💎هزینه میلیونی برای دفاع رسانهای از وزیر ارتباطات!
روزنامه فرهیختگان در گزارشی نوشت:
🔸به اسنادی دست یافتهایم که نشان می دهد تهیه پست تلگرامی در دفاع از آذریجهرمی و انتشار آن در 10 کانال پرمخاطب تلگرام به صورت برنامه ریزی شده صورت گرفته و هزینه قابلتوجهی نیز برای آن پرداخت شده است.
🔸این اسناد صورت مالی و ارقام پرداخت شده معادل هفت میلیون تومان به این 10 کانال را نشان می دهد.
🔸اسناد دیگری هم هست که نشان میدهد یکی از سایتهای حامی جناب آذری جهرمی که همواره از فسادستیزی وزیر ارتباطات تقدیر میکند و منتقدان او را به باد نقد میگیرد، خود دستش در کار خدمات ارزش افزوده است و در این زمینه فعالیت می کند.
🔸به این صورت که یکی از پایگاههای خبری تحلیلی دقیقا آدرس یکسانی با یکی از شرکتهای تازهتاسیس در عرصه خدمات ارزش افزوده دارد.
🔸شرکت « ه.ت.گ » همانند سایت یادشده، در آدرس تهران، خیابان ولیعصر... ثبت شده و از این رو عجیب است که چرا باید یک سایت خبری تحلیلی دارای چنین شرکتی باشد؟
@andaki_tamol
♦ویژه/خیلی مهم/ هدف راهاندازی "ارز دیجیتال تلگرام" براندازی اقتصادی کشور است
یک پژوهشگر فضای مجازی با اشاره به اینکه پولهای مجازی مخصوصا پول مجازی تلگرام یک پاشنه آشیل جدی برای اقتصاد کشور است، گفت: هدف راهاندازی "ارز دیجیتال تلگرام" براندازی اقتصادی کشور است.
سید علیرضا آل داود با اشاره به اینکه ارز دیجیتال تلگرام در صورت فراگیر شدن در سطح کشور بانکها و موسسات مالی، اقتصادی، دارایی و مالیاتی را با ورشکستگی کامل روبرو خواهد کرد، اظهار کرد: ارز دیجیتال تلگرام قابل ردگیری و نظارت نیست، مالیات بر روی آن اعمال نمیشود، بستر مناسب برای پولشویی و اختلاس است، هوشمندانه با شرایط اقتصادی ایران طراحی شده و به دلیل اینکه پشتوانهای ندارد در صورت اراده دشمنان انقلاب اسلامی می تواند در کمتر از چند دقیقه تمام کسانیکه بر روی آن سرمایهگذاری کردهاند را با اعمال تحریم یا فعالیتهای خرابکارانه به نابودی اقتصادی برساند.
ادامه خبر:
https://tn.ai/1675043
خبر تکمیلی:
🔴 اولین اعلام رسمی ارز دیجیتال تلگرام
🔸ساعاتی پیش، وبسایت رسمی تلگرام، قوانین کیف پولهای ارز دیجیتال خود، «گرام» را اعلام کرد
🔸این اولین اظهار نظر رسمی تلگرام در خصوص ارز دیجیتال گرام و پروژه TON است
🔸طبق شنیدهها قرار است که این ارز دیجیتال در 31 اکتبر (9 آبان) رسما عرضه شود
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_35 ساعت 8 صبح بود که علی بعد از صبحونه زد بیرون،گفتم کجا میری؟فقط گفت میرم جایی عصر میام از
#پارت_36
دختر کوچولویی اومد دم در،با دیدن وسایل تو دستم ذوق زده شد،اون خوشحال بود و من دیگه تحمل نداشتم،تحمل دیدن بچه ای که از گرسنگی پوست به استخوانش رسیده،چشمانش گودی رفته،لباسای پاره پوره که بیش از صد وصله داشت،دلم میخواست همونجا بشینم و فقط به حالشون اشک بریزم و به سر خودم بزنم که من کجا دارم زندگی میکنم و خبر از این مردم ندارم
اون بچه که نمیتونست وسایلو ببره داخل بهش گفتم عمو خودم برات میارمشون تو برو به خانوادت بگو
رفت و منم پشت سرش حرکت کردم،و باز صحنه هایی دلخراش از بدبختی مردم،خونه ای بسیار قدیمی که با یه زلزله یک ریشتری میریخت،شیشه های شکسته شده، نه خبری از کولر بود نه از بخاری،فقط یه گاز داشتن که همون دختر گفت یه عمویی برامون آوردش و قول داد کولر و بخاری هم بیاره.
اون خونه چهار نفر زندگی میکردن یه زن و سه بچه که مرد خونه زن دوم گرفته بود و اینا رو ول کرده ،دیگه نفس کشیدن برام سخت شده بود،وسایلو گذاشتم اون بچه هم خیلی ازم تشکر کرد و اومدم بیرون.
رفتم تو ماشین نشستم ولی بغض گلومو فشار میداد،نمیتونستم حرف بزنم،واقعا حالم بد شده بود چون هیچ وقت فکر نمیکردم بعضی ها باشن که اینجور زندگی کنند اما نه بودند افرادی که به نون شب محتاجن
علی شروع به حرکت کرد و دم یه خونه ازم پرسید
_میبری بهشون بدی؟
_نه تحمل ندارم خودت ببر
_باشه،حالتو هم میفهمم ولی حواست باشه ناراحتی تنها فایده نداره،باید کار براشون کنی
علی رفت و در زد یه پسر بچه درو باز کرد و خنده کنان پرید تو بغل علی،وسایلو گرفت و با ذوق مامانشو صدا میزد و میگفت عمو اومده
از دیدن خوشحالیشون خیلی شاد میشدم و با دیدن صحنه های از جنس بدبختی بدجور دلم میگرفت
تا عصر کارمون همین بود و منم تصمیم گرفتم خوشحال شدنشون رو ببینم برا همین چندین خونه رو هم من دادم.
به سوی خونه حرکت کردیم،هر دو خسته بودیم اما شادی وصف ناپذیری داشتم که تاحالا تجربه نکرده بودم،خوشحالی از دیدن شاد شدن مردم فقیر و نیازمند،و چقدر لذت بردم اون روز
بعد از دو ساعت به خونه رسیدیم،نزدیک اذان بود و علی رفت وضو بگیره بره مسجد،گوشیش زنگ خورد و یه سخنرانی پخش کرد که به دلم نشست
ادامه دارد....
✍ط، تقوی
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_36 دختر کوچولویی اومد دم در،با دیدن وسایل تو دستم ذوق زده شد،اون خوشحال بود و من دیگه تحمل ند
#پارت_37
اون سخنران میگفت:
_مولای ما امیرالمومنین با اون عظمت و حکومتش کیسه بر دوش میگذاشت و به فقرا و یتیما سرکشی میکرد،وای به حال ما اگه حواسمون به فقرا نباشه...
دیگه تو ذهنم کاملا تداعی شد که همین ها که دم از دین میزنند حواسشون به مردمه،به فقیراست،همین دین و مذهبه که به همه حتی حاکمان جامعه دستور میده حواستون به تک تک فقرا باشه همین دین و مذهبه که میگه از عقلتون دستور بگیرید.....
کم کم زندگیم داشت طوری میشد که خوشم از دین و مذهب میومد،وقتی خوش اخلاقیشونو میدیدم،وقتی به فکر فقرا بودنشون رو دیدم و خیلی چیزای دیگه
چند وقتی همینطور گذشت و هر لحظه بیشتر از بچه مذهبی ها خوشم می اومد و تصمیم گرفته بودم نماز بخونم و امروز و فردا میکردم
اما یه روز یه اتفاقی افتاد،مسول فرهنگی دانشگاه که آخوند بود دستگیرش کردن و بردنش(البته تعداد انگشت شماری متوجه شدن و کاملا مخفیانه بود)
خیلی کنجکاو شدم که بدونم برا چی بردنش،رفتم سراغ رئیس دانشگاه
_سلام آقای ضیائی
_علیک سلام بفرمایید
_اومدم ازتون بپرسم حاج آقا علوی رو چرا دستگیر کردن؟
انتظار نداشت که من این جریانو بدونم،برا همین شوکه شد
_حتما اشتباه میکنی!
_نه استاد با چشای خودم دیدم،بگید چرا اینطور شد
متوجه شد که واقعا دیدم و قصد عقب نشینی ندارم
_چیز مهمی نیست حل میشه
_استاد لطف کنید بگید چون اگه نگید میرم از بقیه میپرسم بعد جریان پخش میشه
_(بعد از چند لحظه سکوت)ایشون ظاهرا توی یه شرکت مسول فرهنگی بوده و حالا معلوم شده نزدیک ۱ میلیارد اختلاس کرده،شکایت کردن اومدن بردنش
اصلا انتظار نداشتم چنین چیزایی رو بشنوم،اخمام تو هم رفت و کوه خوش بینی که از بچه مذهبیا پیدا کرده بودم تبدیل به نفرت شد
سریع از اتاق بیرون اومدم و به سمت خونه رفتم،خیلی آتیشی بودم و تند میروندم،
بعد از ربع ساعت رسیدم خونه
ادامه دارد....
✍ط،تقوی
@andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
@andaki_tamol