از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“
تنها به اين بهانه که باراني ات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند
اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي
شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند
آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند
| #فاضل_نظری |
ای عشق سر بزن به دلِ سنگِ من که گاه
روید ز سنگفرشِ خیابان جوانهای ...
|#فاضل_نظری|
توان گفتن آن راز جاودانی نیست!
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!
پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثهای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست
زِ دست عشق به جز خیر برنمیآید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست!
درخت ها به من آموختند: فاصلهای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست
به روی آینه ی پُر غبار من بنویس:
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
|#فاضل_نظری|
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشتِ ابر پنهان شد، گمان کردم تویی!؟
ردِ پایی تازه از پشتِ صنوبرها گذشت
چشمِ آهوها هراسان شد گمان کردم تویی. .'🦌
|#فاضل_نظرى ؛ '📖'
-|anche_nagooftam ..
از درد عشق گفتم و نشنید هیچکس
حتی اگر شنید نفهمید هیچکس!
- زور شراب گر به غم عشق میرسید
ما را چنین خراب نمیدید هیچکس -
آدم حریص منعشدنهاست، گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمیچید هیچکس؛
شرمندهی محبتت ای غم که در فراق
حال مرا به جز تو نپرسید هیچکس. .
فاضل زِخیر نام گذشتهست دوستان
روی ِمزار او بنویسید هیچکس!' 🪦
|#فاضل_نظری. .
-|anche_nagooftam ..
- برای آرزوهای مَحال خویش میگِریَم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش میگریم. .
|#فاضل_نظری. .☔️
ای عشق!
در صحیفەی تقدیر من چرا
هر قصهایست،
راوی آن ماجرا تویی؟! 💌'
|#فاضل_نظری. .
-|anche_nagooftam ..
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی؛
در عشق سال هاست که فتوا عوض شده ست!
- | #فاضل_نظری"🧎🏾♂
- | anche_nagooftam ..
شبیه سادهدلان باورت نمیکردم .
اگر دروغ تو اینقدر دل فریب نبود"🫀"
- |#فاضل_نظری ؛'
- |anche_nagooftam ..
شبیه سادهدلان باورت نمیکردم .
اگر دروغ تو اینقدر دل فریب نبود؛
#فاضل_نظری . . 🫀-
-|anche_nagooftam ..
ای عشق!
در صحیفەی تقدیر من چرا
هر قصهایست،
راوی آن ماجرا تویی؟! "📖
- | #فاضل_نظری
-|anche_nagooftam ..
چو آه در تن بیروح نی دمیده شدم
سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم . .
شبیه سایه، عدم بود هستیام اما
به هر طرف نظر انداخت نور، دیده شدم ..
همین که چشمۀ عشق تو در دلم جوشید
ز کوه صبر به دشت جنون کشیده شدم؛
تو سیب سرخی و من برگ سبز، خوشحالم
که در کنار تو بودم که با تو چیده شدم-
قسم به آه که فاضل ندارد از خود هیچ
من از اضافۀ خاک تو آفریده شدم!🫀'
- |#فاضل_نظری
-|anche_nagooftam ..