eitaa logo
- اندک سخن -
924 دنبال‌کننده
245 عکس
55 ویدیو
0 فایل
سلام بر امام زمان :) . اندك سخن های اینجا صرفا نظرات ، اعتقادات و تجارب یه انسانه ؛ پذیرفتن یا نپذیرفتنش هم صرفا با شما .. . کپی؟! هرچی بیشتر بهتر ، حلالِ حلالت✌🏼 فوروارد کردی که دیگه نور علی نوره .. . لينک پیام ناشناس سنجاقه📌 من🙋🏻‍♂️: @mirza_1480
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدی‌ آتش‌‌ چطور کم‌کم‌ شعله‌‌ور‌ می‌شه ولی یهو از کنترل خارج میشه و همه جارو می‌سوزونه؟! این داستان‌ مراقبت نکردن و گناه‌ کردن‌ ماست! یهو‌ به‌ خودمون میایم می‌بینم سراسر زندگیمون رو آتش گناه گرفته و ما اصلا نفهمیدیم!! برای همینه میگن نگذار گناه برات عادی بشه و با کوچکترین گناهی سریع استغفار کن! | | @andak_sokhan
زندگی پر از اتفاقات کوچک، بزرگه، خوب و بد هست حال خوب داره حال بدم داره اما چیزی که مهمه اول اینکه نباید به حال بد عادت کرد، لحظه ای پیش میاد ولی باید درستش کرد اما در کل از نظر من یک حال کلی داریم که حال و روحیمون توی زندگی هست انگیزه ها، اهداف، لبخند ها و گریه ها و خلاصه حالی که بقیه توی ما می‌بینن... یک حال لحظه ای هم داریم که بر اثر اتفاقات هست کسی که حالش کلیش خوبه، بعد اون حال بد لحظه ای هم زود میتونه خوب بشه و برعکس کسی ک افسردگی و حال بد داره ممکنه با یه هدیه لحظه ای بخنده ولی دائمی نیست و باید از ریشه درمان بشه...
دوستان برای شلوغ نشدن این کانال مثل قبل در کانال دیگری پیام هارو قرار میدم اینجا عضو بشید✨ https://eitaa.com/a_s_khosoosi
- اندک سخن -
• من نگاه از مردم این شهر می‌دزدم ولی آن که را سیری ندارم از تماشایش تویی! •
• گفتمش در دل و جانی، تو بگو من چه کنم؟! گفت نبض و ضربانی، تو بگو من چه کنم؟! •
نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد سربازی را دید که سر پست خوابش برده؛ پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز نگهبانے داد..! شهید حاج احمد کاظمی @andak_sokhan
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد. جلوی آن‌ها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را...؟! اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید؛ نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم، پس پول را می‌گیرم که فایده‌ی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد... سپس از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد خواست یکی را انتخاب کند؛ کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم، اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. خلاصه به هرکس رسید دلیلی آورد و پول را انتخاب کرد تا نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود(این پسر خیلی فقیر بود) پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه غذایی بخرم و با مادرم میل کنم؛ ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم، چرا که مادرم گفته است: "یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین‌تر است" قرآن را برداشت بوسه‌ای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند؛ قرآن را که باز کرد دید بین آن وصیت‌نامه‌ ای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد می‌کرد... مرد ثروتمند با لبخند گفت: هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمی‌کند :) | @andak_sokhan
- اندک سخن -
• گفتمش در دل و جانی، تو بگو من چه کنم؟! گفت نبض و ضربانی، تو بگو من چه کنم؟! •
• من هر نفسم بر نفس ناز تو بند است من مشتریم ، قيمت لبخند تو چند است؟ •
رفیق اینو یادت باشه مردم هرچه کمتر از زندگیت بدونن زندگی آرام تر و بدون دغدغه تری داری... @andak_sokhan
چند روز پیش برای طی مسیری تاکسی اینترنتی گرفتم، راننده ای که قبول کرد یک خانم ۳۰،۳۵ ساله بود... وسط ظهر، هوای گرم، ترافیک زیاد و کلا وضعیت اذیت کننده ای؛ گوشی این بنده خدا زنگ خورد جواب داد "آره مامان منم دارم میام غذارو گرم کنید بخورید منم میام" گفتم نمی‌دونم اسنپ شغل اصلیتونه یا پاره وقتی اما این ساعت که شما اومدین خیلی ساعت بدی هست و اصلا به کرایه نمی‌ارزه و...