eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
287 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4هزار ویدیو
323 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون همسر شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا بر اثر بیماری دعوت حق را لبیک گفت و به همسر شهیدش پیوست. از ایشان دو فرزند دختر(فاطمه) و پسر(محمدحسین) به یادگار مانده است. @Afsaran_ir
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم / ماجرای دانش آموزی که همراه نامه به رزمندگان پول توجیبی اش را هم ارسال کرد ... 🌴 دوران 🌱 کمک های مردمی به جبهه
⚪️ ۳۰ بهمن ۱۳۶۴ - حماسه گردان حضرت علی اصغر (ع) به فرماندهی شهید حاج حسین اسکندرلو 🌴 نبرد عاشورایی در جریان عملیات والفجر ۸ در روز ۳۰ بهمن ۶۴ ، گردان های حضرت قمر بنی هاشم (ع) و حضرت علی اصغر (ع) از لشکر سید الشهدا (ع) آماده دفع پاتک دشمن در جاده فاو_ام_القصر و سه راهی کارخانه نمک شده و به سوی منطقه رهسپار شدند. گردان قمر بنی هاشم (ع) در میانه راه عزیمت به منطقه در نزدیکی اروند مورد بمباران جنگنده های دشمن قرار گرفت و تعدادی از فرماندهان آن از جمله شهید حمید شاه حسینی به شهادت رسیدند. با توجه به صدمات وارد شده به گردان قمر بنی هاشم (ع)؛ گردان علی اصغر (ع) بفرماندهی شهید حاج حسین اسکندر لو در محدوده خط لشکر ۲۵ کربلا وارد عمل شدند و ضمن دفع پاتک سنگین دشمن، یکی از بزرگترین حماسه های عملیات والفجر ۸ را خلق کردند. منطقه درگیری حالت باتلاقی داشت و عملا تردد، فقط روی پدها و جاده هایی که اطراف کارخانه نمک احداث شده بودند امکان پذیر بود و سایر مسیرها توسط دشمن مین گذاری شده بود. رزمندگان گردان علی اصغر (ع) روی جاده ای به عرض ۵ یا ۶ متر می بایست تردد و پیشروی کنند و دشمن هم بدلیل آنکه با منطقه آشنایی داشت، آتش خود را متمرکز بر همین پدها کرده بود.🔥🔥 در چنین اوضاعی در شب ۳۰ بهمن ماه به اول اسفند ماه ۶۴ حماسه گردان علی اصغر (ع) با شهادت شهید کاظم ناظریان معاون گردان آغاز شد. رزمندگان گردان در قالب ۳ گروهان و ۹ دسته که فرمانده یکی از آنها با شهید روح الله امینی فرد بود، به شکار تانک ها و نفربرهای لشکر ۶ زرهی رژیم بعث رفتند. تا چشم کار می کرد و در امتداد یک خط راست به طول تقریبی ۱۵۰۰ متر، صدها تانک و نفربر، پشت سر هم قصد حرکت به طرف شهر فاو را داشتند که با حمله تیم های ضد زره رزمندگان اسلام روبرو شدند. این نیروها با استفاده از تاریکی شب از دو طرف جاده به عمق ستون زرهی دشمن نفوذ کرده و در حالی که نفسها در سینه حبس شده بود ناگهان با آر پی جی و سایر ادوات، ستون را به آتش کشیدند🔥🔥 دشمن نیز، اجرای توسط توپخانه، خمپاره، دوشکا و تیربار به اجرای آتش سنگین پرداخت. بدین صورت، در شب ۳۰ بهمن به اول اسفند حماسه جاده فاو_ام القصر به پاشد و در سحرگاه نخستین روز اسفند ۱۳۶۴ ، رزمندگان تخریب لشکر حضرت سید الشهدا (ع) با مسلح کردن زمین به مین های ضد تانک، ضد خودرو و ضد نفر با هدایت شهید سید محمد زینال حسینی از فشار اولیه دشمن بر باقیمانده رزمندگان گردان علی اصغر (ع) کاستند. در این حال صدای خوشحالی شهید اسکندرلو پشت بی سیم قرارگاه شنیده می شد که فریاد می زد: "تانک ها جلو می آیند و روی مین ها منهدم می شوند"🔴 ساعاتی بعد، گردان حضرت علی اصغر (ع) جای خود را به گردان قمر بنی هاشم (ع) داد و باقیمانده رزمندگان گردان علی اصغر(ع) در حین بازگشت، پیکرهای همرزمان شهید خود را نیز با خود حمل کردند که در این میان، پیکر شهید روح الله امینی فرد نیز دیده می شد. روح آسمانی اش به خدا پیوست و جسم خاکی اش به زادگاهش بازگشت، روح تمامی شهدای عملیات والفجر 8 شاد و یادشان گرامی باد 📕برگرفته از کتاب: "خاطرات شهدای مسجد بنی هاشم(ع)"
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بریده هایی از مستند زندگی "سردار شهید حاج حسین اسکندرلو"
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار شهید حاج حسین اسکندرلو حضرت_ علی اصغر گردان حضرت علی اصغر {علیه السلام} لشگر پرافتخار حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} شهادت: ۱۳ اردیبهشت۱۳۶۵ فکه (بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردن) ولادت: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۱ _ بهشت زهرا(س)_ قطعه۲۶_ ردیف۷۷ ا🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱 🌷 🔹عضو گردان هفت (کوثر) پادگان حضرت ولیعصر {عج} سپاه تهران — معاون گردان حنین لشگر ۲۷ محمّد رسول الله (ص) — معاون گردان سلمان لشکر ۲۷ — فرمانده گردان سلمان لشکر ۲۷ — فرمانده گردان زهیر لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) — فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) لشگر ۱۰ ✍️متن شعری که مادر شهید بهمن نجفی برای حاج حسین سرودند: شرر عشق بسوزاند سراپای حسین همه جا خون خدا بود به رگ های حسین چون شهابی به سر قلّه درخشید و برفت مرحبا باد بر آن همّت والای حسین پاره کرد جامهٔ ذلت به تن ظلمت شب بار الها چه گذشت بر دل بینای حسین سمبل معرفت و زهد و صفای ملکوت حیف و صد حیف از آن دانش و تقوای حسین
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | فرمان نظامی شهید اسکندرلو به نیروهای گردان جهت شنیدن سخنرانی فرمانده لشگر، شهید ابراهیم همت ⚪️ فرماندهان "شهید حاج حسین اسکندرلو" "شهید حاج محمد ابراهیم همت" ⏳ آبان ۱۳۶۲ اردوگاه کوخلان، دشت شیلر 🌿 در آستانه آغاز مرحله سوم عملیات کوهستانی والفجر چهار 🌷 شهید حاج حسین اسکندرلو در این مقطع، فرماندهی گردان سلمان را به عهده داشت
شهید محسن ایوبی نام پدر: علی حسین تاریخ تولد: 30-6-1347 شمسی محل تولد: تهران تاریخ شهادت : 4-4-1366 شمسی محل شهادت : سردشت عملیات نصر5 گلزار شهدا: چهارصددستگاه البرز - کرج @bonyadalborz1
نوزدهم شهریور 1347، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش علی‌حسین (فوت 1363) و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر سازمان گوشت بود. ازسوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم تیر 1366، در عملیات نصر5درمنطقه سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به چشم و قطع دست، شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای چهارصددستگاه شهرستان کرج به خاک سپردند. برادر محسن ایوبی از بسیجیان فعال منطقه عظیمیه کرج بود که در سال ۱۳۶۴ وارد گردان حضرت علی اکبر لشگر 10 سید الشهدا (علیه السلام) شد و در اکثر عملیات های گردان حضور موثر داشت. تجربه و هوش بالای ایشان باعث شد به سرعت مدارج فرماندهی را طی کرده و بعنوان فرمانده گروهان فتح منصوب گردد. این شهید عزیز دارای اخلاقی نیکو ، خونگرم و شوخ طبع و شجاع بود. ایشان در شناسایی منطقه عملیات نصر ۵ در نقطه صفر مرزی ، ارتفاع شهید زین الدین سردشت بهمراه دوست و یار دیرین خود ، شهید محمد باقر آقایی ، فرمانده گروهان نصر ، در حالیکه قبل از ورود به منطقه غسل شهادت نموده بودند ، دست در دست یکدیگر در اثر اصابت گلوله مستقیم تانک به درجه رفیع شهادت نائل شدند. @bonyadalborz1
شهید محسن ایوبی شهید محسن ایوبی سومین فرزند خانواده ، در نوزدهمین روز شهریور ماه 1347، در تهران دیده به جهان گشود. پدرش علی‌حسین بنای ساختمان بود ومحسن که پسر بزرگ خانواده به شمار می آمد از همان کودکی پدر را در شغلش یاری می رساند . پنج ساله بود که به اتفاق خانواده به کرج نقل مکان کرده و در خیابان صفا در محله چهارصددستگاه ساکن شدند . او درهفت سالگی همزمان با ورود به مدرسه به کلاس قرآن نیز می رفت ومدتی بعد از یادگرفتن نماز مکبر مسجد محل شد .حین تحصیل درکلاس چهارم دبستان ودر بحبوحه انقلاب بود که با خانواده از محله چهارصد دستگاه به منطقه عظیمیه کرج عزیمت کرده و سکنی گزیدند . محسن که پسری فعال وپرشور بود درشورای مدرسه وبعد از آن در بسیج محل به عضویت درآمد و در سال های پر التهاب اوایل پیروزی انقلاب با آنکه دوازده سال بیشتر نداشت مسئولیت کنترل پخش گازوئیل در سطح شهر را بر عهده داشت که نشان دهنده درجه بالای حس مسئولیت در نوجوانی به آن سن و سال بود اینگونه بود که با شعله ورشدن آتش جنگ، محسن نوجوان شور جبهه را در سر می پروراند و با اینکه به سن قانونی نرسیده بود با اصرار زیاد توانست رضایت پدر ومادر را به دست آورده و قدم در جبهه های نبرد حق علیه باطل بگذارد تا از قرآن وعصمت وطهارت دفاع کند. محسن با وجود سن وسال کمش در جبهه متانت خاصی در رفتارو کردارش داشت که لبخند زیبا و دائمی بر لبش آن را تکمیل میکرد.او که اغلب اوقاتش را با عشق و علاقه در جبهه می گذراند ، در ادای تکلیفی که مقتدایش بر او واجب دانسته بود بسیار مداومت داشت که حتی فوت پدر در هشتمین دور اعزامش در سال 1363 کوچکترین خللی در اراده اش در حضور در جبهه نگذاشت. @bonyadalborz1
با ایمانی قلبی ،مادرو برادران کوچکش را به خدایی سپرد که بارها و بارها حضور پررنگش را در آماج گلوله ها در جبهه به عیان دیده بود. در دفعات مجروحیتش. در شهادت یاران و همسنگرانش. در ایثار خانواده اش و اینگونه بود که محسن با وجود تمام مشکلات در جبهه ماند. با صلابت و استوار در راهی که پایانش را در خواب نیز دیده بود . جدا شدن روحش از بدن و پرکشیدن به اعلای علیین .شاید به همین خاطر بود که دفعات زیادی به جبهه میرفت و مدت طولانی میماند توانمندی بالای  محسن ایوبی در پس سالها تجربه در رزم و استفاده از تجربیات خیل فرماندهان پیشین در هفت سال حضور در جبهه سبب شد در کسب مدارج نظامی ، گوی سبقت را ازبیشتر همرزمانش برباید چرا که جذبه وجودی و شخصیت مصمم و پرتلاش و همیشه خندان محسن تاثیر زیادی در جذب جوانان در جبهه داشت .جوانی بشاش و بذله گو که توامان قاطع و دیندارنیزبود . او فرمانده صمیمیت ها بود. او نیرو را شیفته خود و پاگیر جبهه می ساخت  . رزمنده ای مخلص و بی ادعا که در قالب اطاعت محض از ولی زمان به خدا رسیده بود . جوان 19 ساله ای که سختی های جنگ از او غیورمردی آفریده بود که هیچگاه از سنگینی و مسئولیت کار شانه خالی نمیکرد. در پادگان امام علی سنندج چشمان همرزمان به دیدن شهید محسن ایوبی در کنار یار دیرینه اش ، شهید باقرآقایی عادت داشت .دو یار جدانشدنی که هر دو به عنوان مسئولین دسته مشغول به خدمت بودند. مردان همیشه متبسم ، مجذوب و مشعوف حقیقت جبهه و دین، که رزمندگان را شیفته اخلاق و مسلک ومرام خود میکردند . مدت ها بود که  گردان علی اکبر خود را مهیای عملیات نصر در منطقه سردشت میکرد . چهارم تیر در فاز دوم عملیات همزمان با ایام فاطمیه، محسن ایوبی و باقر آقایی  برای شناسایی بلندی های کانی بزمیرفتند که با برخورد گلوله مستقیم توپ به درجه اعلای شهادت نائل گشتند .دلاورانی که در اوج گمنامی به رفیع ترین قله های انسانیت و تعبد دست یافتند وهمچون مقتداشان اباعبدالله الحسین (ع) در راه خدا ثابت قدم ماندند وجان خود که عزیزترین موجودی هر انسانی ست را در طبق اخلاص نهاده و تقدیم حق و حقیقت کردند اواسط تیرماه 66 پیکر پاک شهید محسن ایوبی با یک دست وتیری بر چشم ، بر دستان بی شمار مردم کرج تشییع  و در گلزار شهدای چهارصد دستگاه به خاک سپرده شد در زمینی که پیکر پاک ترین مردان خدا ، جای گرفته است که دعاشان اینگونه بود: "خدایا ما را شهید بمیران توفیق بندگی را به ما عطا کن لذت شهادت را به ما بچشان" @bonyadalborz1