5.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پایان چشم انتظاری بعد از ۷ سال
🔹فردا صبح پیکر شهید مدافع حرم محمد جعفری گنجی در محله دولتخواه جنوبی "فلاح" تشییع و در بهشت زهرا قطعه ۵۰ به خاک سپرده میشود.
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ این سخنرانی شهید بهروز مردای برای ساعاتی قبل از شهادتش در شلمچه هست ...
ولی انگار نه انگار که چهل سال گذشته، انگار برای همین امروزه...
🇮🇷 #کانال_سیاسی
https://eitaa.com/joinchat/1689911500Cd13a981aaf
متن وصیت نامه امام خمینی(ره).pdf
حجم:
621.5K
فایل #pdf
متن کامل وصیت نامه امام خمینی (ره)
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔸صفحه: ۱۴-۱۵
🔻قسمت: زندگی نامه ی شهیدحاج حسین بادپا
حسین بادپا، در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸، در رفسنجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر سپری کرد. با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷، فعالیت خود را در پایگاه بسیج « شهیدسیداحمدموسوی » شروع کرد.
در ۱۵ سالگی، عازم جبهه های نبرد شد. در آنجا، مسئول محور شناسایی، فرمانده ی گروهان یا معاون گردان بود. یکی از نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله بود و بارها مجروح شد.
در نهایت با از دست دادن یکی از چشمانش، به افتخار جانبازی رسید. پس از پایان جنگ، در مأموریت های جنوب شرق لشکر ۴۱ ثارالله، در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۱۳۷۰، پیشتاز نبرد بود. حتّی پس از بازنشستگی در سال ۱۳۸۳ هم با راه اندازی دفتر خدمات درمانی روستایی، منشأ خدمت به روستاییان و مردم محروم بود. با آغاز درگیری های بین نیروهای مقاومت و تکفیری ها در سوریه به عنوان نیروی مستشاری و داوطلبانه عازم سوریه شد و بارها با مجروحیت به ایران بازگشت؛ اما هربار، بدون این که منتظر بهبود کامل بماند، به سوریه برگشت تا کار ناتمامش را تمام کند. سرانجام در سی و یکم فروردین ۱۳۹۴، طی عملیاتی درمنطقه ی «بُصرالحریر» در استان درعادر سوریه به شهادت رسید.
#قسمت_اول👇
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : اول
🔸صفحه: ۱۸-۱۷
🔻قسمت: اول
سه سال از زندگی مشترک من و محمد می گذشت و هنوز خدا به ما فرزندی نداده بود. روزی با هم به روضه ی امام حسین علیه السلام رفتیم. دلم خیلی شکسته بود. با تمام وجود اشک می ریختم. با سوز دل زمزمه کردم «خدایا، به حق شهید کربلا قسم ات می دم که بهم فرزندی بده. اگه فرزندم پسربشه، اسمش رو می ذارم حسین.» طولی نکشید که خدا حسین را بهمان داد.
حسین در کودکی خیلی شیطنت می کرد. هی این طرف و آن طرف می رفت. اگر لحظه ای چشم برمی داشتم، حتماً بلایی سر خودش می آورد. موهاش خیلی بلند شده بود. به باباش گفتم《من جرات کوتاه کردن موهاش رو ندارم. خودت یه فکری بکن.》چهار پنج روز تا عید مانده بود. محمد، روزی دست حسین را گرفت و با خودش برد بیرون. نزدیک های ظهر، حسین بدو بدو و خوشحال، با موهای کوتاه شده آمد خانه. تعجب کردم! به خودم گفتم: این همون کسیه که به موهاش اهمیّت می داد؛حالا چه بپر بپری راه انداخته ! به باباش گفتم 《آقا، چی شده که حسین امروز این قدر خوشحاله؟!》
گفت《براش لباس خریدم.》
یک دست کت و شلوار زرد مخمل برایش خریده بود.
🗣️ روایت مادر شهید
#قسمت_اول👇
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
📝هر وقت احساس کردید
از امامزمان(عج) دور شدید
و دلتون واسه آقا تنگ نیست؛
این دعای کوچیک رو بخونید :
"لَیـِّنقَلبیلِوَلِـیِّاَمرڪ"
یعنی خدایا دلم رو،
واسه امامم نرم کن ..
شهید حسین معزغلامی🌿
@khademin_alborz
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_ناب
🔵خاطرهگویی سردار سلیمانی
در بین رزمندگان مدافع حرم
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🍂 آیا می دانید :
اعضای جداشده از سازمان منافقین در دهه ۸۰ یا ابتدای ۹۰ در مصاحبهها یا نقل خاطرات خود در مورد اولین تجربه لمس تلفن همراه، اولین تجربه مشاهده بسیاری از لوازم تفریحی عادی بچهها در ایران یا حتی اولین تجربه استفاده از صابون مایع صحبت کردهاند!
در خاطرات بسیاری از این اعضا این گونه نقل شده که تصویر یک بیابان بزرگ، خانههای ساخته شده از حلب و گِل، مردم آواره و بدبخت را از ایران در ذهن داشتهاند و تصور میکردند که در خیابانهای ایران فقط ماشینهای نظامی و ارتشی برای کنترل مردم تردد میکنند!
#آیا_میدانید
#دشمن_شناسی
#منافقین
🍂 در جبهه دشمن چه میگذرد ۱ )
مریم سنجابی
عضو رها شده سازمان منافقین
👈 توضیح: از آنجاییکه ادامه خاطرات آقای علی مرادی تاکنون تکمیل نشده و به دست ما نرسیده، از صحبت های خانم مریم سنجابی ، عضو دیگر جدا شده که به صورت مصاحبه می باشد بهره میبریم و ابعاد دیگری از اردوگاه منافقین نشر میدهیم.
نکته: تاکنون بازخوردی از این موضوع از طرف خوانندگان کانال حماسه جنوب نداشتهایم که لازم است دوستان نظر خود را ارسال نمایند.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 مریم سنجابی متولد سال ۱۳۴۷ در کرمانشاه است. سنجابی از سنین نوجوانی به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پیوست و توانست پس از ۲۵ سال از اردوگاه اشرف در عراق فرار کرده و به آزادی برسد و این درحالی است که مریم سنجابی تا عضویت در شاخه رهبری سازمان هم رسیده بود. سنجابی از چگونگی شروع عملیات «مرصاد» میگوید:
🔸 چرا هیچ وقت سازمان به صورت رسمی مسئولیت انفجار حزب جمهوری را برعهده نگرفت؟
تقریبا هیچ وقت در سازمان کسی به جرأت و با رسمیت نتوانست بگوید انفجار حزب جمهوری و دفتر نخستوزیری کار سازمان بوده، حتی در جلسات خصوصی این مطرح نمیشد. شما از بالاترین مسئول سازمان هم چنین حرفی را نشنیدهاید. دلیلش هم شنیع بودن این کار برای افکار عمومی بود و البته دافعه برانگیز هم بود. اما ترور صیاد شیرازی را اعلام و مسئولیتش را هم قبول کردند اما در آن دو مورد نه.
🔸 منظورتان از افکار عمومی اعضای سازمان است یا مردم دیگر؟
اعضای خود سازمان. وقتی دو گروه با هم در حال جنگ هستند خوب طبیعتا از هم تعریف نمیکنند. آن زمان هم یکی از کسانی که خیلی بر علیه سازمان صحبت میکرد آیتالله بهشتی بود و یکی از دلایل انفجار حزب جمهوری شخص آقای بهشتی بود. ولی واقعا این سوال در ذهن بسیاری از هوادارها شکل گرفته بود و میپرسیدند چرا افراد دیگر حزب باید کشته میشدند؟ آقای بهشتی دشمن بود بقیه که کاری نکرده بودند اما چون در سازمان سوال کردن ممنوع بود کسی پاسخ به این سوالات را نمیداد. یا مثلا در مورد ترور آقای رجایی برخی میگفتند ایشان تازه چند وقت بیشتر از رییسجمهور شدنش نمیگذشت چرا باید کشته میشد؟
🔸 با این سوالات چطور خودتان را قانع میکردید؟
اینها همیشه در ذهن اعضای سازمان سوال ایجاد میکرد اما وقتی آدم در یک بستر فرقهای قرار میگیرد دیگر سوال نمیکند چه شد؟ چون سرباز آنجا است و مبارزه میکند. البته فرماندهان هم اجازه کنکاش و سوال نمیدادند و طوری به بچهها القا میکردند که طرف با خود میگفت من توان تحلیل ندارم.
🔸 اتفاق افتاد که خودتان شخصا با اینکه عضو سازمان هم بودید اما از ترور شخصی ناراحت شوید؟
بله. ترور آقای رجایی و باهنر برای شخص خود من خیلی دردناک بود چون آنها هنوز حکومتی نکرده بودند و ترور آنها خیلی ناراحت کننده و بیعدالتی بود. یا در مورد انفجار حزب جمهوری این سؤال را خیلی در ذهن من ایجاد کرده بود که آقای بهشتی دشمن ما بود بقیه چه کار کرده بودند؟ حتی تیتر یک روزنامه این بود که هنوز هم یادم مانده: با بهشتی شما دشمن بودید، ۷۲ تن چرا؟ این سؤال هیچ وقت از ذهن من پاک نشد.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد..
#دشمن_شناسی
#منافقین
🍂 در جبهه دشمن چه میگذرد
مریم سنجابی ۲)
عضو رها شده سازمان منافقین
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 وقتی شما به عراق رفتید که هموطنانتان با این کشور در جنگ بودند. خانواده و دوستان شما زیر آتش دولت صدام بودند. این برای شما سخت نبود که پناهنده به چنین کشوری شوید؟
سن من و تجربهام به اندازهای نبود که بتوانم درست تحلیل و تصمیمگیری کنم. واقعا تشخیص نمیدادم که ما داریم به کشوری پناهنده میشویم که با هموطنان ما در حال جنگ است و نباید این کار را انجام دهیم. بعدها وقتی دافعه مردم را در این موضوع میدیدم به خودم آمدم. همه به این موضوع اذعان میکردند که اگر کسی چنین کاری انجام دهد یعنی ستون پنجم است.
🔸 به نظر شما چرا مسعود رجوی از بین این همه کشور عراق را برای اقامت انتخاب کرد؟
یکی از علتهای اصلی اینکه رجوی به عراق رفت، به خاطر جنگی بود که صدام با ایران داشت. او میخواست از این موضوع علیه ایران استفاده کند. ارتش آزادیبخش اصلا بر همین پایهها بنا شد. خرداد ۶۷ بود که مسعود اعلام کرد ارتش آزادیبخش را تاسیس کرده.
🔸 قبل از عملیات مرصاد حملاتی توسط سازمان انجام شد، شما در این حملات هم حضور داشتید؟
خیر. حملههایی را که این ارتش انجام میداد به این صورت بود که به پایگاههای مرزی ایران حمله میکردند و مثلا در یک پایگاه ۱۰-۱۵ سرباز را میکشتند. سربازهایی که مشغول گذراندن دوران خدمتشان بودند. همانجا بود که سازمان خیلی ریزش داشت. یادم هست ما تازه رفته بودیم که از ۱۰۰ نفر که با برگههای حنیف آمده بودند ۴۰ نفر در همان جلسه گفتند: ما با سربازهای ایران وارد جنگ نمیشویم و رفتند.
سازمان با این حملات کوچک و کشتن سربازان شروع کرد و عملیاتهای «مهران» و «چلچراغ» را انجام داد تا اینکه رسید به عملیات «فروغ جاویدان» یا همان «مرصاد».
🔸 چرا رجوی این همه شتابزدگی داشت برای اینکه زودتر به ایران حمله کند؟
مسعود رجوی خیلی عجله داشت ارتش آزادیبخش را به جایی برساند و اعلام قدرتنمایی بکند. وقتی در ۲۶ تیرماه قطع نامه پذیرفته شد، رجوی عجلهاش برای حمله به ایران بیشتر شد چون فکر میکرد اگر عراق هم آتش بس را بپذیرد ممکن است این راه برای حمله سازمان بسته شود. مسعود میخواست از امکان جنگ برای شکست رزمندگان ایران استفاده کند.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد..
#دشمن_شناسی
#منافقین