eitaa logo
اندیشگان
507 دنبال‌کننده
239 عکس
164 ویدیو
48 فایل
🧩 اندیشگان؛ به فراخی اندیشه ◾جستارهایی در باب علوم انسانی-اسلامی 📮 نقد و نظر: @Andishgan_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گویند که جوانی کم شوروشوق نزد سقراط رفت و گفت: «ای سقراط بزرگ، آمده‌ام که از خرمن دانش تو خوشه‌ای برگیرم.» فیلسوف یونانی جوان را به دریا برد، او را به درون آب کشانید و سرش را ۳۰ ثانیه زیر آب کرد. وقتی که دست خود را برداشت تا جوان سر از آب برآورد و نفس بکشد، سقراط از او خواست که آنچه را خواسته بود، تکرار کند. جوان نفس‌زنان گفت: «دانش، ای مرد بزرگ.» سقراط دوباره سرش را زیر آب کرد و این بار چند ثانیه بیشتر. بعد از چند بار تکرار این عمل، سقراط پرسید: «چه می‌خواهی؟» جوان که از نفس افتاده بود به زحمت گفت: «هوا. هوا می‌خواهم.» سقراط گفت: «بسیار خوب. هر وقت که نیاز به دانش را به اندازه‌ی نیاز به هوا احساس کردی، آن‌را به دست خواهی آورد.» ♻️ در جست و جوی حقیقت ✅کانال اندیشگان https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191
❇️ دقیق تر از مکاسب و کفایه مطالعه کن 🔺 گاهی با خودت خلوت کرده و کتاب نفس خود را باز کن و دقیق تر از مطالب مشکل مکاسب و کفایه، آن را مطالعه کن یک وقت می بینی سر تا پا غلط است. 🔺 به راحتی دروغ گفته می شود! هر حرفی را می زنی! هر غذایی را می خوری و به هر خانه ای که دعوتت کردند می روی و...! وقتی بیدار می شوی، می بینی عجب نفس بدی تربیت کرده ای! 🔸 مجله مبلغان شهریور و مهر 1387، شماره 107، ص64. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
♦️ می گویند یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته ای به او می داد. هر سوالی که میکرد خیلی عالی جواب میداد. ⁉️ بعد او گفت اینها را از کجا میدانی؟ گفت: « ما چون سواد نداریم فکر میکنیم.»😌 این خیلی حرف پر معنایی است ... (شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، صفحه ۱۸) __________ توضیح: یکی از مهم ترین دردهای آموزش و پرورش فعلی تکیه ی آن بر حفظ معلومات است، چیزی که باعث میشه دانش آموزان صرفا حافظان خوبی باشن بدون اینکه نیازی باشه فکرشون رو به کار بندازن. این اتفاق باعث میشه وقتی دانش آموز در موقعیت جدیدی قرار میگیره، نتونه مسأله رو حل کنه، اون فقط یاد گرفته با موقعیت هایی مواجه بشه که توی کلاس مطرح شده. ✅کانال اندیشگان ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه ی ایام دل آدمیان است دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت این دشت که پامال سواران خزان است ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی دردی ست درین سینه که همزاد جهان است خون می چکد از دیده در این کنج صبوری این صبر که من می کنم افشردن جان است از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود گنجی ست که اندر قدم راهروان است @andishgan
انسان با نداشته هایش زنده است نه با داشته هایش ! زنده بودن در تکاپو بودن و کاویدن است . نداشته هاست که پویایی و تحرک و انگیزه آورد الهی بر نداشته هایمان بیفزای ❇️ کانال اندیشگان @andishgan
و گفت :  هرچیزی را زکاتی است و زکات عقل ، اندوهی است طویل .. ♨️ اندیشگان https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191
دیروز وارد مسجد شدم و دیدم بچه ها دارن والیبال 🏐 بازی میکنند البته والیبال با پا. شور و حال و سر و صداشون خیلی زیاد بود. یادم نمیاد بچگی هامون مسجدی رفته باشیم که بهمون اجازه بدن این کارها رو انجام بدیم. البته خیلیا معتقدن این کار باعث بی احترامی به مسجد 🕌 میشه و بنابراین جایز نیست؛ خب بله؛ نباید توی مسجد کاری که خلاف شأن و حرمت مسجد باشه انجام داد ولی وقتی با فرمانده پایگاهی طرف باشی که پایگاه رو قفل کرده⛔ و اجازه نمیده از امکاناتش استفاده کرد، به نظر منی که امام جماعت اون مسجد هستم، منع کردن بچه ها از بازی کردن تو مسجد جایز نیست. وقتی میخواستن در رو باز کنن، ترسیده بودن که نکنه غریبه اومده باشه ولی وقتی دیدن من اومدم خندیدن و گفتن حاج آقا از خودمونه😁 بازی رو ادامه بدین. منم بهشون ملحق شدم 😀 و بازی کردم تا قبل از اینکه با چهره ی منتقد منو ببینن، با دید هم بازی بهم نگاه کنن. سر فرصت بهشون در مورد احترام مسجد توضیح میدم (هرچند خودشون بهتر میدونن) ولی اون لحظه ای که وارد مسجد شدم خیلی مهم بود چه واکنشی نشون بدم که از امام جماعت و مسجد دلزده نشن. دروغ چرا، وقتی خودمو جای اونا میذارم، میبینم دوست دارم از هر فرصتی برای بازی کردن استفاده کنم. انرژی شون اونقدر زیاده که اگه صبح تا شب جنب و جوش 🏃 داشته باشند بازم تخلیه نمیشه، پس چه بهتر که عمده ی وقت شون رو مسجد بگذرونن. این ها بخشی از اموری هست که امام جماعت یه مسجد که همه ی مأمومینش نوجوان هستند باهاش مواجه میشه و باید در زودترین زمان صحیح ترین تصمیم رو بگیره. پ.ن: رفت و آمد این بچه ها به مسجد مداوم هست و به تدریج با حفظ احترام و جایگاه مسجد آشنا میشن، ضمن اینکه وقتی اونجا بودم به نظرم رسید این نوع بازی شون خلاف شأن مسجد نیست (البته خب ممکنه برخی از عزیزان به این مطلب اشکال داشته باشند) ✅ اندیشگان https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ هیچ چیز به اندازه مبارزه با مفتخوارها مردم را خوشحال نمی‌کند! 🔹امروز اگر شعار مالی و اقتصادی داده می شود، هر کس پیرو امیرالمؤمنین است، باید از این شعار پیروی کند. هر کس به معنای واقعی کلمه، دنبال صلاح و اصلاح است، باید دنبال این کار، حرکت کند. 🔸مبارزه با فساد، یکی از پایه‌های اصلی حکومت و نظام اسلامی است. این روش امیرالمؤمنین است. آن‌جایی که دید فساد وجود دارد، با آن مبارزه کرد. 🔹ما نمی‌توانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ ادّعایش را هم نداریم. ما قابل این نیستیم که بخواهیم پشت سر امیرالمؤمنین حرکت کنیم، لیکن باید تلاشمان را بکنیم. 🔸هیچ چیزی مردم را به قدر این خوشحال نمی‌کند که نظام در راه احقاق حقِ‌ّ عامه مردم، با زورگوها و مفسدها و زیاده‌خواه‌ها و مفتخوارها مقابله کند. 🔹وقتی ما نام امیرالمؤمنین را گرامی میداریم، باید برای عمل کردنمان باشد. ما نمی‌توانیم مرتّب به مردم بگوییم شما مثل امیرالمؤمنین عمل کنید. ما که امروز در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیم، بیشترین مسؤولیت را داریم و بیشترین تکلیف بر دوش ما سنگینی می‌کند. 🔺 خطبه‌های نماز جمعه ۸۰/۹/۱۶ 🎬 @Mostazafin_TV
❖ "انسان" موجودی غریب است به فتح هیمالیا میرود به کشف اقیانوس آرام دست می‌یابد به ماه و مریخ سفر میکند.. تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمیکند آن را"کشف کند" و آن دنیای درونی نفس خود است.. https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191
📝باباها همه‌شان عاشقند 💐 . 💡باید خیلی عاشق باشی که از خواب و تفریحت بزنی و سختیِ کار بی‌وقفه را به جان بخری تا خانواده‌ات در آرامش و رفاه باشند. که حاصل یک ماه تلاش شبانه روزی‌ات را یک شبه با شور و اشتیاق، برای شادی خانواده‌ات خرج کنی و حتی یک لحظه هم احساس پشیمانی نکنی، که کِیف کنی از این که تمام حاصل چندماه کار و تلاشت را گوشواره کرده‌ای برای دخترت، دوچرخه کرده‌ای برای پسرت و یا انگشتری برای قدردانی از همسرت. باید عاشق باشی که هر سال عید برای همه‌ی خانواده کفش و لباس بگیری و به خودت که رسید بگویی "من لباس نمی‌خوام، همین‌ها که دارم کافی‌ست." که اصرار کنند و انکار کنی. بعد هم با لبخند رضایتی به لب، ذوق بچه‌هات را در لباس‌های نو تماشا کنی و برای شادی‌های بعدی‌شان برنامه بچینی. باید خیلی عاشق باشی که چندماه با تمام توانت و بیشتر از همیشه تلاش کنی، با سختی و ناملایمتی‌های زمانه بجنگی تا در نهایت، یک‌بار دست خانواده را بگیری و یک وری ببری‌شان و یک خاطره‌ی خوب به آلبوم خاطره‌هاشان اضافه کنی. بابا که باشی خودت را در قبال حالِ خانواده مسئول می‌دانی، که دلخوشی به لبخند‌هاشان، به این‌که امنیتی در نهایت نا امنی و تکیه‌گاه‌ترینی برای کسانی که روی آغوش پدرانه‌ات حساب کرده‌اند. باید بابا باشی و عاشق؛ که تمام دغدغه و اولویتت خوشبختی و شادی خانواده‌ات باشد. که تمام حواس مردانه‌ات جمعِ دلخوشی بچه‌ها و آرامش مامان بچه‌ها باشد. باباها از خودگذشته‌ترین و عاشق‌ترین موجودات دوست‌داشتنی و سبیل‌دار جهانند. https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191
❖ بسیار زیبا و خواندنی... روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: "امروز میخواهیم بازی کنیم!" سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد. ان خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان، دوستان،هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن، اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد. سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش...کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه می دانستند این دیگر برای ان خانم صرفا یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.کار بسیار دشواری برای ان خانم بود.او با بی میلی تمام,نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت:"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"زن مضطرب و نگران شده بود.با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد.و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست.... استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!" والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا اوردید.شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!! دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد:"روزی والدینم از دنیا خواهند رفت.پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری,ترکم خواهد کرد" پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند ,همسرم است!!! همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن، حقیقت زندگی را با انان در میان گذاشته بود برایش کف زدند. https://eitaa.com/joinchat/3893887279C7b5cd95191