eitaa logo
اندیشه ورزان بصیرت راز
299 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
7هزار ویدیو
61 فایل
فرهنگی خبری مؤسسه قرآن وعترت دارالقرآن بصیرت راز ارتباط با ادمین https://eitaa.com/zkanaani_basiratraz
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان شناسی ۳۶۱.mp3
11.14M
۳۶۱ | خیلی وقتها نیّت‌هامون خوب و پاکه‌هاااا خوب هم کار رشد میکنه و جلو میره، ولی وسطش یهو خراب میشه! ✘ چــــــرا اینجوری میشه؟
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه باد صدای جابجا شدن لطیف ترین مخلوق خداست... گاهی در چهره نسیم، گاهی در چهره طوفان! اما صاحب همه‌ی این چهره‌ها، فقط یکی است!
🌺صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان‌ فراموش نشه🌺 🍀رسول خدا صلی الله علیه واله: ☘️أیُّما امرأهٍ استَعطَرَتْ فَمَرَّت‌على قَومٍ لِیَجِدُوا مِن رِیحِها فهی زانِیَهٌ 🌱هر زنى که به خود عطر زند و از کنار عدّه‌اى (مرد نامحرم) بگذرد تا بویش به مشام آنها رسد، زناکار است. 📚سنن النسائى ۸ / ۱۵۳ 📚منتخب میزان الحکمه: ۳۴۸
💢برترین زنان بهشتی 🔹 رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: 🔺 «أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ –صَلَّى‌اللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَسَلَّمَ- وَ مَرْيَمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ وَ آسِيَةُ ابْنَةُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ». ✍🏻 «برترین زنان بهشت؛ حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و حضرت مریم و حضرت آسیه هستند. 📚 مسند احمد بن حنبل، ج4، ص409؛ ج5، ص77 و ص113.
🗝شاه کلید رسیدن به حکمت ﷽ ✨مرحوم پدرم، به من گفت: من به امام‌زاده ابوالحسن می‌رفتم و از شب تا به صبح ذکر می‌گفتم و مناجات می‌کردم و گریه می‌کردم. مادرم هم خبر نداشت. من چهل روز کردم. نان و سیب‌زمینی می‌خوردم. نان و سرکه‌شیره می‌خوردم. نگذاشتم مادرم متوجه شود. ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی می‌کردم. ✨در آن چهل روز، شب‌ها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم می‌خواستم. من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود. ✨مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کرده‌ام نتیجه بگیرم. ✨باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین می‌رود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً می‌خورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست می‌کنم و برای شام یا افطار می‌خورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد. ✨مادر قبول نکرد و لقمه‌ای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمی‌خورم. ✨یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیر‌خدا می‌خواهی یا از خدا؟ از اربعینیات(چله‌گیری) می‌خواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صدتا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمی‌دهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت می‌دهد.. ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را می‌بینم؛ همه چیز را می‌گویم؛ نه فقط حرف‌های مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلوات‌الله‌ علیهم‌اجمعین را بیان می‌کنم. ✨این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟ چون اطاعت از مادر کرده است. «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات». (حاج آقا مرتضی تهرانی) 📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، ص ۱۹۹ تا ۲۰۳.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمدتقی بهلول جلوی نوجوان دو زانو نشست و صورتش را بوسید و گفت «من از تو معذرت میخواهم!» سید عطاءالله مهاجرانی بگذارید برایتان داستانی بگویم که هر وقت به یادم می‌آید، دلم می‌لرزد و برای شیخ بهلول دعا می‌کنم که خداوند درجات عالی او را متعالی بگرداند. شئونات را به وقت ضرورت و کشیدن مهار نفس، زیر پا انداخته بود. معمولأ چنین داستانی را نبایست روایت کرد اما این داستان برای همیشه به یادتان می‌ماند. در آستانه صد سالگی بود. در منزل یکی از اعیان متدین شيراز که خانه‌اش همیشه محفل عالمان و در دوران انقلاب در خدمت انقلاب بود، اهل اصطلاح بود و با اهل علم نشست و برخاست و مؤانست داشت، محفلی به افتخار حضور شیخ بهلول آراسته بودند. شیخ بهلول پوستی و استخوانی بود، مردی که خلاصه خود بود! با چشمانی سرشار از زندگی و شور که  بارقه تیزهوشی از آن می‌تابید، و طنین صدا و لهجه‌ای که گویی روستایی خراسانی در صحرایی دور دست اما آشنا با شما حرف می‌زند. وقتی با او دست می‌دادی، سرپنجه استخوانی اش محکم بود. مثل گیره ای قایم دست را نگاه می‌داشت. در چشمانت نگاه می‌کرد و مکث می‌کرد. مرا معرفی کردند: «ایشان نماینده شیرازند!» گفت: «بِچه جانم! نماینده اخلاص باش، الخلاص فی الاخلاص!» این تعبیر مرا با خودش برده بود. نشستیم. جمعی حدود پانزده تا بیست نفره، مرحوم آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی امام جمعه شيراز هم بود. گفتگوهایی و از هر دری سخنی. ناگاه صدای ناخوشایندی به گوش رسید! زود چند نفر که نزدیک‌تر به بهلول بودند، به نوجوان ده دوازده ساله ای که در گوشه‌ای نشسته بود، نگاه تندِ ملامت آمیزی کردند، که یعنی ماجرا از ایشان است. بهلول برخاست. به طرف نوجوان که چهره‌اش قرمز شده بود رفت. دو زانو جلوی نوجوان نشست، خم شد صورت و دست نوجوان را بوسید، گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إنّ النفس لَامّارة بالسوء الا ما رحم ربّی، آقایان عزیز من نزدیک ۱۰۰ سالمه، مریض هم هستم، این صدای ناخوشایند از من بود. از همه شما معذرت می‌خواهم. از این نوجوان صد بار معذرت می‌خواهم که نگاه شما او را شرمنده کرد و چهره‌اش سرخ شد و سرش را پایین انداخت.» چه مجلسی شد! بغض‌هایی که ترکید و آيت‌الله حائری که سر بر زانو نهاده بود و با صدای بلند گریه می‌کرد.  در راه که برمی‌گشتیم، آقای حائری سکوت کرده بود. سکوتی سنگین، من هم در بهت و سکوت بودم. ناگاه رو به من کرد و گفت: «شیخ بهلول در خاکسار کردن نَفْسش بی‌رحم است. برای همین به او عنایت شده است. چیزهایی به او داده‌اند که به هر کسی نمی‌دهند.» زمزمه کرد: نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازخوانی// ماجرا شهیدی که پیکرش بعد از 16 سال سالم به کشور بازگشت! «شهید محمدرضا شفیعی» در جریان عملیات کربلای ۴ با بدنی مجروح اسیر شد در مدت ۱۱ روز از زمان اسارت تا شهادت بسیار شکنجه شد و درد کشید. صلیب سرخ که از شهادتش آگاه میشود بعثی ها را موظف میکند برای او‌قبری در کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر شهید محمدرضا شفیعی تفحص میشود تا به کشور باز گردد. اما نکته عجیب اینجا بود که پیکر این شهید والامقام صحیح و سالم بود! صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران بازگردد. پیکر پاک شهید را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود ولی پیکر سالم ماند. روی پیکر پودر تخریب جسد ریختند بازهم جسد سالم ماند! سرهنگ عراقی با گریه میگفت ما چه افرادی را کشتیم!! این شهید چه کرده بود که پیکر او بعد از ۱۶ سال سالم ماند و حتی محاسن صورت او قابل شانه کردن بود؟!! ببینیم ... ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا