هدایت شده از باد صبا
#شهید_عبدالمهدی_ضیائی_فر
یکی از بسیجیان لشکر ۷ ولی عصر(عج) تعریف می کند:
«شب عملیات خیبر، زخمی شدم و در همان هنگام شهید ضیائی فر را صدا زدم که بر بالینم آمد و گفت: کجایت زخمی شده؟ با اشاره دست، چشم اغشته به خونم را نشانش دادم، ایشان چشمان خون الودم را بوسید و گفت: خوش به حالت، درست دو ساعت بعد بسیجی عاشق «عبدالمهدی ضیائی فر» هم جواز عبور به بهشت را دریافت کرد و من با چشمان خون الود هجران آن شهید عارف را گریستم.
@BadeSabba
هدایت شده از باد صبا
#غلامعلی_اسلامی_پور
مادرش می گوید:
«غلامعلی به دنیا و تجملات دنیا بی اعتنایی می کرد. او واقعا تارک دنیا بود، به گونه ای که شب عروسی اش لباس یکی از دوستانش را به عاریه گرفته و به تن کرده بود. وقتی من متوجه موضوع شدم، با اصرار فراوان توانستم راضی اش کنم تا لباس پدرش را که هنوز به تن نکرده بود، بپوشد» ، او #شهید عالی مقام #غلامعلی_اسلامی_پور سرانجام خود را به #کاروان_عشق رسانید.
@BadeSabba
هدایت شده از باد صبا
#علیرضا_برهخت
در #عملیات_خیبر ترکشی به گوشه چشمش اصابت کرد. درحالیکه صورتش به خون آغشته شده بود، اجازه نداد او را به عقب انتقال دهیم، در همان حال قرآنی از جیبش بیرون آورد و مشغول تلاوت آن گردید و در همان حال تسلیم محض رضای حضرت دوست شد. او دلاور مرد #گردان_حمزه از لشکر ۷ ولی عصر(عج) #علیرضا_برهخت» بود.
@BadeSabba