۱۱ اسفند ۱۴۰۱
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
آه ... !
چه آرام و پُر غرور گذر داشت
زندگی من
چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک ... !
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
بیا درد هایمان را تقسیم کنیم؛
دو تا من
هیچی تو
من هنوز خسیسم !
| پدرام مسافری |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
مرا از اعماق قلبش دوست داشت
جایی نزدیک به
درب خروجی !
| پدرام مسافری |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
حواسم پرتِ زیبایی ات شد..
منِ دست و پا چلفتی
نصفِ بیشترِ شعرم را
ریختم زمین!
فقط ماند..
یک دوستت دارمِ ساده...!
| حامد نیازی |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
ما نسل بوسه های ممنوع بودیم.
عشق را میان لب های هم
پنهان کردیم تا نمیرد.
بعد از ما، شما
نسل آزادی بوسه در خیابان خواهید بود.
عشق را
با لب هایتان فریاد بزنید،
تا زندگی کند...
| افشین یداللهی |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود
جای قانون و شفا، دیوان سینا داشتیم
| رسول رمضانیان |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
ما دیر به دنیا آمده ایم
که زود به زود خسته می شویم
قدیم ها دنیا روی دور تند نبود
قدیم ها می شد عاشق شوی..
خیر نبینی...
سال ها بعد خسته شوی!
نه که خیرندیده باشی از همان سر
و چنگ بیندازی به هر سلامی
تا بل خستگی هایت را بتکانی
تناسخ است یا تکامل؟
که در سی سالگی
هزار سال زندگی کرده ایم!؟
| مهدیه لطیفی |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
| بابا طاهر |
۱۲ اسفند ۱۴۰۱