eitaa logo
''هر آنچہ نگفتم'🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
235 ویدیو
17 فایل
همه ی ما حرفایی نزده داریم که کتابی به نام ''هـر آنچہ نگفتـم" تو قلبمون تشکیل میده ! • .کپی؟ -صلوات برای ظهور؛ • - - برای‌حرف‌هایت؛ https://daigo.ir/secret/2344059728 • ناشناس؛ @por_azhich
مشاهده در ایتا
دانلود
''هر آنچہ نگفتم'🇵🇸
هر دو جهان نبخواهم،گر به من ننگری🌞 ولادت مولای ما علی ع' و روز مرد مبروک✨🤝
*حقیقتا هیچ کلمه یا عبارتی نمیتونه وصف کنه جمال جبروت و بزرگی امام مارو..
عشق را در دلِ یک جمله ی کوتاه بگو اشهد و انَّ علیا وَلی الله بگو
حتی خود قاآنی هم به  معجزه ی بغل بیشتر از محبت زبونی معتقده که میگه: "عاشق آن نیست که هر لحظه زند لاف محبت! مرد آن‌ست که لب بندد و بازو بگشاید"
دوسٺ داشتن به حرف نیست برای همین است که می‌گویم بیش از این حرفها دوستت دارم... ||
هدایت شده از روح!
استاد می‌گفت، هر وقت بلایی دیدی یا رنجی چشیدی با خود بگو؛ مرا نزدِ خداوند مقامی است که جز با این بلا و این رنج حاصل نشود.
دوربین ها به غمم سیب تعارف کردند با تو لبخند زدم سوژه عکاس شدم
لعنتی یک نفرم قدرت من کافی نیست تک و تنها وسط لشکر مویش گیرم..!
🍃.mp3
2.42M
خیلی دلتنگت هستم و خیلی‌تر دوستت دارم.
جان دلم می‌شود کنار هم پیر شویم؟! خیالت راحت حتی اگر زمان پیری ام دیابت هم داشته باشم به تو قول میدهم هربار که تورا ببینم قند در دلم آب شود ||
✨ همه‌ی روزهای هفته فردند جمعه‌ها اما دو نفر است: یکی دلت را می‌فشارد یکی گلویت را ... ||
تو در آینه نگه کن که چه دل‌بری ولیکن تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد .
به تو خو کرده‌ام ، مانند "سربازی" به "سربندش" تو معروفی به دل کندن ، مونالیزا به لبخندش ! _
مقصر ویرگول است!
یار ِما نامهربان بود ، گر چه پشت ِما شکست از شما پنهان نباشد دوستش‌دارم هنوز؛
و چون تو مرا دوست داری دنیا بزرگ‌تر آسمان وسیع‌تر دریا آبی‌تر گنجشک‌ها آزادتر و من هزار بار زیباتر شده‌ام ||
واژه «تاسيان» رو توضیح میده و ميگه که: -تاسیان؛ حالتی است که در اولین غروبِ پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد!‏ هم‌چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است، تاسیان می‌نامیم. من خود تاسیانم..! منی که از من رفته هرگز برنمیگرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه....
اَگر برایِ اَبد ، هوایِ دیدن تو نیوفتد اَز سر من، چه‌کُنم ؟
هدایت شده از _
من هر هفتاد نوع بلا رو به جون می‌خرم، تو فقط یکی بنداز توی صندوق قربون صدقات!
مجنون به نصیحت دلم آمده است بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام(:
آن طرف شیطان صدایم می کند این طرف زینب دعایم می کند :)! _
‌‌ ماریانا، ‌دلم تنگ است، خیلی تنگ. دلم برای زندگی‌ای که نکرده‌ام، برای کسی که نبوده‌ام، برای کسی که بودم ولی اجازه ندادم باشد، که نگذاشتم زندگی کند. ‌فکر می‌کنم همیشه به قدری آدم بلاتکلیف، معلق، مردد و غمگینی بوده‌ام که آدم‌هایی که دوستشان داشتم و دوستم داشتن را نتوانستم، نتوانستم همان طور و همان اندازه که دوستشان داشتم، دوست بدارم. خواستم و نتوانستم؛ و چه بسیار روزهایی گذشت که حتی بلد نبودم که می‌توانم بخواهم، که اصلا می‌توانم. ‌ ماریانا، من در دوست داشتن توانا هستم، شاید که نه، مطمئنا به قدر کفایت دانا نبودم و نیستم، اما دوست داشتن مهم‌ترین توانایی من بود، استعدادی که خدا خودش با دستان خودش در قلب من گذاشت و من از روز اولی که به یاد دارم زیاد و خوب بلد بودم‌. در تمام زندگی همین کار را انجام داده‌ام، دوست داشته‌ام و همیشه‌ی همیشه قلبی شکسته داشته‌ام. ‌ ‌ ماریانا، هیچ وقت باور نکردم دوست داشتنی‌ام، و در تمام زندگی آن قدر درگیر جنگ با خودم بوده‌ام که نتوانستم کاری کنم تا دست کم کسانی که دوستشان دارم، دوست داشتنم را باور کنند. اما بیا حتی اگر زندگی و آدم‌ها قدر خودشان و ما را نمی‌دانند، ما قدرشان را بدانیم. ‌ ماریانا، بیا قدر خودمان را بدانیم. ‌ |حاتمه رحیمی | ‌
نامش برف بود.
همیشه می ترسیدم کسانی را که دوست دارم، یک روزی از دست بدهم! اما باید از خودم بپرسم، آیا کسی هم هست بترسد از اینکه من را یک روز از دست بدهد؟ |پائولو کوئیلو|
هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای با هر قدم که دور شدی، استخوان شکست؛
''هر آنچہ نگفتم'🇵🇸
گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو پیش نظرت تشنه بمیرم چه؟ حلال است؟
‌‌هنوز می‌پرستمت، هنوز ماه من تویی هنوز مؤمنم به این، تنها گناه من تویی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتِ رفتن کاش در چشم نمی‌غلتید اشک آخرین تصویرِ او در چشم هایم تار بود ..
تجربه‌ی دوست داشتن، یک خوشبختی است. گاهی حتی فراق، خوش است. خصوصا اگر از تب‌و‌تاب اولیه عبور کرده باشی. اجازه دهی غبارها بخوابند. آرام بگیری و قبول کنی. عشق به قلب آدم غَنا می‌بخشد. تجربه‌ی این رنج‌ها خوب است و یک گنجینه در ته قلبِ تو پُر می‌کند، اگر درست شناسایی‌اش کنی. آلبر کامو در زمانه‌ی دوری از یار نوشت: "حتی جدا از تو، چیزی در من سکونت داشت." در غیبت معشوق، چیزی از او در تو ساکن می‌شود. چیزی حتی بهتر از او. | معین دهاز |