eitaa logo
تولید انگشتر کفیل
11.8هزار دنبال‌کننده
447 عکس
120 ویدیو
2 فایل
انگشتر کفیل تولید و عرضه انگشترهای فاخر و کلکسیونی #دستساز @angoshtarkafil 📍قم المقدسة
مشاهده در ایتا
دانلود
   عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          السلام علیک یا اباعبدالله           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل و النهار و لاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                و علی علی بن الحسین                  و علی اولاد الحسین                و علی اصحاب الحسین هدیه به حضرت زهرا و حضرت ام البنین صلوات ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
پنجشنبه است و خرسند می شوند به این پنجشنبه ها به یک فاتحه، یک صلوات، کمی خیرات، یک خدا بیامرزدش. در تشرّفی که برای آیة الله مرعشی اتفاق افتاده بود، امام زمان علیه السلام ۱۱ مطلب به ایشان فرمودند که یکی از آنها اینگونه بود:  تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آن‌ها نمی‌کنند. 🌸 شادی روح رفتگان از دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام، خصوصا اموات بی وارث و بد وارث ، فاتحه و صلوات 🌸 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
علامه حلی و بوسه بر خاك پای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . . علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی كربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین سلام الله علیه را در شب جمعه درك نماید. . آن بزرگوار، طی سفری از حله به كربلا، به محضر نورانی امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف می رسند، اما، حضرت را نمی شناسند. در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین می افتد. امام زمان علیه السلام خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند. . در همین هنگام سوالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام زمان علیه السلام می پرسد: - آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبراست، می توان حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دید یا نه؟ حضرت در پاسخ علامه می فرمایند: - چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟! به محض این كه علامه این پاسخ را می شنود، بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش می شود. منبع: تنكابنی، قصص العلما، ص 355 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
امام صادق علیه السلام: اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی می‌کند تا قائم ما اهل بیت علیهم السلام ظهور یابد. منتخب‌الاثر ص ٢٥٤ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
✨ مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی فرمودند: وقتی در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و هر روزه عده‌ای جان خود را از دست می دادند. روزی جمعی از اهل سامراء در منزل مرحوم سید محمد فشارکی، بودند؛ ناگاه میرزا محمدتقی شیرازی که از لحاظ جایگاه علمی مانند مرحوم فشارکی بود، وارد شدند، صحبت از بیماری وبا شد و ابراز نگرانی که همه در معرض این بیماری خطرناک هستند. ✨ مرحوم میرزا فرمودند: اگر من حکمی کنم انجام می‌شود یا نه؟ همه گفتند: آری، فرمود: من حکم می‌کنم؛ شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه به مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت نرجس خاتون نمایند و دعا کنند تا این بلا از آنان دور شود، اهل مجلس این حکم را به همه شیعیان رساندند مشغول زیارت عاشورا شدند. از فردا شیعیان دیگر در معرض تلف واقع نمی‌شدند، ولی غیر شیعه (اهل سنت) می‌مردند و بر همه اهل سامراء این نکته واضح و ظاهر شد . آنها از برخی شیعیان می‌پرسیدند: سبب چیست که از ما می‌میرند و از شما نمی‌میرند ؟ ✨ گفته شد: همه زیارت عاشورای امام حسین (علیه السلام) می‌خوانند تا در معرض وبا و طاعون قرار نگیرند ، و خداوند هم دفع بلاء می‌کند . اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
امام صادق عليه السلام: منْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ القَيِّمَ عَلَى عِيَالِهِ از نيك بختى مَرد، اين است كه تكيه گاه خانواده اش باشد الکافی جلد۴ صفحه۱۳ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
قَالَ الإمَامُ الرِّضَا عليه السلام:  كَانَتْ فَاطِمَةُ عليه السلام إذَا طَلَعَ هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانِ يَغْلِبُ نُورُهَا الْهِلَالَ وَيَخْفَى، فَإذَا غَابَتْ عَنْهُ ظَهَرَ ... امام رضا عليه السلام فرمودند: هر وقت هلال ماه رمضان طلوع میکرد نورانیت حضرت فاطمه بر نورانیت هلال غالب میشد و هلال را مخفی میکرد و هرگاه بی بی غایب میشد دوباره ماه قابل رویت میشد. . 📚مصدر:بحار الأنوار، ج: 43، ص:56 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا علیه السلام (تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله) 🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل می‌کند: در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت می‌کردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کم‌کم عقب افتادم بطوری‌که اثری از قافله دیده نمی‌شد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان به‌خاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمی‌توانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم. در این‌جا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل این‌که در خانه‌ام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب می‌نمودم و عرایضی را عرض می‌کردم و می‌گفتم: 🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتاده‌ام و دست حیوانم شل شده است. ▫️ و امثال این مطالب را ذکر می‌کردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه می‌آید. گفتم: 🔹 لابد این شخص از زوّار است. ▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب‌ افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم. مرا به اسم نام برد و گفت: 🔸 ای شیخ حسین، طوری نشسته‌ای مثل این‌که در خانه خودت نشسته باشی آیا نمی‌دانی این‌جا چه جایی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است. ▫️ گفت: 🔸 برخیز بارت را روی حیوانت می‌گذاریم و می‌رویم شاید خداوند ما را به قافله برساند. ▫️ گفتم: 🔹 آیا نمی‌بینی که دستش چه شده و نمی‌تواند راه برود؟ ▫️ اصرار کرد. گفتم: 🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه ▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را می‌راندم و ایشان نیز کم‌کم راه می‌رفت. در بین راه گفت: 🔸 ای شیخ حسین، بار من سبک‌تر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم می‌گذارم و بار خودم را روی حیوان تو. ▫️ گفتم: 🔹 میل خودتان. ▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت می‌رفتیم. گفت: 🔸 ای شیخ حسین، نمی‌خواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربه‌سر شود؟ ▫️ گفتم: 🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان می‌کنی من نمی‌فهمم که مرا مسخره می‌کنی! حیوان شما ده برابر حیوان من می‌ارزد؛ با این‌که من در این صحرا در معرض هلاکتم و چاره‌ای ندارم جز این‌که مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم. معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست. ▫️ گفت: 🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه می‌برم. تو چه کار داری، من می‌خواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم. ▫️ هرچه می‌گفتم: 🔹 ای برادر مرا مسخره نکن، ▫️اصرار می‌کرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت: 🔸 پس سوار شو. ▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی می‌پرد. آن مرد گفت: 🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق می‌شوم. ▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیده‌ام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آن‌که از آن مرد غافل شدم. همین‌که به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم. فرمود: 🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟ ▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه می‌بردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل می‌فرمودند. عرض کردم: 🔹 شیخنا قضیّه من این بود ▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود: 🔸 آن مرد کجا است؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 خودش را به ما می‌رساند؛ ولی هنوز نرسیده است. ▫️ فرمودند: 🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان می‌کنی که این‌طور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام می‌دهد؟ ▫️ بعد شیخ به‌خاطر این جریان قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود. ♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند: ▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نموده‌ام. و گفت: ▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آن‌جا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
امیرالمؤمنین علیه السلام: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ ترس (نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رويى با محروميت همراه، فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد) حکمت ۲۱ نهج البلاغه اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
قالَتْ سَیِدتُنا فاطِمَةُ الزَهراء(علیها السلام) لَمّا اجْتَمَعَ اِلَیْها نِساءُ الْمُهاجِرینَ وَ الاَنْصارِ: وَ لاَوْرَدَهُمْ مَنْهَلا نَمِیراً صافِیاً رَوِیّاً تَطْفَحُ ضَفَتاهُ وَ لا یَتَزَنَّقُ جانِباهُ، وَ لأَصْدَرَهُمْ بِطاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ اِعْلاناً. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هنگامی که زنان مهاجر و انصار خدمت حضرت رسیدند، فرمودند: [اگر مردان شما تدبیر کار را آنچنان که پیامبر به علی (علیه السلام) سپرده بود، تحویل او می دادند] سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مى ساخت، نهرى که دو طرفش مملو از آب بود، آبى که هرگز ناصاف نمى شد سپس آنها را پس از سیرابى کامل باز مى گرداند و او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود مى یافتند. الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏ 1، ص 108 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
📌هدایت بحر العلوم یمنی مرحوم آیت الله اصفهانی (قدّس سرّه) از آیات ومراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات حضرت مهدی، صاحب الزّمان - ارواحنا له الفداء - مشرّف شده بود، یکی از آن موارد، قضیه شگرفی است که دانشمند معاصر آقای حاج شیخ محمّد رازی قدّس سره در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده است. او می نویسد: علاّمه متتبّع آقا حاج سید محمّد حسن میرجهانی طباطبایی (قدّس سرّه)، صاحب تألیف مفید که از خواصّ اصحاب ایشان بودند حکایت کرده اند که: یکی از علمای زیدیه به نام سید بحر العلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر (علیه السلام) را انکار می کرد وبا علما ومراجع شیعه آن روز، مکاتبه کرده وبرای اثبات وجود وحیات آن حضرت، برهان می خواست وآقایان از کتب اخبار وتواریخ عامه وخاصه اقامه دلیل می کردند؛ ولی وی قانع نمی شد ومی گفت: من هم این کتب را دیده ام! تا اینکه برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت وجواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را باید مشافهة بدهم، شما طی سفری به نجف مشرّف شوید. بحر العلوم با فرزندش سید ابراهیم وچند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرّف وهمه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید بحر العلوم عرض کرد: من به جهت دعوت شما به این مسافرت آمدم؛ جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند: شب بعد به منزل من بیایید. شب بعد به منزل سید آمدند وپس از صرف شام ورفتن اکثر میهمان ها وگذشتن نیمی از شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده وفرمودند: به سید بحر العلوم وفرزندش بگویید بیایند. ما نیز تا در منزل رفتیم، اما به ما فرمودند: شما نیایید وخودشان به اتفاق سید وفرزندش رفتند وما ندانستیم کجا رفتند. روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحر العلوم مزبور را ملاقات کردم، از جریان شب پرسیدم. سید ابراهیم گفت: الحمد لله (بحمد الله) ما مستبصر واثنی عشری شدیم. گفتم: چطور؟! گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) را به پدرم نشان داد. تفصیل آن را پرسیدم. گفت: ما که از منزل بیرون آمدیم نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از شهر خارج ووارد وادی السلام شده ودر وسط وادی، جایی بود که آن را مقام مهدی (علیه السلام) می گفتند. چراغ را از مشهدی حسین گرفته وخود ایشان به اتفاق پدرم ومن وارد آن محیط شدیم، پس آقای اصفهانی از چاه آنجا، آب کشید ووضو تجدید کرد در حالی که ما به عمل او می خندیدیم؛ آنگاه وارد مقام شد وچهار رکعت نماز خواند وکلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن گردید، پس پدرم را طلبید. وقتی وارد آن مقام شد، طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد وبیهوش شد؛ نزدیک رفتم، دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد ووقتی از آنجا برگشتیم، پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجّة بن الحسن العسکری  صلوات الله علیهما را مشافهة زیارت کردم وبا دیدنش، مستبصر وشیعه اثنی عشری شدم. 📚شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج ١، ص ١٢٢. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
امیرالمؤمنین علیه السلام: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ ترس (نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رويى با محروميت همراه، فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد) حکمت ۲۱ نهج البلاغه اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04