🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
روایت آخرین لحظه
از آخرین لحظات زندگی #شهید_محسن_وزوایی:
فرمانده محور محرم تیپ 27 محمد رسول الله(ص) در #عملیات_الی_بیت_المقدس
10 اردیبهشت 1361 جاده اهواز خرمشهر
🔷 مسعودی جان دقیق توجه کن... شما باید نیروهایت بلافاصله بروند در سمت چپ جاده مستقر بشوند، حتی یک نیرو هم نباید سمت راست جاده باشد. خودت که میدانی سمت راست هیچ حافظ و مانعی برای نیروها وجود ندارد. شنیدی چی گفتم؟
مقارن ساعت ده صبح در پی پیشروی دلهرهآفرین حدود یکصد و دوازده دستگاه تانک لشکر۳ زرهی دشمن از سمت جنوب ایستگاه گرمدشت به سوی مواضع گردانهای مقداد و میثم، محسن وزوایی شخصاً هدایت عملیاتی این دو گردان را بر روی جاده اهواز ـ خرمشهر به عهده گرفت.
محسن تمام گردانهای تحت امر محور عملیاتی محرم را از طریق بیسیم فرماندهی محور، مخاطب قرارداد و با لحنی مصمم و جدی گفت «به کلیه واحدها، به کلیه واحدها! همه سریع به جلو پیشروی کنید... اللهاکبر!».
با شدت گرفتن آتش دشمن، زمین غرب کارون به لرزه درآمد و آتش منظم بیش از دهها عراده توپ، صدها تانک مدرن و سایر سلاحهای منحنیزن دشمن روی منطقه درگیری به صورت متراکم اجرا میشد. هلی کوپترهای توپدار ساخت روسیه و فرانسوی یگان هوانیروز سپاه سوم دشمن هم از آسمان خود را بر فراز مواضع رزمندگان سبک اسلحه ایرانی رسانده و به شدت آنان را زیر آتش گرفته بودند. در این لحظه نیروهای گردان میثم تمار به فرماندهی «عباس شعف» همرزم دیرینه محسن خود را به نزدیکی محل استقرار او رسانده بودند.
.محسن تمام قد ایستاده بر روی جاده بر سر نیروهایی که بدون کمترین سنگر و جانپناهی هنوز در غرب جاده میجنگیدند فریاد میزد، طوری که دیگر صدایش هم گرفته بود. او برآشفته میگفت «برادرها بیایید پشت جاده لااقل از روبهرو کمتر اذیت میشید» عباس شعف خود را به محسن رسانده، او را در آغوش کشید. آن دو لحظاتی در آن جهنم آتش و دود در آغوش هم آرام گرفتند. هنوز چند قدمی از هم جدا نشده بودند که ناگهان انفجار مهیبی در نزدیکی محسن رخ داد و بعد...
هنگامی که عباس بالای سرمحسن رسید، او را دید که به همراه معاون دومش حسین تقویمنش و بیسیمچیشان به خاک شهادت غلطیدهاند؛ سپس با ملایمت چفیه سیاهرنگ دور گردن محسن را باز کرد و با همان، صورت خاکآلود دوست و برادر شهیدش را پوشاند، گوشی بیسیم را به دست گرفت.
ـ احمد، احمد، شعف
#متوسلیان: شعف، احمد بگوشم
ـ حاج آقا، خوب گوش کن؛
آتیش سنگین؛ #محرم_بی_علمدار_شد؛
آقا محسن... آقا محسن...
شعف دیگر نای صحبت کردن نداشت و احمد متوسلیان آنچه را که میبایست بشنود، شنیده بود.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#دشمن_به_فکه_حمله_کرده
مواضع لشگر 16 زرهی قزوین تصرف شده
✍🏿✍🏿✍🏿 به روایت : سردار فضلی
فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
🔷روز دهم اردیبهشت سال 65 به پادگان سیدالشهدا(ع)(شهید کلهر) در دو کوهه آمدیم که در آنجا به ساخت و ساز پادگان برای عقبه تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) مشغول شده بودیم و در آنجا دو موضوع را رصد میکردیم که اولین آنها نیازمندیهای جبهه جدیدمان در منطقه پد مرکزی جزیره خیبر و نیاز گردان حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) را تامین کنیم و دومین موضوع جلسهای برای پادگانسازی پیشبینی شده بود،
ساعت 3 بعد ازظهر خبر رسید که دشمن در جبهه دومی به نام #دفاع_متحرک باز کرده و به #فکه آمده و قریب به 28 تا 30 کیلومتر دو طرف جاده آسفالتی را به تصرف درآورده و به خط نیروهای 16 زرهی قزوین تک زده است. جلسه با شنیدن این خبر تعطیل شد و ما به سمت فکه حرکت کردیم و به دلیل کمبود وقت در طول مسیر جلسات و فراخوانیهای خود را انجام دادیم و حدود ساعت 5 به دفتر قرارگاه 16 زرهی قزوین رسیدیم، سرهنگ جمشیدی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین به ما گفت که دشمن به ما تک زده و حدود 30 کیلومتر را تصرف کرده است.
با اخبار و اطلاعاتی که به دست آوردیم همان شب دوگردان را فراخوان کردیم که به فکه بیایند و در دو جناح جاده فکه مستقرشوند تا از پیشروی احتمالی دشمن جلوگیری کنندو مافرصت پیدا کنیم ابعاد پیشروی جغرافیایی دشمن را شناسایی کنیم، رزمندگان عزیز #تیپ_حضرت_سیدالشهدا(ع) با توجه به استعداد زیاد گردانهایش در دو جبهه به آنها داده بودیم و باید در جبهه سوم یعنی فکه نیز حضور پیدا میکردند، کارشناسایی همان شب توسط شهید کیانپور و یاران صدیق #اطلاعات_عملیات، #تخریب آغاز شد و چون زمان اندکی در اختیار داشتیم از هر گردان هم بر اساس پیشبینی که در جلسات فشرده خط و حدهای اولیهای تعیین شده بود تعدادی از فرماندهان دسته، گروهان و بعضی از فرماندهان گردان برای شناسایی رفته بودند.
🔶 ما آماده عملیات هستیم ولی مهمات در اختیار نداریم
مطلع شدیم لشکر یک مکانیزه عراق در این جبهه حمله کرده و قصد ادامه عملیات را به سمت سایت 4 و 5، رادار و جبهه فتحالمبین الی سه راه قهوهخانه تا خود جسر نادری را دارد و آن شب مانع از پیشروی احتمالی دشمن شدیم و فرصت برای شب 11 اردیبهشت مهیا شد و تاکنون سابقه ندارد برای منطقهای با وسعت 30 کیلومتر در جلوی یک لشکر مکانیزه با یک شب شناسایی عملیات انجام دهیم، وقتی که رصد کردیم دیدیم که ذاقه مهمات ما به دلیل دو جبهه ای که داشتیم مهمات ذخیره برای بار مبنا و بار همراه برای شب عملیات در اختیار ندارد و به عزیزان ارتش و لشکر16 زرهی نیز عرضه داشتیم که متاسفانه آنها نیز مهمات کافی برای عملیات 11 اردیبهشت نداشتند که در اختیار ما قرار دهند.
و حمله به دشمن برای فراهم شدن #مهمات به فردا موکول شد تا مهمات برسد.
@alvaresinchannel
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐 #خادمانه
🔸ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده ...
🌹دوره خادمی یادمان سال ۱۴۰۲
#یادمان_کانال_کمیل_و_حنظله
•شعارسال راهیان نور•
#در_راه_فتح_قله_ایم
#ستادمرکزیراهیاننورکشور
@rahianenoor_news
#خبر_فوری
🕊شهید والامقام جهانگیر بیات، فرزند جهانشاه، بهعنوان بسیجی از کرج به جبهه اعزام و در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه بر اثر اصابت تركش مستقيم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به جمع شهدای جاويدالاثر پیوست.
💠پیکر مطهر شهید پس از ۴۱ سال کشف و شناسایی شد. مسئولین استان البرز با حضور در منزل شهید خبر مسرت بخش تفحص و شناسایی شهید را به بازماندگان شهید رساندند.
@khadem_koolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #شهید_علی_هاشمی
#عملیات_بیتالمقدس ۱۳۶۱/۲/۷
۱۰ اردیبهشت ۶۱ -- آغاز عملیات بیت المقدس
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قرارگاه فرماندهی // جلسه فرماندهان در عملیات بیتالمقدس
💠 بررسی و شرح عملیات توسط شهید باقری
دهم اردیبهشت ماه، سالروز آغاز عملیات غرور آفرین بیت المقدس
21.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩🚩 #فجر_بعدی_کربلا
📽 فیلمی زیبا و دیدنی از نبرد نزدیک و دلیرانه رزمندگان اسلام با نیروهای متجاوز بعثی عراق در عملیات غرورآفرین #بیتالمقدس با سرودی شنیدنی از رزمندگان سلحشور اسلام که در اوایل جنگ به صورت دسته جمعی خوانده شده است.
🎙 فجر بعدی کربلا
همراه با روح خدا
ما کنیم جان را فدا
همچون حسین ثار خدا...
#دفاع_مقدس
#عملیات_بیتالمقدس
#رزمندگان_اسلام
🔷 ۱۰ اردیبهشت سالروز آغاز عملیات تاریخی «الی بیت القدس» به منظور آزادسازی خرمشهر گرامی باد.
♦️سردار رحیم صفوی: روز دهم اردیبهشت عملیات الی بیت المقدس با هدف آزادسازی خرمشهر شروع شد. یک شب تا صبح بیدار بودم و بعد از نماز از فرط خستگی خواب رفتم. خواب دیدم خدمت امام خمینی (ره) رسیدم و نقشه عملیات را خدمتشان ارائه کرده و گفتم: آقا خرمشهر را آزاد کردیم. امام بسیار خوشحال و شاد شدند و شروع به لبخند زدن کردند. من لبخند مبارک آن بزرگوار را در خواب دیدم و از خوشحالی حضرت از خواب پریدم.
♦️من به آقای رضایی گفتم: من الان این خواب را دیدم و یقین دارم که ما به همین زودی خرمشهر را می گیریم. ساعت ده صبح همان روز اولین یگان ما وارد خرمشهر شد. بچه های لشکر ۸ نجف اشرف اولین نیروهایی بودند که بعد از نزدیک به دو سال وارد خرمشهر شدند. عراقی ها تصور چنین پیشرفتی در کار بچه ها را نداشتند و حتی در همان صبح با هلیکوپتر نیرو وارد خرمشهر می کردند. هلیکوپترهای آنها آنقدر مطمئن بودند که به راحتی پایین می آمدند تا آنجا که بچه ها یکی از آنها را با آر پی جی سرنگون کردند.
🔸منبع: کتاب «امام و دفاع مقدس، صفحه ۴۸»