eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
284 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4هزار ویدیو
325 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🍂 خورشید مجنون ۱۷ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• ساعت حدود دوازده شب شده بود. غلام پور جلسه ای تشکیل داده بود و عده ای از فرماندهان محورها و بچه های قرارگاه حضور داشتند. آخرین وضعیت گزارش شد. کسی حال حرف زدن نداشت. خود غلام پور حالش از همه بدتر بود. از بچه ها پرسیدم: «از علی چه خبر؟» هیچ کس چیزی نمی‌دانست. نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. به هر حال کارها تقسیم شد. از یگان‌ها خواسته شد روی جاده شهید همت تا هرجا که می‌شود جلو بروند و خط تشکیل بدهند. منظور این بود در نزدیکی مرز مشترک مستقر شوند و روی سیل بند شرقی نیرو مستقر کنند و مواظب منطقه بستان و چزابه باشند. بعد از جلسه با یگان‌ها  نشستی با غلام پور و چند نفر از برادران قرارگاه داشتیم. آن شب عبدالله طرفاوی خیلی گریه می‌کرد. خود من هم بغض گلویم را گرفته بود، اما نمی‌شد گریه کنم. بعد از علی همه بچه ها نگاهشان به من بود. نباید روحیه آنها را تضعیف می‌کردم. باید تظاهر می‌کردم چیزی نشده است؛ جنگ است و جنگ هم سختی‌های خاص خودش را دارد. غلام پور گفت: «از همین امشب به فکر باشید که چند گروه را آماده کنید و اگر تا فردا خبری از‌ علی هاشمی و دیگر بچه ها نشد جست وجو را شروع کنید.» همان شب لیستی از نیروهای بومی آشنا به منطقه تهیه کردم و گفتم: «برای فردا این افراد آماده شوند.» تعداد مفقودان ما زیاد بود اما عده ای از آنها همان شب برگشتند. سردار قنبری، فضل الله صرامی قاسم باوی و تعدادی دیگر، از کسانی بودند که برگشتند؛ اما علی هاشمی مهدی نریمی، بهنام شهبازی، حسن بهمنی، محمود نویدی، حسین اسکندری، گرجی زاده، هوشنگ جووند، محمد درخور، و چند نفر دیگر مفقود ماندند. روزهای بعد بهنام شهبازی و محمد درخور هم برگشتند اما از بقیه همچنان خبری نبود. حدود ساعت دوی شب تصمیم داشتم به منطقه برگردم که غلام پور گفت: «با خانه تماس بگیر!» واقعاً نمی توانستم. یعنی برایم سخت بود که در چنین اوضاعی، آن هم زمانی که از علی هاشمی خبری نداشتم با منزل تماس بگیرم؛ اما غلام پور گفت: حتماً با خانه تماس بگیر تا از حالت مطلع شوند. با اکراه با منزلمان تماس گرفتم. همسرم گوشی را برداشت. همین که صدای مرا شنید، زد زیر گریه. ترسیدم گفتم: «چه شده؟ چرا گریه می‌کنی؟؟ رادیو عراق مرتب پیام می.دهد و می‌گوید: «ما همه فرماندهان ایرانی را در هور‌ کشته یا اسیر کرده ایم. از صبح روز گذشته تا الان کارمان گریه بوده است! خیلی کوتاه با همسرم صحبت کردم.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت     
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دعوت خادمین شهدا برای شنیدن مجاهدت های خاموش خادمین شهدای یادمان والفجر۴ از مردم سراسر ایران برای حضور و شنیدن مجاهدت های خاموش شکل گرفته در این یادمان دعوت می کنند. | دریافت فایل باکیفیت | 🌐 باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور جهاد رسانه‌ای شهید رهبر 🆔 @Rahianenoor_press
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻حضور زائرین شهدا در یادمان شهدای باشگاه افسران یادمان شهدای باشگاه افسران سنندج همزمان با ایام اوج راهیان نور غرب و شمالغرب هر روز میزبان زائرین شهدا از سراسر کشور است. | دریافت فایل باکیفیت | 🌐 باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور جهاد رسانه‌ای شهید رهبر 🆔 @Rahianenoor_press
20.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 روایتگری سردار حاج جعفر جهروتی بنیانگذار گردان تخریب لشکر ۲۷ حضرت رسول«ص» از عملیات الی بیت‌المقدس آزاد سازی خرمشهر
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 موشن گرافی حماسه ماندگار پد خندق رزمندگان تیپ ۴۸ فتح کهگیلویه و بویراحمد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
16.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویر کمتر دیده شده از لحظات نفس گیر در عملیات رمضان در تیر ماه ۱۳۶۱ و حضور فرماندهان ارشد جنگ در خط مقدم و مجروحیت و شهادت رزمنده ی بیسیم چی
| سفری در زمان به ارتفاعات یادمان دالانی که سفر می کنی، در نقطه ای می‌ایستی که روزی جای پای قدم های متوسلیان و یارانش بوده. چشم که می اندازی شهر خورمالِ حلبچه و سد دربندیخان هنوز هم خودنمایی می کنند. دقیقا همان جا... همان قاب! تو انگار در نقطه ای از تاریخ ایستاده ای که زمان متوقف شده و تو را به فکر فرو می برد. گویی امروز ما هستیم و شهدا رفته اند... اما اگر کمی تامل کنی در می‌یابی "حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند..." ______________ 📌موقعیت ثبت عکس: ارتفاعات دالانی، دزلی، کرستان، عکس اول: پاییز 1359 ،در حال شناسایی ارتفاعات قبل از آزادسازی دزلی عکس دوم: تابستان 1395، غروب آفتاب حین بازدید کاروان های راهیان نور از یادمان دالانی قاب هایی از ناب ترین لحظات مهمانی شُهـــدا در مرکز عکاسان راهیـان نـور
🎙 | ماندگار؛ مثل میثم تمّار ✏️ روایت رهبر انقلاب از علل ماندگاری نام افرادی مانند جناب میثم تمار 🌷 سالروز شهادت میثم تمّار از صحابی امیر المؤمنین 🎧 بشنوید👇
🔷 قابل توجه مسئولین گزینش کشور! 🔹خودش را «کامران» معرفی می کرد، کراوات می بست و به فلسفه غرب علاقه مند بود. به گفته خودش ریش پرفسوری و سیبیل نیچه ای می گذاشت و کتاب «انسان موجود تک ساحتی» هربوت مارکوزه را بـی آنکه خوانده باشد طوری دست می گرفت که دیگران جلد آن را ببینند. ‌🔹کامران خوش قلب و خلیفه اللهی قصه ما وقتی با امام خمینی (ره) و اندیشه های ایشان آشنا شد، از این رو به آن رو شد. روزها را روزه می گرفت و بدون وضو بر سر کارهایش حضور پیدا نمی کرد! 🔹بعداً شد سید مرتضی آوینی. خیلی ها در حقیقت او را بعد از شهادتش و زمانی که رهبر معظم انقلاب در مراسم تشییعش حاضر و لقب «سید شهدای اهل قلم» را به او داد شناختند. ♦️رهبر معظم انقلاب و شهید آوینی: «یکی از مدیران دستگاه‌های‌ فرهنگی درباره‌ یک نفر از همین چهره‌های‌ معروف فرهنگی‌ِ خوب که امروز جزو شهدای‌ عالی  مقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاه های‌ مختلف فرهنگی توصیه می کردم که از وجودش استفاده کنید چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود. ♦️آن آقا به من گفت: بفرما! این همان کسی است که شما این طور از او تعریف می کنید! من عکس ها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد چون او در این محیط بوده و حالا این گونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید!» 🔸منبع: دیدار با مسئولان سازمان صدا و سیما، ۱۳۸۱/۱۱/۱۵ 👇 @ravayatefathavini