11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمید داودآبادی، نویسنده کتاب «دیدم که جانم می رود» از دوست شهیدش، مصطفی کاظمی زاده ..... و ماجراهای جبهه و اولین اعزامش می گوید
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
هدایت شده از آلبوم خاطرات
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نقل خاطره طنز و شیرین ... تلخ از دوران اسارت توسط سید علی اکبر ترابی فرد
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
۲۳ مهرماه ۱۳۶۱ -- سالروز شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی
📷👆شهید محراب، نماینده امام و امام جمعه باختران (کرمانشاه) در لباس سپاه
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
🌿 خاطره ای #طنز از دوران جنگ
▫️چند روزی از عید ۱۳۶۵ میگذشت. پس از مجروحیت سخت در عملیات والفجر ۸ در فاو، از بیمارستان به خانه آمده بودم.
مادرم تُشکی گوشهی اتاق، رو به حیاط پهن کرده بود که آنجا استراحت میکردم. در را هم باز کرده بود تا نسیم بهاری بهم بخورد. بهقول خودش، این نسیم مُرده را زنده میکرد.
از بس آبمیوه و غذاهای مقوی بهخوردم داده بود و مدام استراحت میکردم، مثل جوجههای جلوی آفتاب بهاری، چُرت میزدم.
تلفن که زنگ خورد، مادرم گوشی را برداشت و سپس به من گفت: بیا مثل اینکه رفیقای تو هستند. گوشی را که گرفتم، فهمیدم علی اشتری است. گفت میخواهند با چندتا از بچهها به ملاقاتم بیایند.
مادرم از صبح خانه را جمعوجور کرده بود. تا گفتم: "رفیقام دارن میان" چایی را دم کرد و ظرف میوه و پیشدستیها را آورد گذاشت کنار تشک من.
نیم ساعتی نگذشت که زنگ خانه بهصدا درآمد. خواستم بلند شوم بروم در را باز کنم که مادرم مانع شد و گفت:
- مثلا تو زخمی هستی و اینا اومدن ملاقاتت!
با دیدن جمشید مفتخری، علی اشتری و حسین کریمی، کلی ذوق کردم و خوشحال شدم. از روزی که در فاو زخمی شدم، اینها را ندیده بودم.
دست اشتری یک کادوی بزرگ بود. تعجب کردم. این اخلاق اصلا به این بچهها نمیآمد. نگاهی به مادرم انداختم که ذوقزده، داشت به کادو نگاه میکرد. اشتری گفت:
- ببخشید دیگه، قابل شما رو نداره. خواستیم یه جعبه شیرینی بگیریم، دیدیم این بهتره. واسه همین این رو شریکی باهم خریدیم.
کلی از آنها تشکر کردم. جمشید اصرار کرد کادو را باز کنم. حسین کریمی، محجوب سر بهزیر انداخته بود.
بهخواست علی کادو را باز کردم. شانس آوردم مادرم رفته بود توی آشپزخانه. کاغذ کادو را که باز کردم، با جعبهی بزرگی مواجه شدم. با خود فکر کردم حتما ظروف کریستال و از این چیزها باشد، ولی آنقدر سنگین نبود.
در جعبه را که باز کردم، با چند بسته پفکنمکی مواجه شدم. چشمانم چهار تا شد. بینشان را گشتم، هیچی نبود جز دو سه تا پفکنمکی.
اشتری داشت از خنده میترکید. حسین جلوی خندهاش را گرفته بود و جمشید هم پِقی زد زیر خنده؛ آنچنان که مادرم با تعجب، وارد اتاق شد.
مانده بودم چه بگویم. مادرم نگاهی به داخل جعبه انداخت و با نگاهش بهم فهماند:
بفرما، رفیقات هم مثل خودت بیمزه هستند.
اشتری با نگاه مادرم، از خجالت آب شد. حسین که مثل لبو قرمز شده بود؛ ولی به یکباره همه باهم زدیم زیر خنده.
(حمید داودآبادی)
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
⏳#زمان_جنگ
💠 #عملیات_عاشورا
⏳ ۲۵ تا ۳۰ مهر ماه #سال_۱۳۶۳
🔺 در قرارداد 1975 الجزایر، خط الرأسِ ارتفاعات میمک، به عنوان مرز ایران و عراق تعیین گردید.
🔹 عراق از همان آغازجنگ، هجوم آورد و میمک را اشغال نمود ولی این برای او کمهزینه نبود، زیرا خلبانان هوانیروز بویژه شهیدان شیرودی و کشوری با شجاعت مثالزدنی خود از پشت سر به آنها هجوم آورده و تلفات سنگینی از آنها گرفتند. بقایای ۴۰ تانک سوخته آنان در منطقه هنوز هم به چشم میخورد.
🔸 پس از عملیات خیبر جبههها دچار نوعی رکود شد، لزوم انجام عملیاتی بمنظور ایجاد روحیه تهاجمی در بین رزمندگان اسلام احساس میشد. (بنا بود بعد از خیبر، عملیاتهای والفجر ۷ و ۸ صورت گیرد که به دلایلی انجام نگرفت.) همچنین با تبلیغات صورت گرفته در عملیات خیبر، انتظار عمومی بالا رفته و کم تحرکی در جبهه، خطر ایجاد یأس و ناامیدی در مردم را بالا میبرد.
▪️از سویی، دستگاه تبلیغی استکبار القا میکرد قدرت ایران تحلیل رفته؛ از این رو ضرورت داشت هر چه سریعتر عملیات محدودی صورت گیرد تا جو سیاسی به نفع ما تغییر یافته و نیز طلیعهای باشد برای عملیات بزرگ آتی.
➖ برای این منظور، جبهۀ میانی (استان ایلام) در نظر گرفته شد و هدف: آزادسازی ارتفاعات شمال میمک (حدفاصل تنگۀ بینا و تنگۀ بیجار).
میمک، منطقۀ حسّاس مرزی است، زیرا که منتهیالیهِ ارتفاعات آن، مُشرِف به دشتی است که تا بغداد ادامه دارد و لذا ارزش سیاسی بالایی دارد.
⚪️ هدایت کلی عملیات بر عهدۀ قرارگاه سلمان سپرده شد به فرماندهی محتاج(ازسپاه) و سرهنگ شهبازی(ازارتش). محمدباقر قالیباف (سپاهی) و سرهنگ اتحادیه (ارتشی) نیز پیگیر مسائل اصلی و اجرایی عملیات بودند.
⭕️ نیروهای ارتش و سپاه با رمز یا ابا عبدالله الحسین(ع) از سه محور به دشمن یورش بردند و به مدد طوفانی که به خواست خدا در روز قبل وزیده بود به پیشروی ادامه دادند و این در جالی بود که جنس زمین خاک رس و یا شن بود که حرکت خودروها را دچار مشکل میکرد.
💢 رزمندگان اسلام توانستند به عمدۀ اهداف دست یافته و ضربه سنگینی به ارتش صدام وارد آورند.(۱۵۰۰ کشته و زخمی- ۱۹۰ اسیر)
🔺 موفقیت ما در عملیات عاشورا، در آن برهه زمانی، ضربه کارسازی بر سیاستهای تبلیغی و نظامی عراق بود.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
👇👇👇
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۵مهر۶۳ عملیات عاشورا درمحور عملیاتی مهران به سومار ستوان سوم پیاده کیومرث حیدری فرمانده گروهان یک گردان ۱۱۹ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه.
آرزوی صحت وسلامتی برای فرمانده محترم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران یادگارهشت سال دفاع مقدس امیر سرتیپ ستاد کیومرث حیدری .
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
عملیات والفجر چهار
🔹دشت وسیع و دره "شیلر" میان شهر مرزی "بانه" و "مریوان" با فرو رفتگی خاصی که از خاک عراق به داخل ایران دارد، منطقه مهمی در گذشته و تاریخ جنگ تحمیلی به شمار میرود. بلندیهای "سورن"، "سور کوه"و "کانی مانگا" در دهانه این دشت قرار دارند ...
🔹عملیات "والفجر 4" در سه مرحله با هدف وصل این بلندیها به یکدیگر درخط خودی، از روز 27 مهر ماه 1362 به مدت سی و سه روز در منطقه جبهه شمالی سلیمانیه و پنجوین انجام شد. حمله ساعت 24 و با رمز "یا الله" در منطقه ای به وسعت صدها کیلومتر مربع آغاز شد ...
🔹نیروها از دو محور بانه و بلندیهای "لری"، "گرمک"، "کنگرک" و در محور مریوان و بلندیهای پنجوین به نام "زله"، "مارو" و "خلوزه" به پیشروی پرداختند ...
🔹در مرحله دوم پس از گذشت دو روز از مرحله نخست، بلندیهای سورن و کانیمانگا و چندین نقطه دیگر آزاد شد، اما بر اثر پاتکهای دشمن به روی قله های کانیمانگا، برخی از مناطق دست به دست شد و نهایتا در اشغال دشمن باقیماند ...
🔹مرحله سوم عملیات روز 2 آبان ماه 1362 به اجرا درآمد. سپاه پاسداران تنها با 25 گردان وارد عمل شد و در مجموع 1000 کیلومتر مربع شامل 300 کیلومتر از اراضی ایران و 700 کیلومتر از اراضی عراق آزاد شد و معابر نفوذی گروهک های ضد انقلاب به داخل ایران در دره شیلر مسدود گردید ...
🔹این عملیات را 8 لشگر و 2 تیپ از سپاه پاسداران و 1 لشگر پیاده از ارتش به انجام رساندند. فرآیند این عملیات، تصرف پیشرفتگی دشت شیلر، شهر و پادگان پنجوین و گرمک عراق و تسلط بر 13 شهر و روستای عراق، همراه با 19000 تن کشته و زخمی و اسیر و نابودی ده ها گردان کماندویی و مخصوص و گروهان دشمن بود.
🔹 دستاورد دیگر این عملیات خارج ساختن شهر مریوان از زیر دید و تیر دشمن و فراهم سازی مقدمات عملیات آتی در استان سلیمانیه عراق بود. همچنین با انجام این حمله 200 تن از رزمندگان اسلام از اسارت افراد ضد انقلاب بیرون آمدند ...
🔹ارتش عراق در طول این عملیات 10 فروند هواپیما، یک فروند چرخبال، بیش از 90 دستگاه تانک و نفربر زرهی، 200 دستگاه خودرو، 12 قبضه توپ 150 میلیمتری و انبوهی از سلاح و مهمات خود را از دست داد و 5 دستگاه تانک و نفربر، 6 دستگاه لودر و بولدوزر، 200 دستگاه خودرو سبک و سنگین،20 دستگاه جیپ 106،20 قبضه سلاح ضدهوایی سام 7، مقداری وسایل مخابراتی ، مهمات و سلاح های سبک و سنگین از دشمن به غنیمت نیروهای ایرانی درآمد ...
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
💕 #یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
🌴 جمع باصفای شهدا و غیورمردان لشگر پرافتخار محمّد رسول الله(ص) در کنار سردار خیبر، فرمانده لشکر27 ، شهید محمد ابراهیم همت
⏳سال ۶۲ قبل از #عملیات_والفجر_چهار
💠 در این عکس تاریخی، به جز دو تن، همگی به #شهادت رسیدند...
🌷#شهیدان :
▫️ #منصور_حاج_امینی : معاون گردان مقداد
▪️ #علی_اکبر_حاجی_پور: فرمانده تیپ ۱ عمّار
▫️ #اسماعیل_لشگری : فرمانده گردان عمّار
▪️ #محمد_ابراهیم_همت : فرمانده سرافراز لشگر ۲۷
▫️ #احمد_نوزاد : فرمانده گردان مقداد
▪️ #محمود_خدایی : معاون گردان کمیل
▫️ #قاسم_دهقان : فرمانده گردان ابوذر
▪️ #اسماعیل_ذاکری : معاون گردان انصار
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🌷شهید #محمود_خدایی فرمانده #گردان_کمیل از لشکر محمد رسول الله(ص) بود که در تاریخ دوازدهم اسفند ماه 1362 در #عملیات_خیبر به شهادت رسید
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
انجمن راویان فتح البرز
💕 #یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد 🌴 جمع باصفای شهدا و غیورمردان لشگر پرافتخار محمّد رسول الله(ص) در ک
🌴 پاییز سال 1362 - انجام عملیات والفجر4 در منطقه مریوان کردستان که تا 30آبان ماه ادامه داشت
💠 بخشی از سخنرانی شهيد حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ بعد از عملیات والفجر چهار:
▫️« ما در اين عمليات، خيلی از عزيزان را از دست داديم
خيلي از بچه هاي مؤمن، شريف و دريادلِ ما در اين عمليات بزرگ
در گمنامی به شهادت رسيدند
آنان خيلی عظمت داشتند، فقط خدا است كه عظمت آنان را می داند
ما قادر به دركِ اين عظمت نيستيم، زيرا از حقايق عالم غيب بی خبريم
شهدای گرانقدری مانند :
🚩 برادر اكبر حاجی پور فرمانده تيپ يكم عمار
🚩 برادر مهدی خندان معاون تيپ عمار
🚩 برادر علي اصغر رنجبران معاون تيپ سوم ابوذر
🚩 حاج عباس ورامينی مسئول ستاد لشکر
🚩 برادرمان غلامرضا نظام آبادی معاون گردان حمزه
🚩 برادر ابراهيم علی معصومی فرمانده گردان كميل
🚩 برادر ميرحميد موسوی معاون گردان مسلم ابن عقيل
🚩و تمامي شهدای بسيج كه همه آنها سردار بودند و دلاورانه به فيض شهادت نائل آمدند
ما چاره اي نداريم جز اينكه مَرد باشيم و راه اين شهدا را ادامه بدهيم
شما برادران بسيجي در طول اين شش ماه در جبهه وقايع و حوادث بسياري را از نزديك ديديد و درس های بزرگی آموختيد
شما خود شاهد بوديد كه سردار شجاعتان "اكبر حاجي پور" چگونه شهيد شد
شما ديديد كه شير كوهستان "مهدي خندان" چگونه بر روی قله ۱۹۰۴ به شهادت رسيد
امروز شما با كوله باري از خاطرات و درس هاي عبرت به شهرها و خانه هايتان باز مي گرديد
اين مسئوليت بزرگ، بر دوش شماست تا آنچه را كه در اين شش ماه شاهد بوديد برای مردمی كه در پشت جبهه تشنه دانستن اين حقايق هستند، بازگو كنيد و در تاريخ، براي نسل هاي آينده، به يادگار بگذاريد
ان شاالله بتوانيد راه شهدا و راه عزيزانی مثل حاجی پور و خندان و ورامينی و معصومي و همه شهيدان عزيز اين عمليات را، محكم و پر قدرت ادامه بدهيد
... و بدانيد اي عزيزان ما در پيمودن اين راه بايد ثابت قدم باشيم »
۱۳۶۲/۹/۱۳
—(كتاب "به روايت همت" ص۹۵۳و۹۵۲)
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
نماز پشت به قبله با لباس نجس
به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو
آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . !
امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند…..
حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر
گفتم صبر کن با بقیه بفرستشون عقب
حبیب اصرار کرد سابقه نداشت تا آن روز حبیب با من بحث کند
گفتم باشه
دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد ترکشی به سبنه اش اصابت کرده بود جای زخم را با دست فشار می داد .
سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد . تصمیم گرفتم کمی با
این نوجوان حرف بزنم گفتم برادر اسمت چیه جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به
رو نداشت زیر لب چیزهای می گوید فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی
شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل
معرفی کرد .
گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی
گفت نماز می خواندم نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون…
گفتم ما که رو به قبله نیستیم تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه .
گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد . گفتم نماز
عصر را هم خوندی گفت بله گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست را
عوض می کردی ان وقت نماز می خوندی گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا
باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا.
گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود بر می گردی پیش دوستات..
با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با
بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه.در
اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل!
گفت: تا خدا چی بخواد.با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید…
بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح
نوجوان چطوره؟ گفتند شهید شد با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و
رفت….. تمام وجودم لرزید.
بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان
فرموده: آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم من می خواهم به تو پبشنهاد یک
معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود !
من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و
تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی
را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله با لباس خونی و بدن نجس
خوانده ای از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی ؟!
—(کتاب: "مهتاب خین"، خاطرات سردار شهید حسین همدانی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
19.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢👆 ماجرای شنیدنی حاج عبدالله نوریان از زبان زاکانی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌴 ذکر بسماللهالرحمنالرحیم های خاص حاج عبدالله
🌿 در عملیات «والفجر ۴» مریوان در دشت شیلر میخواستیم یک مین قمقمهای را منفجر کنیم، اما نمیتوانستیم؛ نه خنثی میشد و نه منفجر.
◇ حاج عبدالله آمد و گفتیم: «نمیشود این مین را کاری کرد».
◇ او گفت: «بسمالله، گفتید؟»
◇ گفتیم: «بله، گفتیم».
◇ او بسماللهالرحمنالرحیم گفت، همان کارهای ما را انجام داد و مین ترکید.
◇ شهید حاج عبدالله نوریان گفت: «شما وقتی بگویید بسمالله الرحمن الرحیم کار درست میشود».
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 خاطره دوم:👇
🔻 حسین روستای قائم مقام اطلاعات لشکر ۱۰ سیدالشهدا بود؛ میگفت: در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود.
◇ داشتم دل و جگر این ماشین را در میآوردم؛ هر چه تلاش میکردم نمیتوانستم آن را درست کنم؛ دیرمان شده بود.
◇ ماشین حاجعبدالله آمد.
ـ حسین آقا چی شده؟
ـ ماشین درست نمیشود.
ـ◇ گفت: بسمالله الرحمنالرحیم گفتید؟
ـ◇ گفتم: بله، بسمالله گفتیم.
◇ جلو آمد و بسماللهالرحمنالرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد.
#شهید_حاجعبدالله_نوریان
فرمانده تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع)
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است