✨﷽✨
✅نصیحت حضرت امام صادق (علیه السلام)
✍سفیان ثوری می گوید: به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : یا بن رسول الله ، مرا نصیحت کن .
حضرت ابتدا چهار نصیحت ، سپس به تقاضای بیشتر وی حضرت تعداد پنج نصیحت دیگر فرمود: روی هم نه نصیحت شد، آنها عبارتند از :
❶ دروغگو؛ جوانمردی ندارد.
❷ پادشاه؛ رفیق ندارد(ریاست رفاقت نمی شناسد).
❸ حسود؛ آسایش نبیند.
❹ بد اخلاق؛ مجد و بزرگی نیابد.
❺ به خدا اعتماد کن؛ که ایمان همین است؛
❻ به آنچه که خدا داد راضی باش؛ که بی نیازی همین است.
❼ با همسایگان خوش رفتاری کن؛ تا مسلمان باشی.
❽ با بی دین رفقات نکن؛ که فسق و فجورش را به تو می آموزد.
❾ با مردم خدا ترس مشورت کن.
📚 الخصال ، ج ۱ ، ص ۱۶۹
@andaki_tamol
💢 الاغ با وفا
خاطره ای جالب از دوران #دفاع_مقدس:
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر
بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن #سواری میدهند! و قصد #برگشتن هم ندارند .
#دشمنان_داخلی
@andaki_tamol
#داستانک
🌷فرار به سوی خدا
میگویند پسری در خانه
خیلی شلوغ کاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون
را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت
است به سوی خدا فرار کنید.
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید
راه فرار به سوی خداست.
@andaki_tamol
🔹 فریبکاری سلطنت طلبها
🔮طرفداران رژیم پهلوی قیمت های برنج در سال 53 را منتشر کرده تا به مخاطب القا کند که زمان پهلوی ارزانی بوده است. اما واقعیت چیست❓
💵برنج شمال کیلویی 38ریال در زمانه ای که مزد کارگر در هر روز 70ریال بود. یعنی بیش از نصف حقوق یک روز را باید برای پرداخت یک کیلو برنج میدادی
الان حقوق کارگر تا 130 و حتی 150هزارتومان هم دیده می شود و نصف آن یعنی بیش از 65هزارتومان برای یک کیلو برنج❗️
#نه_به_تطهیر_پهلوی
@andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ صحبت های جنجالی #مینامهرنوش #مدیرعامل سابق #رایتل که با مخالفت و فشارهای #آذری_جهرمی، دست آخر مجبور به #استعفا شد.
@andaki_tamol
⭕️اجاره هواپیمای اختصاصی برای وزیر #حق_الناس با بودجه همراه اول!
🔹در بهمن سال ۹۶ مدیرعامل
شرکت #ارتباطات_سیار برای سفر
« #آذری_جهرمی» به #بیرجند هواپیمای #اختصاصی اجاره کرده است.
🔹وی برای #اجاره هواپیمای مذکور از شرکت #ماهان دستور پرداخت مبلغ یک میلیارد و سیصد میلیون ریال از #بودجه همراه اول را صادر کرده است.
🔹مدیرعامل فعلی همراه اول با وجود نارضایتی سهامداران عمده از حمایت کامل #آذری_جهرمی برخوردار است.
@ndaki_tamol
#کنایه_سیدالشهداء_به_رجبعلی_خیاط❗️
🍃عارف شیدا جناب کل احمد تهرانی می فرمود :
روزی با جناب شیخ رجبعلی خیاط و مرحوم تزودی و گروهی از دوستان به امام زاده صالح علیه السلام رفتیم و در صحن حرم نشستیم.
جناب شیخ در خلال صحبت هایشان آرزو کردند که ای کاش در صحرای کربلا حاضر بودم و در آنجا به یاری حضرت سیدالشهداء علیه السلام می شتافتم. در میان همین صحبت ها بودیم که ناگهان تگرگ مفصلی شروع به باریدن کرد. به غیر از مرحوم تزودی ما و دیگر رفقا به طرف پناهگاهی حرکت کردیم. اما تزودی سرش را زیر تگرگ ها گرفته بود و با اشک و لابه می گفت: خدایا بزن! زورت به سر کچل من رسیده؟پس بزن.
🍃در همین احوالات که منتظر تمام شدن تگرگ بودیم حضرت سیدالشهداء در عالم معنا به شیخ الهام کردند که در روز عاشوراء درست مثل همین تگرگ ها بر سر من و یارانم تیر می بارید ولی هیچکدام فرار نکردند.
@andaki_tamol
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امـام علی علیه السلام:
آن بــــرادری ڪه در #راه خــدا به
دست آمده نزدیڪ ترین نزدیڪان
و خـویشاوندتر از پدران و مادران
اســـــت.
📚غـــــرالحڪم
👇👇
@andaki_tamol
✨﷽✨
✅خیلی زیباست این متن
✍در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند.
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند.
از غذای جنین چیزی کم نمیشود.
بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند:
زن زودتر از مرد پیر میشود..
اگر آدمها بدانند که مادرشان بخاطر
آنها استخوانش آب میشده در
این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..
➬ @andaki_tamol
🚩 #پناهیان: عدم ایمان به نصرت الهی برخی را پای میز ذلت و #مذاکره میکشاند
🔹اگر #ایمان به خدا در دل نباشد قاطعیت در برابر #طاغوت کاهش پیدا میکند
🔹رمز موفقیت حزب الله #لبنان و انصارالله #یمن و حشدالشعبی #عراق و #سوریه ایمان به نصرت الهی و ایمان به ولایت فقیه و اطاعت از #رهبر معظم انقلاب است.
@andaki_tamol
🔴فرمانده هوافضای #سپاه:
در حال طراحی #سامانه_راداری_متحرک هستیم
♦️سردار حاجی زاده: حفر تونل برای شهرهای #موشکی از سال ۱۳۶۳ شروع شده و تا به امروز شبانه روزی ادامه دارد.
♦️در حال طراحی سامانه راداری هستیم که در حین حرکت با هدف درگیر میشود و آن را منهدم می کند.
♦️از آمریکا و رژیم صهیونیستی و دشمن بیرونی نمیترسیم اما از کسانی که نقش #ستون_پنجم را دارند باید ترسید!!!!
@andaki_tamol
عربستان خواستار توقف پخش تصاویر عملیات یمن شد
🔹«حمید رزق» از مدیران رسانهای یمن فاش کرد پس از انتشار تصاویر شکست سنگین نیروهای ائتلاف سعودی در جنوب عربستان و اسارت صدها شبهنظامی، ریاض از طریق متحدان غربی خود خواستار توقف پخش این تصاویر شده است.
🔹رزق گفت، عربستان از طریق واسطههای غربی پیام داده است که حاضر است در مقابل توقف پخش تصاویر عملیات «نصر من الله»، عملیات تبادل اسرای سعودی را آغاز کند.
@andaki_tamol
🔴 بازهم توهين جريان غربگرا به نام شهدا
🔹از کرمانشاه خبر رسیده تابلو ها رو تعویض کردن و اسم شهدا حذف شده
🔹هیچوقت هیچ کار مدیران غربزده اینقدر زود پیش نمیرفت که تو حذف اسم #شهید همت کردن
🔹گفته شد که سناریوی حذف اسم شهدا از معابر و خیابانها در راستای تعهدات پنهانی مدیریت غربزده حاکم بر کشور به غربیها ذیل سند استعماری ۲۰۳۰ میباشد
#کوچه_شهید
@andaki_tamol
این همه از نامردی شهرداریهای مختلف در حذف واژه "شهید" گفتیم، کار خوب شهرداری #اردبیل در نصب عکس شهدا در کنار اسم شهدا رو هم بگیم 👌
#کوچه_شهید
@ndaki_tamol
🔰 #در_میانه_آتش | اولین گفتگوی مطبوعاتی سرلشکر سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👈 به همراه اشارهها و توصیههای رهبر انقلاب در جریان جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی
📝 متن این گفتگو در نشریه مسیر دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به چاپ رسیده است.
📺 پخش فیلم گفتگو:
سهشنبه ساعت ۱۹:۳۰ شبکه ۱ سیما
سهشنبه ساعت ۲۲ شبکه افق
پنجشنبه ساعت ۱۸:۳۰ شبکه مستند
و همزمان در سایت KHAMENEI.IR
@andaki_tamol
📌آیت الله مجتهدی:
#سجده_گناهان_را_میریزد❗️
🍃سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد "شکراً لله و الهی العفو" بگوید ، مخصوصا در نماز شب ، ده دقیقه ، یک ربعی در سجده باشد ، حس می کند وقتی که به سجده می رود ، سبک می شود . آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد ، سجده هم گناهان را می ریزد.
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_۲۳ هنوز باور نکرده بود علیه،سر به زیر لب زد: _سلام آقا علی،خوبید خانواده خوبن؟ علی هم متقاب
#پارت_۲۴
رو به پرستار کرد و گفت:
_ببخشید خانم پرستار این خان داداش ما بعضی موقع ها بازیش میگیره
_اشکال نداره خداروشکر که چیزی نشده ولی بهش بگید از این شوخی ها نکنند یه وقت واقعا مشکلی پیش میاد و کسی هم باورش نمیکنه
_چشم،ممنون
اومد کنارم ایستاد و با حرص لب زد:
_تو هیچ وقت نمیخوای دست از این کارات برداری؟
_(حالت شرمندگی گرفتم و سر به زیر انداختم) ناراحت شدی؟
_(آروم شده بود،انتظار چنین حرفی ازم نداشت)نه ناراحت نشدم ولی اذیت کردی
_(سرمو بالا آوردم و خیره به چشماش)به من چه
اخماش رفت تو هم اون منو میزد و من میخندیدم
_منو ببین برا کی از چالوس پاشدم اومدم؟آقا کیفش تخته
نشست رو صندلی کنارم و تو خودش بود میخواستم از تو دلش در بیارم ،فکر نمیکردم اینقد ناراحت بشه،صداش زدم:
_زهرا،زهرا،آبجی،خواهر....ازم ناراحتی؟ببخشی فقط خواستم شوخی کنم فضا عوض بشه
سرشو بالا آوردم و نگاهش رو به چشمام داد
_ پیش بقیه؟
_(با تعجب گفتم)کسی اینجا نیست؟!!
_(با چشم اشاره کرد به علی)
_آها ولی علی که از خودمونه
_نه، فقط دوست توئه
_منظورت همین محرم نا محرمیه،بابا بیخیال کاری که نشد
به هر طریقی بود از تو دلش در آوردم و لبخند رو لباش نشست.
تو جیبام گشتم و کلید ساختمون رو پیدا کردم و بهش دادم و گفتم برو اونجا یکی از رفقاتو هم ببر تنها نباشی اما قبول نکرد و گفت اومدم پیش تو بمونم
ادامه دارد....
✍ط، تقوی
@andaki_tamol
#پارت_۲۵
یک هفته ای طول کشید تا خوب بشم،تو این هفته پیگیر کارای ماشین و شکایت شدم،پرستاری علی رو میکردم زهرا هم پرستاری منو میکرد،هرچند هر دوشون خیلی معذب بودن ،زهرا همش چادرش سرش بود و فکر نمیکنم یک بارم نگاهشون به هم گره خورده باشه
ماشین که داغون شده بود نصفه سمت راستش کلا اومده بود داخل ،گوشیمم هرچی دنبالش گشتم پیداش نکردم،فکر کنم موقعی که سرم به شیشه بغل برخورد کرد و شکست ،گوشی به بیرون پرت شد.
دنبال یاسمین گشتم اما پیداش نمیکردم هرچی از بچه ها میپرسیدم کسی شماره ای چیزی ازش نداشت تصمیم گرفتم سراغ اداره ها برم ببینم اونجا نمیتونم ردی ازش بگیرم.
صبح زود پا شدیم مثل چند روز قبل من و علی پیش هم صبحونه خوردیم و زهرا تو اتاقش ، بعد صبحونه کت و شلوار مشکی رنگم رو تنم کردم جلو آینه موهامو سشوار کردم.
سه تایی زدیم بیرون ،علی که دیگه مجبور بود سوار ماشین من بشه با اکراه قبول کرد ، جلو نشست و زهرا هم عقب ،اول رفتیم زهرا رو رسوندیم جایی که کار داشت من و علی هم رفتیم دانشگاه
چند روزی بود که ندیده بودنمون ،همین که علی رو دیدن یه دست و یه پاش تو گچه و صورت دوتامون زخمیه همه یکی یکی میومدن میپرسیدن چی شده؟
اون عده ای هم که نمیومدن بپرسن نگاهشون بهمون بود
رفتیم داخل کلاس نشستیم و همه دورمون جمع شدن منم که دلم میخواست سر کارشون بزارم گفتم تو پیست مسابقه تصادف کردیم
این حرف من نگاه تند علی رو به دنبال خودش داشت که با اخم نشون میداد دروغ نگم ، بهایی بهش ندادم و با آب و تاب تعریف کردم ، ما همیشه تو مسابقات اول میشدیم این بارم مثل دفعات قبل اول بودیم با سرعت ۲۵۰ تا داشتیم میرفتیم و یه دقیقه مونده بود که پیروز بشیم اما یه نامردی که همیشه حسودیش میشد از بغل بهمون زد و کنترل از دستمون در رفت ، نزدیک ۱۲،۱۳ملق خوردیم ، هر کی دیگه بود مرده بود....
_داره الکی میگه توی شهر با ماشین من داشتیم میرفتیم رو چهار راه یه ماشین از بغل بهمون زد.
این صدای علی بود که زیر و بم همه چیز رو به هم زد
ادامه دارد.....
✍ط،تقوی
@andaki_tamol