📢رهبر انقلاب: جنایتکاران سنگدل بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد/ این جنایتکاران بدانند که از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود/ این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله
👈حضرت آیتالله خامنهای درپی شهادت جمعی از زائران مزار شهید سلیمانی در حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان پیامی صادر کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است.
📝بسم الله الرّحمن الرّحیم
دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران، بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند.
ملت ایران عزادار شد و خانوادههای زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله.
اینجانب در عزای خانوادههای مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم.
سیّدعلی خامنهای
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری کمتر دیده شده از حاج قاسم
با صدای آسمانی شهید سید مرتضی آوینی
@Afsaran_ir
چطور میشود شبیه حاج قاسم شد؟
🔹با خودم میگویم که چطور میشود مثل حاج قاسم سلیمانی محبوب خدا و دل مردم شد؟! چطور میشود شبیه حاجقاسم شد؟! به نظر من حاج قاسم مصداق بارز آیه ۹۶ سوره مریم در قرآن است که میگوید: «والذین آمنو و عملوالصالحات سیجعلهم الرحمن ودّا. هر کس ایمان بیاورد و عمل صلح انجام دهد، من (خدا)مهرش را در دل مردم جای میدهم.»
ادامه گزارش را اینجا بخوانید
@FarsnaAlborz
🔹 تصویری از شهیده فائزه رحیمی معلم دانشجو دانشگاه فرهنگیان نسبیه تهران که در حادثه تروریستی دیروز کرمان به شهادت رسید.
@AkhbareFori
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سربازان خمینی کبیر، که همان رهروان مکتب حسین ابن علی (علیه السلام) هستند، تا به ابد پرچم مبارزه با ظلم را در دست خواهند داشت تا این بیرق را به دستان منجی موعود برسانند.
در سنگر علم و دانش؛ معلمان با تربیت فرزندان این مرز و بوم همواره تلاش می کنند که به خیل سربازان سپاه سیدالشهدا بیفزایند تا مبادا این جبهه از مبارزان حق طلب خالی شود.
امروز یکی از همین مربیان مجاهد پرور به دست کثیف ترین موجودات زمین، به آسمان پرواز کرد تا در روز شهادت الگوی نزاع حق و باطل در کنار او آرام بگیرد.
«فائزه رحیمی» معلمی بود که قصد داشت دفاع مقدس را سرلوحه شاگردان خود کند اما قبل از آن، خود روایت ساز شد.
اینک اولین شهید مجموعه تربیت معلم راوی عروج کرده است. آوینی های مکتب رجایی با این اتفاق در مسیر خود مصمم تر میشوند و با شهدا عهد می بندند تا فتح نهایی از تلاش خود دست برندارند. یاد و نام شهیده عزیز همواره در قلب و زبان ما جاری خواهد بود.
مجموعه تربیت معلم راوی شهادت « #شهیده_فائزه_رحیمی» را به روح مطهر او تبریک و به خانواده، دوستان و جامعه تعلیم و تربیت کشور تسلیت عرض می کند.
#شهادت
#شهیده_فائزه_رحیمی
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب:
خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195
20.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
..
🎥کلیپ:
#ویژه_برنامه
#شب_شیدایی
🎤 راوی:
حاج حسین کاجی
⌚️آبان ماه_ 1402
🕌 قم _ گلزار شهدای علی ابن جعفر
#شهیدان_زین_الدین
#روایتگری
#گلزار
شهیدان این عکس معروف و به یاد ماندنی...
📷 این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دیدیمش. و بی نامی از شهدایش.
احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای ۲۷۰درجه در توضیح این عکس – به عنوان شاهد عینی این تصویر- می گوید:
عکس مربوط است به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند.
توی یکی از سنگرها،
عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس)
و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده)،
کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند…
عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته است
🚩خاطره برادر یوسف طلائیان از رزمندگان واحد مخابرات گردان مالک لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در باره ماجرای این عکس معروف:
🚩 تصویر شهدای گرانقدر گردان مالک اشتر ، شهید علی شاهآبادی (راست) و شهید عباس حصیبی (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند.
🚩علی شاهآبادی تکتیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از اردوگاه کرخه به سمت شلمچه زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه کهنهای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شهید شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنهها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقهاش گذاشتیم و راه افتادیم.
🚩نیمهشب به پشت جادهی شلمچه - بصره رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شدهایم, بعد هم گلولهی تانک بود و دوشکا و تکتیراندازها که ما ۳۰۰ - ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند،
🚩باران گلوله بود که میخورد توی گونیهای سنگر، گودالهایی که توی آنها پناه گرفته بودیم به همهچیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب میخوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازهات میماند روی دست بقیه بچهها.
🚩خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچهها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تکتیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفسهای کوتاهکوتاه میکشید, بچهها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقیها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب.
🚩 در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچهها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان دوکوهه آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان تفحص شهدا کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید