امروز روز تولد حضرت آقاس
اینم سه تا کلیپ با تصاویر فوق العاده به این مناسبت 😍
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نطق حسن فریدون (روحانی) برای اعدام ارتشی ها در نماز جمعه و انحلال تیپ نوهد ارتش و پاسخ قاطع شهید چمران به وی
و واکنش شهید دکتر چمران
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
۲۹ فروردین ، روز ارتش پرافتخار جمهوری اسلامی ایران
#شهدای_ایران
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
چو ایران نباشد، تن من مباد…
🇮🇷 ۲۹ فروردین
روز ارتش جمهوری اسلامی ایران
و نیروی زمینی همیشه قهرمان
بر شیرمردان این مرز و بوم مبارکباد
#رزمندگان_ارتش
#دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپی کمیاب، حاوی شرح تصویری قبرستان بقیع پیش از تخریب
🚨 تا حدود صد سال قبل، قبور ائمه بقیع گنبد و بارگاه داشت که در سال ۱۹۲۶ به دستور آل سعود و توسط وهابیون تخریب شد.
🏴 هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهما السلام را به خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) و تمامی شیعیان تسلیت عرض میکنیم.
🤲🏻 اللهم عجل لولیک الفرج 💚💚
28.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فتح_خرمشهر
" فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مراحل آغاز تا پیروزی عملیات غرورآفرین #بیت_المقدس و آزاد سازی شهر خرمشهر
" کاری زیبا از مستند سازان پرتوان روایت فتح
" یاد باد آن روزگاران یاد باد...
"بسیار عالی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
دوران دفاع مقدس // سوال گزارشگر تلویزیون:
☝️🎤 عملیات دیشب چه طور بود، اخوی ؟!!
🚩 خیلی خوب بود ....
🎤 حالت چطوره؟
🚩 حالم خیلی خوبه!! .... ولی دیشب دستم از مچ قطع شد!⚠️ . . . اگه می خوای شعری واست بخونم ؟!!
🎤 بخون ...
(... و رزمنده مجروح، شعری را برای امروز ما می خواند):👇👇
🚩 او در خط مقدم و باکش ز تیر نیست
این پشت جبهه بنالد، پنیر نیست
او قامتش ز بار غم عشق، خم شده
این گریه می کند که چرا گوشت، کم شده
او با ملک به طارم اعلی پریده است
این بهر تخم مرغ، گریبان دریده است
او سینه اش شکافته از کین دشمن است
این با دلی کباب شده، فکر روغن است
او عاشقانه بانگ برآرد خطر کجاست؟
این می زند به سینه که قند و شکر کجاست...!
او جبهه را چو کعبه حاجات می کند
این در صف پیاز، مناجات می کند
او تیغ گرم در صف پیکار می کشد
این آه سرد باده و سیگار می کشد
او با خدا در آتش و خون، حال می کند
این حال با حواله ی یخچال می کند
🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است🌱
🖼 گذری تحلیلی بر حمله ریز پرندههای پیتزابر اسرائیلی به اصفهان
🌹قرارگاه فرهنگی الامام الحسین
علیهالسلام🌹
به نام خدا
زندگی نامه
شب سررسیده است . سوز سردی از سمت کوه های کرج وزیدن گرفته است . چهارصد دستگاه و خانه هایش زیر لحافی از برف ارمیده اند و در سکوت انتظار میکشند . چرا که در خانه ای کوچک حوالی مسجد کودکی در راه است که قرار است به حق دنبال روی راه حسین (ع) شود .اهل خانه و بچه ها دور چراغ نفتی نشسته اند و با اضطراب و شوق توامان به فتیله ابی رنگ چراغ چشم دوخته اند . دستهای کوچکشان رو به آسمان است که پس از ساعتها درد مادر ، صدای گریه نوزاد در فضای خانه طنین انداز می شود . پسری کوچک با نام حسین
شهید حسین محمودی کهن در زمستان 1344 در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد . پدری زحمتکش که تمام هم و غمش تهیه ی لقمه ای نان حلال برای خانواده اش بود که این هدف را با زراعت و کار در سردخانه محقق میکرد و مادری پاکدامن که در تربیت فرزندانش از چیزی فروگذار نمی کرد . شهید حسین محمودی کهن در سایه ی محبت های پدر و مادر وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و با شور و نشاط ومهر و محبتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید و از مساعدت به خواهر و برادرانش دریغ نداشت سادگی ، بی آلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه دوستان و آشنایان بود گویی از راهی که باید می رفت آگاهی داشت.
پنج شش ساله بود که به همراه پدر متدینش به زیارت امام هشتم (ع) رفت و هنوز به مدرسه نرفته بود که خواندن نماز را نیز از پدر آموخت .
در محله با رضا دیداری و مجید ترکان و مسعودخوانساری و برادران محمدحسین لطفی وعلی لطفی همبازی بود (بعدها همگی به مقام رفیع شهادت نائل شدند )آنها تمام اوقاتشان را با هم می گذرانیدند با هم به مدرسه می رفتند با هم در باشگاه به ورزش می پرداختند در مسجد حضور چشمگیر داشته و در مراسم عزاداری امام حسین (ع) به مردم عزادار خدمت میکردند.
شهید حسین محمودی کهن در دوران تحصیل دانش آموزی محبوب و مودب و کوشا بود و در اوقات فراغت از تحصیل در تعطیلات تابستان به کمک پدر در مزرعه می شتافت و از این راه به خانواده ی زحمتکش خود کمک شایانی می کرد و کمک احوالشان بود .
با شکل گیری انقلاب در محله چهارصد دستگاه شوری مثال زدنی برپا بود و شهید حسین محمودی کهن با عضویت در بسیج به همراه دوست جدانشدنی خود مجید ترکان وظیفه حفظ و پاسداری ازمال و اموال اهالی محله را در آن روزها و شب های پرآشوب برعهده گرفت آنها بدون ذره ای احساس خستگی در محل گشت میزدند و آن چیزی که در آن ایام پر التهاب برایشان مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود که به راستی همه چیزشان را فدای انقلاب کرده بودند.
هنوز نهال انقلاب نوپا بود که در سال 1359 رژیم بعثی عراق با حمله ی ناگهانی به جمهوری اسلامی ایران جان ، مال ، خا ک و ناموس کشور را مورد تجاوز قرار داد و آحاد جامعه را با حسی غریب به مقابله با دشمن کشاند . حسین- که کوچک و بزرگ نمی شناخت و بلکه فطرت های پاک را زودتر تحت تاثیر قرار داده و به صحنه می آورد و اینگونه بود که شهید حسین محمودی کهن با وجود سن کم و با بصیرتی والا که در مکتب بسیج آموخته بود و با اطاعت محض از مقام ولایت برای اولین بار خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل رساند که طبق فتوای امام (ره) این امر بر بالغین واجب کفایی بود.
مدتی بعد شهید با اسلحه ای در دست به خانه برگشت که نشان از عزمش بر مراجعه مجدد به جبهه داشت و اراده اش را به بازگشت پس از گذراندن دوره آموزشی در اصفهان به اثبات رساند و با وجود اصرار خانواده برای ماندن در پشت جبهه به آسایش شهر و خانه پشت کرد و برای دومین بار به جبهه شتافت .
پدر که نگران بود با ساکی از وسایل ضروری و با سختی فراوان خود را به حسین رساند و طبق گفته ی مافوق حسین او را به دلیل داشتن سن کم با خود به کرج برگرداند
این ماندن برای حسین طعم ماندن در قفس را داشت که او را مجدد به طور مخفیانه به جبهه کشاند . پس از فتح خرمشهر با ترکش هایی که از جنگ به یادگار داشت به خانه برگشت .
ماه رمضان که از راه رسید مرغ دل حسین به شوق جبهه به پرواز درآمده بود . هیچ چیز نمیتوانست این شوق را در او کمرنگ کند . هفتمین روز ماه مبارک با بسیجی های مسجد محل عزیزترین مایملکش را بر طبق اخلاص نهاد و برای بار چهارم پای در میدان نهاد و عازم جبهه های جنوب شد .به گواهی همرزمش یدالله غیاثی با رشادت جنگید و همزمان با عید سعید فطر در عملیات رمضان به سعادت شهادت نایل گردید .
شهید حسین محمودی کهن هفده ساله بود که خون مطهرش به خون سالار شهیدان پیوست چرا که جنگ برپا شده بود تا دروازه ای به کربلا باز شود .
هشت سال و هشت ماه طول کشید تا در عملیات تفحص شهدا چشمان همیشه منتظر پدر و مادر رنج کشیده ی حسین به بقایای بدن او روشن شود . زمانی دراز که با کوچکترین صدا از جا پریدند و به دری چشم دوختند که هیچگاه با دستان حسین باز نمی گشت . زمان طولانی بی خبری از فرزندی عزیز و دوست داشتنی که به کندی گذشت و اینک این مزار فرزند شهیدشان است که پاهای دردمندشان را هر هقته به گلزار شهدا می کشاند و بر زمینی قدم میگذارند که پیکر مردترین مردان زمان را در آغوش گرفته اند و به پرچمی نگاه میکنند که نام حسین تا ابد بر روی آن به اهتزاز درآمده است.