eitaa logo
🌸 اندکی تامل 🌸
76 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
هدف ازتشکیل کانال بصیرت افزایی و روشنگری و شفافیت سازی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روزجامعه میباشد. ✔ #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 : عدم ایمان به نصرت الهی برخی را پای میز ذلت و می‌کشاند 🔹اگر به خدا در دل نباشد قاطعیت در برابر کاهش پیدا می‌کند 🔹رمز موفقیت حزب الله و انصارالله و حشدالشعبی و ایمان به نصرت الهی و ایمان به ولایت فقیه و اطاعت از معظم انقلاب است. @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴فرمانده هوافضای : در حال طراحی هستیم ♦️سردار حاجی زاده: حفر تونل برای شهرهای از سال ۱۳۶۳ شروع شده و تا به امروز شبانه روزی ادامه دارد. ♦️در حال طراحی سامانه راداری هستیم که در حین حرکت با هدف درگیر می‌شود و آن را منهدم می کند. ♦️از آمریکا و رژیم صهیونیستی و دشمن بیرونی نمی‌ترسیم اما از کسانی که نقش را دارند باید ترسید!!!! @andaki_tamol
عربستان خواستار توقف پخش تصاویر عملیات یمن شد 🔹«حمید رزق» از مدیران رسانه‌ای یمن فاش کرد پس از انتشار تصاویر شکست سنگین نیروهای ائتلاف سعودی در جنوب عربستان و اسارت صدها شبه‌نظامی، ریاض از طریق متحدان غربی خود خواستار توقف پخش این تصاویر شده است. 🔹رزق گفت، عربستان از طریق واسطه‌های غربی پیام داده است که حاضر است در مقابل توقف پخش تصاویر عملیات «نصر من الله»، عملیات تبادل اسرای سعودی را آغاز کند. @andaki_tamol
🔴 بازهم توهين جريان غربگرا به نام شهدا 🔹از کرمانشاه خبر رسیده تابلو ها رو تعویض کردن و اسم شهدا حذف شده 🔹هیچوقت هیچ کار مدیران غربزده اینقدر زود پیش نمیرفت که تو حذف اسم #شهید همت کردن 🔹گفته شد که سناریوی حذف اسم شهدا از معابر و خیابانها در راستای تعهدات پنهانی مدیریت غربزده حاکم بر کشور به غربیها ذیل سند استعماری ۲۰۳۰ میباشد #کوچه_شهید @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این همه از نامردی شهرداری‌های مختلف در حذف واژه "شهید" گفتیم، کار خوب شهرداری در نصب عکس شهدا در کنار اسم شهدا رو هم بگیم 👌 @ndaki_tamol
🔰 #در_میانه_آتش | اولین گفتگوی مطبوعاتی سرلشکر سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 👈 به همراه اشاره‌ها و توصیه‌های رهبر انقلاب در جریان جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی 📝 متن این گفتگو در نشریه مسیر دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به چاپ رسیده است. 📺 پخش فیلم گفتگو: سه‌شنبه ساعت ۱۹:۳۰ شبکه ۱ سیما سه‌شنبه ساعت ۲۲ شبکه افق پنجشنبه ساعت ۱۸:۳۰ شبکه مستند و همزمان در سایت KHAMENEI.IR @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌آیت الله مجتهدی: ❗️ 🍃سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد "شکراً لله و الهی العفو" بگوید ، مخصوصا در نماز شب ، ده دقیقه ، یک ربعی در سجده باشد ، حس می کند وقتی که به سجده می رود ، سبک می شود . آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد ، سجده هم گناهان را می ریزد. @andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_۲۳ هنوز باور نکرده بود علیه،سر به زیر لب زد: _سلام آقا علی،خوبید خانواده خوبن؟ علی هم متقاب
۲۴ رو به پرستار کرد و گفت: _ببخشید خانم پرستار این خان داداش ما بعضی موقع ها بازیش میگیره _اشکال نداره خداروشکر که چیزی نشده ولی بهش بگید از این شوخی ها نکنند یه وقت واقعا مشکلی پیش میاد و کسی هم باورش نمیکنه _چشم،ممنون اومد کنارم ایستاد و با حرص لب زد: _تو هیچ وقت نمیخوای دست از این کارات برداری؟ _(حالت شرمندگی گرفتم و سر به زیر انداختم) ناراحت شدی؟ _(آروم شده بود،انتظار چنین حرفی ازم نداشت)نه ناراحت نشدم ولی اذیت کردی _(سرمو بالا آوردم و خیره به چشماش)به من چه اخماش رفت تو هم اون منو میزد و من میخندیدم _منو ببین برا کی از چالوس پاشدم اومدم؟آقا کیفش تخته نشست رو صندلی کنارم و تو خودش بود میخواستم از تو دلش در بیارم ،فکر نمیکردم اینقد ناراحت بشه،صداش زدم: _زهرا،زهرا،آبجی،خواهر....ازم ناراحتی؟ببخشی فقط خواستم شوخی کنم فضا عوض بشه سرشو بالا آوردم و نگاهش رو به چشمام داد _ پیش بقیه؟ _(با تعجب گفتم)کسی اینجا نیست؟!! _(با چشم اشاره کرد به علی) _آها ولی علی که از خودمونه _نه، فقط دوست توئه _منظورت همین محرم نا محرمیه،بابا بیخیال کاری که نشد به هر طریقی بود از تو دلش در آوردم و لبخند رو لباش نشست. تو جیبام گشتم و کلید ساختمون رو پیدا کردم و بهش دادم و گفتم برو اونجا یکی از رفقاتو هم ببر تنها نباشی اما قبول نکرد و گفت اومدم پیش تو بمونم ادامه دارد.... ✍ط، تقوی @andaki_tamol
۲۵ یک هفته ای طول کشید تا خوب بشم،تو این هفته پیگیر کارای ماشین و شکایت شدم،پرستاری علی رو میکردم زهرا هم پرستاری منو میکرد،هرچند هر دوشون خیلی معذب بودن ،زهرا همش چادرش سرش بود و فکر نمیکنم یک بارم نگاهشون به هم گره خورده باشه ماشین که داغون شده بود نصفه سمت راستش کلا اومده بود داخل ،گوشیمم هرچی دنبالش گشتم پیداش نکردم،فکر کنم موقعی که سرم به شیشه بغل برخورد کرد و شکست ،گوشی به بیرون پرت شد. دنبال یاسمین گشتم اما پیداش نمیکردم هرچی از بچه ها میپرسیدم کسی شماره ای چیزی ازش نداشت تصمیم گرفتم سراغ اداره ها برم ببینم اونجا نمیتونم ردی ازش بگیرم. صبح زود پا شدیم مثل چند روز قبل من و علی پیش هم صبحونه خوردیم و زهرا تو اتاقش ، بعد صبحونه کت و شلوار مشکی رنگم رو تنم کردم جلو آینه موهامو سشوار کردم. سه تایی زدیم بیرون ،علی که دیگه مجبور بود سوار ماشین من بشه با اکراه قبول کرد ، جلو نشست و زهرا هم عقب ،اول رفتیم زهرا رو رسوندیم جایی که کار داشت من و علی هم رفتیم دانشگاه چند روزی بود که ندیده بودنمون ،همین که علی رو دیدن یه دست و یه پاش تو گچه و صورت دوتامون زخمیه همه یکی یکی میومدن میپرسیدن چی شده؟ اون عده ای هم که نمیومدن بپرسن نگاهشون بهمون بود رفتیم داخل کلاس نشستیم و همه دورمون جمع شدن منم که دلم میخواست سر کارشون بزارم گفتم تو پیست مسابقه تصادف کردیم این حرف من نگاه تند علی رو به دنبال خودش داشت که با اخم نشون میداد دروغ نگم ، بهایی بهش ندادم و با آب و تاب تعریف کردم ، ما همیشه تو مسابقات اول میشدیم این بارم مثل دفعات قبل اول بودیم با سرعت ۲۵۰ تا داشتیم میرفتیم و یه دقیقه مونده بود که پیروز بشیم اما یه نامردی که همیشه حسودیش میشد از بغل بهمون زد و کنترل از دستمون در رفت ، نزدیک ۱۲،۱۳ملق خوردیم ، هر کی دیگه بود مرده بود.... _داره الکی میگه توی شهر با ماشین من داشتیم میرفتیم رو چهار راه یه ماشین از بغل بهمون زد. این صدای علی بود که زیر و بم همه چیز رو به هم زد ادامه دارد..... ✍ط،تقوی @andaki_tamol