من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا(الاحزاب آیه۲۳)
🕊🕊🕊🕊🕊
به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی چمران
در روایت عشق شهید چمران و همسرش غاده جابر، سراسر نکته است و پند؛ دکتر چمران با اندیشهاش غاده را جذب خود و خدایش کرده بود و وقتی غاده دلداده او شد با یک هدیه رسالتش را کامل کرد.
اولین هدیه او به غاده یک روسری گلگلی بود، یک روسری قرمز با گلهای درشت.
غاده بعد از دیدن آن جا خورد، اما شهید چمران لبخند زد و با مهربانی گفت: «بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت او روسری بر سر گذاشت.
غاده در خاطراتش میگوید: «من میدانستم بچهها به مصطفی حمله میکنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد میآورید موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی میکرد، خودم متوجه میشدم، مرا به بچهها نزدیک کند.
میگفت:ایشان خیلی خوبند، اینطور که شما فکر میکنید، نیست.
به خاطر شما میآیند موسسه و میخواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد میدهیم.
نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن چنانیاند.
اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت، او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد به اسلام آورد.
نه ماه، نه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد با هم ازدواج کردیم.
📚#کتابنیمهپنهانماه
#برشیازکتاب
#پیشنهادمطالعه
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
نقل از همسر شهید چمران
نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم
مامان به اوگفت: «شما میدانید این دختر که میخواهید با او ازدواج کنید چطور دختری است؟
این، صبحها که از خواب بلند میشود هنوز رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند، کسانی تختش را مرتب کردهاند، لیوان شیرش را جلو در اتاقش آوردهاند و قهوه آماده کردهاند.
شما نمیتوانید با مثل این دختر زندگی کنید، نمیتوانید برایش مستخدم بیاورید اینطور که در خانهاش هست.
مصطفی خیلی آرام گوش داد و گفت: من نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول میدهم تا زندهام، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت.🥰
📚#کتابنیمهپنهانماه
#پیشنهادمطالعه
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
کسی که دنبال نور است،این نور هرچقدر کوچک باشد،درقلب او بزرگ خواهد بود ...
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شــــهیدچمران
(چ)مثل
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
Mostafa Abedini - Eshgho Jodaei [128].mp3
3.51M
چه ارتباط عجیبی است
میان عشق و جدایی . . .
🚶♂🚶♂🚶♂
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
آنِ منی کُجا روے؟!
💠🕊💠🕊💠🕊💠 ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 2⃣1⃣قسمت دوازدهم 😢هیچ کس به من نگفت: که محور هستی شمایی و بدون محور،
💠🕊💠🕊💠🕊💠
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
3⃣1⃣قسمت سیزدهم
😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار شما چه اجر فراوانی دارد مثل شمشیر زدن در سپاه رسول خدا و نگفتند که انتظار با نشستن و دست روی دست گذاشتن و آه کشیدن حاصل نمیشود که انتظار حرکت است و پویایی.
⛅️آنکه در انتظار عزیزی است، سر از پا نمیشناسد. در تلاش و تکاپو است تا اطراف و اطرافیانش را برای آمدن مهمان و خوشایندش آماده سازد.
😢و نگفتند بدون انتظار، اعمال ما مورد پذیرش درگاه الهی قرار نمیگیرد و بهترین اعمال، انتظار است و انتظار عمل است نه حالت. و کاش زودتر میدانستم که انتظار شما، شوق یاری و همراهی را در من ایجاد میکند و به من هویت و حیات میبخشد و مرا از پوچی و بی هدفی نجات میدهد.
🌷ای کاش در آن دوران، انتظارت را تجربه میکردم تا حالت انتظار، در تار و پودم تنیده میشد و دوام آنرا در این دوران میدیدم و میوه آن را میچیدم.
🔹منتظر من مینشینم شـه بیاید یا نیایـد
🔹بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
🔸رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم
🔸میکنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍🏼نویسنده: حسن محمودی
#متنهیچکسبهمننگفت13
#اللهمعجللولیکالفرج
💠🕊💠🕊💠🕊💠
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
چند شب پيش عنکبوتی را دیدم که گوشهٔ اتاق خوابم تار تنيده بود. خیلی آرام حركت میكرد، گويی مدتها بود كه آنجا گير كرده بود و نمیتوانست برای خودش غذايی پيدا كند.
با لحنی آرام و مهربان به او گفتم: نگران نباش كوچولو، الان از اينجا نجاتت ميدهم.
يک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم تا در باغچهٔ خانهمان بگذارمش؛ اما آن عنكبوت فرار كرد و لابهلای تارهايش پنهان شد، چون خيال كرد من میخواهم به او حمله كنم. به او گفتم: قول میدهم به تو آسيبی نزنم.
سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل یک توپ جمع شد و سعی كرد لابهلای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمیكند. از نزديک به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است.
بسيار غمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه، كنار یک بوته گل سرخ گذاشتم.
به نرمي زير لب زمزمه كردم: من نمیخواستم به تو صدمهای بزنم، میخواستم نجاتت بدهم، متاسفم كه اين را نفهميدی.
درست در همان لحظه، فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و دردها و رنجهای ماست، آزرده میشود و میخواهد مداخله كند و به ما كمک كند و ما را از خطر دور كند، اما مقاومت میكنيم و دست و پا ميزنيم و داد و فرياد سر میدهيم که: چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟ شايد هر كدام از ما، مثل همان عنكبوت كوچک هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان، بد تلقی ميكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نمیزديم تا چند لحظهٔ ديگر خود را در باغچهای زيبا میديديم.
#کانالآنِمنیکجاروی؟!
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
قشنگ ترین ؏ـشق
نگاه #خـــღــداوند بر بندگان است
هر ڪجا هستی به همان نگاه
مےسپارمتــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه دل امام زمان را بیشتر به خودمان جلب کنیم..!؟
#امامزمانعجلاللهفرجه♥️
#استادعالی ✨
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
6081073385179 (1).mp3
7.29M
عشقتهمیشـہتـوقلبمـہ
لاتبــرد ابـدا حسیـC᭄ــݩ..
#شبجمعه ❤️🔥
#شبزیارتیارباب
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
امام زمان 001.mp3
2.12M
🌱مهدی شناسی
#قسمتاول
#امامزمانعجلاللهفرجه
#استادشجاعی🎙
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi
آنِ منی کُجا روے؟!
💠🕊💠🕊💠🕊💠 ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 3⃣1⃣قسمت سیزدهم 😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار ش
💠🕊💠🕊💠🕊💠
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
3⃣1⃣قسمت سیزدهم
😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار شما چه اجر فراوانی دارد مثل شمشیر زدن در سپاه رسول خدا و نگفتند که انتظار با نشستن و دست روی دست گذاشتن و آه کشیدن حاصل نمیشود که انتظار حرکت است و پویایی.
⛅️آنکه در انتظار عزیزی است، سر از پا نمیشناسد. در تلاش و تکاپو است تا اطراف و اطرافیانش را برای آمدن مهمان و خوشایندش آماده سازد.
😢و نگفتند بدون انتظار، اعمال ما مورد پذیرش درگاه الهی قرار نمیگیرد و بهترین اعمال، انتظار است و انتظار عمل است نه حالت. و کاش زودتر میدانستم که انتظار شما، شوق یاری و همراهی را در من ایجاد میکند و به من هویت و حیات میبخشد و مرا از پوچی و بی هدفی نجات میدهد.
🌷ای کاش در آن دوران، انتظارت را تجربه میکردم تا حالت انتظار، در تار و پودم تنیده میشد و دوام آنرا در این دوران میدیدم و میوه آن را میچیدم.
🔹منتظر من مینشینم شـه بیاید یا نیایـد
🔹بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
🔸رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم
🔸میکنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍🏼نویسنده: حسن محمودی
#متنهیچکسبهمننگفت13
#اللهمعجللولیکالفرج
💠🕊💠🕊💠🕊💠
🕊⃝⃡♡
『➣••@anemanikojaravi