ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ میگذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽآمد، ﺷﯿﺮ را میخورد ﻭ سکهاﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ میانداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش میکنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.»
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ...
@ancients
ابوسعید ابوالخیر در راه بود گفت هر جا که نظر میکنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. کسی نمیبیند و کسی نمیچیند؛
گفتند کو، کجاست؟!
گفت: همه جاست،
هر جا که میتوان خدمتی کرد؛
یا هر جا که میتوان راحتی به دلی آورد.
آنجا که غمگینی هست و آن جا که مسکینی هست؛
آن جا که یاری طالبِ محبت است
و آنجا که #رفیقی محتاج مروت....
چشیدن طعم وقت
شفیعی کدکنی
@ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستندی کوتاه از سه امپراطوری بزرگ كه بر دنيا حكومت كردند...
امپراطورى #بريتانيا
امپراطورى #روم_باستان
امپراطورى #هخامنشى
@ancients
تابحال چند کتاب شعر به تقلید از شاهنامه فردوسی نوشته شده که جالبترینش "شاهنامه کاترین" یا "کاتریننامه" اثر محمد ایلچی بن محمد محسن اشرفیالاصل است که در وصف کاترین کبیر از قدرتمندترین و در عین حال بیاخلاقترین امپراطورهای روسیه سروده شده!
"به نزد شهنشاه نصرت قرین
که خود نام پاکش بود کاترین
رسم من به درگاه شاهی کز او
نظام یافت ملک روسی از او"
@ancients
توالتی که امروزه به آن توالت ایرانی یا شرقی میگویند، ابتدای ورودش به ایران به توالت فرنگی معروف شده بود و برخی تندروها، به بهانه ترشح آب، آن را مخالف دین میدانستند!
آنها خود از توالتهایی با دهانه وسیع و هولناک استفاده میکردند که مستقیم روی چاه تعبیه شده بود و به توالت آخوندی معروف بود!
@ancients
خوشبخت واقعی آن کسی است که،
بتواند به خود بگوید:
من می خواهم راه بروم نه به مقصد برسم.
و بدبخت کسی است که،
خود را مقید می سازد و می گوید:
من میخواهم به مقصد برسم
👤اوریانا فالاچی
@ancients
ناصرالدین شاه چگونه برای همسرانش نامه می نوشت!؟
عایشه خانم یوشی، یکی از زنان اصلی ناصرالدین شاه بود، یعنی یکی از 4 زنی که به عقد دائمی وی درآمده بودند. آنچه در پی می آید، دو نامه ناصرالدین شاه به اوست ... شاید برای ما، با پس زمینه ذهنیمان نسبت به ناصرالدین شاه، سخت باشد که باور کنیم، این دو یادداشت از اوست:
نامه اول:
✍️عایشه خانم جانم حاجی سرور آمد کاغذ شما را رساند. سرداری و قبا و غیره فرستاده بودی رسید. از سلامتی احوال شما بسیار بسیار خوشحال شدم. بخدا قسم برای تو آنقدر دلم تنگ شده است که حساب ندارد. التفات قلبی من نسبت به تو زیاده از حد است. البته خودت هم میدانی چقدرها ترا میخواهم. هیچوقت از یادم فراموش نمی شوی. همیشه در خاطرم بودی و هستی . انشاالله تعالی هیچوقت از ما دور نشوید. انشالله همیشه در حضور باشید. پس فردا انشاالله شما را ملاقات می کنیم و آسوده می شویم .
نامه دوم :
✍️عایشه خانم جانم شنیده ام غصه میخوری. بخدا قسم یک تار موی کثیف ترا به هزار نفر آدم اجنبی نمی دهم، اگر بدانی چقدر محبت بتو دارم هرگز غصه نمی خوری. این دفعه اینطور اتفاق افتاد، ترا بسر من، بجان من، قسم می دهم که غصه نخور، آسوده خاطر باش والله از برای این که تو غصه می خوری، اوقات ندارم؛ مثل سگ می گذرد. ترا بجان من، قسم می دهم غصه نخور جواب خوب بنویس من آسوده شوم. یک انگشتر الماس برلیان برای تو فرستادم ؛ از حاجی سرور بگیر. تو عایشه جان من هستی، تو را به یک دنیا برابر نمی کنم.
@ancients