eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
79.8هزار دنبال‌کننده
37.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن طرف میدان مردم داد میزدن: "مرگ بر آمریکا" در این طرف میدان پسرک برای نان داد میزد: "سیگار وینستون اصل آمریکایی" @ancients
موفق الربیعی، سیاستمدار و وزیر سابق امنیت ملی عراق: «وقتی که جلو در مرکزی که قرار بود حکم اعدام در آن اجرا شود صدام را تحویل گرفتم و به اتاق قاضی بردم تا لایحۀ اتهاماتش قرائت شود، صدام تکرار می کرد: مرگ بر ایران... مرگ بر ایرانی های مجوس». @ancients
اسکندر می خواست مقدونی ها کم کم با فرهنگ پارسی خو بگیرند، سرداران وی همواره میگفتند: آنچه با فتح از دست دادیم از آنچه به دست آوردیم بیشتر بود؛ زیرا ما مغلوب اخلاق خارجی (ايرانيان) شدیم ! @ancients
بعد از قتل ناصرالدین شاه جنازه او در تابوتی آهنی نگه داری و تا یک سال کسی زحمت تشییع جنازه اش را به خود نداد؛ روز تشییع جنازه هم مظفر الدین شاه تا وسط خیابان "باب همایون" رفت و به قصر بازگشت @ancients
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست... سعدی @ancients
"راست خلقت، تمام بالا، نه دراز نه کوتاه، سفید روی، چشمی فراخ، سرش میانه نه بزرگ و نه کوچک، انگشتان پا کوچک و گرد، زانوها گرد و ساق ها ستبر، انگشتان دست باریک نه دراز و نه کوتاه، و از سوی پدر پاک و از سوی مادر کریم، به کار کردن و پختن و شستن حریص و به زبان خاموش و کم سخن" ویژگی هاى همسر مناسب در دوران سامانیان! برگرفته از کتاب تاریخ بلعمی @ancients
شهید اسماعيل یکتایی برمزار خودش! بستگانش پس از مفقود شدنش به تصور اينكه شهيد شده برایش مراسم تشییع گرفته و سنگ قبری بر مزارش گذاشتند! تصویر مربوط زمان بازگشت وی از اسارت در سال 69 میباشد. @ancients
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد. اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟ آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!! به یاد داشته باش: اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند. و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست @ancients
شما کدوم از اینا رو داشتید؟ پاك كن ها و مداد تراش هاى دهه ٦٠ و ٧٠ #نوستالژی @ancients
تست هواپیمای جنگی اف 4 توسط شاه محمد رضا پهلوی پس از پرواز با جنگنده بمب افکن اف 4 فانتوم خريدارى شده در محل کارخانه مک دانل داگلاس، مورد استقبال رئیس کارخانه قرار گرفت! @ancients
خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند؛ نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه خطر گرديد رو به خر کرد و گف : ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند! خر گفت: اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است. شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد تا مبادا بدست انسانها بیافتند. خر گفت: متأسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان! پس خر بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند. صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانيده و شتر را به آب راندند. چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود. خر گفت: ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم. شتر گفت: خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!! ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است! خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟! شتر گفت : چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود! امروز زمان رقص ناساز اشتر است! شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت : رفاقت با خر نادان ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد! امثال و حکم دهخدا @ancients
مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه عاشق جوانی بنام میرزا بیرم شد که پنج بار از دست مهدعلیا از خراسان فرار کرد؛ مهدعليا جوان را تهدید به آبروریزی کرد و درنهایت برای فرار از دست او خود را به مریضی زد! @ancients