روایت تصویری یک معجزه
عکس هایی از آلبوم زندگی شهید #حسن_باقری
به مناسبت ۹ بهمن ماه، سالروز شهادت شهید باقری
📷 اطلاعات ثبت عکس۱:
اولین تصویر ثبت شده از تپه دیدگاه و محل شهادت #شهید_حسن_باقری
عکس ۲: مدرسه ی ابتدایی مترجم الدوله
عکس ۳: مسجد صدریه، میدان خراسان، تهران
عکس ۴: دوران نوجوانی
عکس ۵: دوران دانشجویی، تبریز(دانشجوی دام پروری دانشگاه ارومیه)
عکس ۶: دوران سربازی ۱۳۵۶(پادگان جلدیان نقده)
عکس ۷: حضور در جبهه به عنوان خبرنگار روزنامه
عکس ۸: حضور شهید باقری و صیاد در قرارگاه عملیاتی در کنار صیاد شیرازی
عکس ۹: در کنار رحیم صفوی، احتمالا پس از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر
عکس۱۰: پیکر شهید پس از برخورد گلوله خمپاره در کنار تپه دیدگاه حین شناسایی برای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال فکه
📅 نهم بهمن ۱۳۶۱
📍 #یادمان_شهید_حسن_باقری ، #فکه #خوزستان
قاب هایی از ناب ترین لحظات مهمانی شُهـــدا
در مرکز عکاسان راهیـان نـور
چند سالتون بود که فهمیدید بمبگذاری ۹مهر ۱۳۶۱ در میدان توپخانه تهران که صدای انفجارش در سراسر تهران به گوش رسید و منجر به شهادت۸۳ و زخمی شدن حدود ۸۰۰تن از هموطنانمان شد؛ توسط وحوش تروریستی کومله انجام شد؟؟
@Afsaran_ir
۱۱ بهمن ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت دانش آموز رزمنده، بیسیمچی گردان «حسین اکبرنژاد»
عملیات کربلایی ۵ / #شلمچه
دوران جنگ تحمیلی
انجمن راویان فتح البرز
۱۱ بهمن ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت دانش آموز رزمنده، بیسیمچی گردان «حسین اکبرنژاد» عملیات کربلایی ۵ /
💠 شهیدی که توی ذوقم زد!
⏳ اواخر خرداد 1365
⚪️ پادگان دوکوهه
صبح، تجهیزات بستیم، قمقمهها را پرکردیم و با گذر از سربالایی جاده که به دژبانی پادگان منتهی میشد، از دوکوهه خارج شدیم و در جاده، بهطرف خرمآباد، شروع به راهپیمایی کردیم. به قسمتی از رودخانه رسیدیم که درست پشت پادگان قرار داشت.
"حسین اکبرنژاد" بیسیمچی گروهان، جوان کم سنوسال ساده و پاکدلی بود. در همان اولین برخوردها، احساس خوبی نسبت به او در وجودم پیدا شد؛ احساسی که نسبت به همهی بچه بسیجیهای مخلص پیدا میشد. یکآن او را همچون شهدا سعید طوقانی و مصطفی کاظمزاده احساس کردم. بیشتر از هر چیز، به کار اهمیت میداد و اینکه یک لحظه از مسئول گروهان جدا نشود و آنچه را میگوید، بی کم و کاست و بی هیچ اضافهای مخابره کند. به اهمیت کار مخابرات واقف بود. اگر چه هنوز با او آنچنان رفیق نشده بودم، ولی برای گشودن باب رفاقت، دوربین را درآوردم و رفتم کنارش. خیلی راحت گفتم:
«برادر اکبرنژاد ... یه دقیقه بیا اینجا میخوام باهات عکس بگیرم.»
تعجب کرد، ولی در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت. کنار هم ایستادیم و عکس زیبای دو نفرهای گرفتیم.
**
⏳سهشنبه - شب سوم تیر 1365
▫️ گردان بهخرج خودش، به همهی نیروها، شام چلوکباب باصفایی داد. مناسبت آن را رسما اعلام نکردند، ولی همه فهمیدیم که "شام آخر" یا همان "شام عملیاتی" است که غالبا چلومرغ بود. شام را روی پشت بام ساختمان دادند که در جمع شاد و سر حال بچهها خیلی مزه داد؛ بهخصوص برای من که پهلوی حسین اکبرنژاد نشسته بودم و برای تحکیم رفاقت، شوخی شوخی، ناخنکی هم به غذایش میزدم!
⌛️ دوشنبه 9 تیر 1365
عملیات کربلای 1 - خط مقدم مهران
وقتی فهمیدم وظیفهی شکستن خط اول دشمن با گردان ماست، ذوق کردم. خیلی دوست داشتم جزو نیروهای خطشکن باشم. اذان مغرب که دادند، همان کنار خاکریز دستها را بر خاک کوبیدیم و با وجود تجهیزات کاملی که به خود آویخته بودیم، با پوتین نماز مغرب و عشا را خواندیم. حس و حال بچهها در نمازی که چهبسا آخرین نمازشان بود، بسیار دیدنی و زیبا به چشم میآمد.
حسین اکبرنژاد، با وجود بیسیم سنگینی که بر پشت داشت، سجدههایش را کش میداد و در همان حال که سرش بر مهر چسبیده بود، از نالههایش میشد فهمید که با چه سوزی میگرید. این چندروزه خیلی میپاییدمش. هر لحظه دنبال بهانهای میگشتم تا حرفم را به او بگویم، ولی جرأتش را نداشتم. با خود گفتم: شاید الان و این ساعات آخر که تا دقایقی دیگر تکلیف همه معلوم میشود که کی ماندنی است و کی رفتنی، بهترین فرصت باشد.
سرش را که از سجده برداشت، بهخوبی میشد رد اشکهای روی صورتش را گرفت. خواست بلند شود که دستش را گرفتم تا مثلا کمکش کرده باشم. با لبخندی بسیار دلنشین تشکر کرد و با تکانی به خود، جای بیسیم را بر پشتش درست کرد. همانطور که دستش در دستم بود، به خودم جرأت دادم و با تته پته گفتم: "ببخشید برادر اکبرنژاد ... میخواستم یه لحظه مزاحمت بشم."
- خب بفرمایید.
- اگه ممکنه تشریف بیارید این کنار خاکریز بهتره.
متعجب با من همراه شد و کمی از جماعتی که بدون توجه به ما، درحال خواندن نماز و مناجات بودند، دور شد.
- من میخواستم یه خواهش از شما بکنم که خیلی راحت بهم جواب بدید آره یا نه.
- به چی باید جواب آره یا نه بدم؟
نگاه که به چشمانش انداختم، شرمم شد. معصومیت و پاکی از آنها جاری بود. سرم را انداختم پایین و با جسارت گفتم:
- میخواستم ازتون خواهش کنم، این دم آخری که معلوم نیست فردا کی زنده است کی مرده، رضایت بدی که باهم عقد اخوت ببندیم.
- چی؟
با چی گفتنش، رنگم پرید. دستپاچه شدم که گفت: نه من اصلا از این چیزا خوشم نمیآد.
- خب آخه میخوام که باهم برادر بشیم تا ایشاالله اگه هر کدوممون رفت اون طرف، منتظر اومدن اون یکی بمونه.
- نه برادر داودآبادی. من اصلا اهل این چیزا نیستم. آدم باید خودش کاری بکنه که اونور حسابش پاک باشه، ولی اگه بحث شما شفاعت و از این چیزاست، من به شما قول میدم که اگه شهید شدم که اصلا بعید میدونم و شما هم مثل همین امروز بودید، اگه خدا اجازه داد، حتما دست شما رو بگیرم.
- شما لطف دارید، ولی ...
- ولی چی؟ مگه برادری به عقد اخوته؟
- نه خب.
با صدای مسئول گروهان که داد میزد: «بیسیمچی، کجایی؟» لبخندی زد و عذر خواست. دستش را از دستم بیرون کشید و رفت در تاریکی خاکریز.
دلم بدجوری سوخت. هیچکس اینطوری توی ذوقم نزده بود. خیلی میترسیدم. مطمئن بودم که شهید میشود. نمیخواستم مفت از دست بدهمش، ولی دیگر چه میشد کرد. میدانستم این قولی که میدهد، خیلیها قبلتر از من به او گیر دادهاند و او هم قول داده. دوست داشتم با او برادر شوم تا اگر - اگر که نه، حتما - شهید شد، خیالم راحت باشد که منتظرم میماند.
حتی رویم نشد موقع خداحافظی با او روبوسی کنم.
ادامه 👇👇👇
▫️بخش دوم (پایانی)
⌛️ پنجشنبه 9 بهمن 1365
شلمچه – عملیات کربلای 5
در یکی از سنگرها حسین اکبرنژاد را دیدم. حسین بیسیمچی گردان بود. دقایقی در سنگر محو جمال و ادب او ماندم و با وجودی که اصلا دلم نمیآمد از او جدا شوم. هر طور بود بهش گفتم که آن شب بدجور حالم را گرفتی، ولی او همچنان لبخندی زیبا تحویلم داد و این که:
«انشاءالله اگه توفیقی شد و شهید شدم، شما رو یادم نمیره.»
پس از خداحافظی به انتهای خاکریز رفتم. ساعتی بعد که به سنگر برگشتم، جای او خالی بود. یکی از بچهها گفت: «حسین زخمیشد و رفت عقب.»
***
پس از برگشتن از جبهه، تلفنی به خانهی اکبرنژاد زدم، گوشی را خانمی برداشت که احتمالاً مادرش بود. پس از سلاموعلیک گفتم: میبخشید من با حسین جبهه بودم، اونجا زخمی شد. میخواستم بپرسم الآن کدوم بیمارستانه؟
ناگهان زد زیر گریه و گوشی را به زنی دیگر داد که او هم گریه میکرد، ولی به خودش تسلط داشت. او با گریه گفت: حسین؟ فردا تشییع جنازهشه.
بدون آن که چیزی بگویم، گوشی تلفن را گذاشتم. فردای آن روز به نزدیکی منزلشان در محلهی درخونگاه رفتم؛ در خیابان 15 خرداد نرسیده به چهارراه گلوبندک. پیکرش را از دم خانهشان تا مدرسهاش تشییع کردند، ترکش به سرش خورده بود و احتمالاً در راه انتقال به عقب، جان سپرده بود.
شهید "حسین اکبرنژاد" متولد: دوشنبه 13/7/1349 شهادت: شنبه 11/11/1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعهی 29 ردیف 45 شمارهی 14
(حمید داودآبادی)
📷 تصویری از رهبر انقلاب در حاشیه بازدید امروز از نمایشگاه تولید داخلی
📥 نسخه با کیفیت
🔰 مقام معظم رهبری طی اقدامی بیسابقه، یک فرمان مهم و عمومی را با نگرانی در چند دیدار پشت سر هم مطرح کردند:
🔹اول ۱۴۰۲/۱۰/۲: «همه کسانی که مخاطبانی دارند، وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند.»
🔸 دوم ۱۴۰۲/۱۰/۶: «در قضیهی انتخابات، مادرها نقش ایفا کنند، هم در داخل خانه، هم درخارج خانه.»
🔻 سوم ۱۴۰۲/۱۰/۱۳: «احساس وظیفه نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعهی مجاهد در جهاد تبیین است.»
🔴 چهارم ۱۴۰۲/۱۰/۱۹: «مسئلهی حضور مردم در صحنه باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛ تواصی به حق وظیفهی همه است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻بچه هایی که مهندسی خوانده اند، می دانند پرتاب یک موشک فضاپیما در این ابعاد و اجرای پروژه ای در این وسعت، چه شاهکاری است و چه طور روی لبه تکنولوژی است.
🔸آنها که کمی از علم و صنعت سر رشته دارند می فهمند چرا کشورهای غربی، بعد هر موفقیت فضایی ایران این طور آشفته می شوند و به محکوم کردن داستان مشغول می شوند.
🔹آنها که باید بفهمند می فهمند که این بچه های ایران، آنها که خاک میهن را با هیچ چیزی در آن غرب پر زرق و برق عوض نکردند و به پای میهن ایستادند و کار کردند و شبانه روز با کمترین ها ساختند، چه آتشی به پا کرده اند.
🔸با همه تحریم ها، با دستان بسته، با تحقیر وطن فروشان داخلی و دشمنان خارجی، ما امروز در لبه چند تکنولوژی حساس جهانی ایستاده ایم، از علم مواد تا سوخت و احتراق و سیالات و مکانیک، تا برق و الکترونیک و مخابرات
🔹این چیزها شوخی نیست. به ایرانی بودنتان و به جمهوری اسلامی ایران و به این بچه های گمنام افتخار کنید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_شر_منده_ایم
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
36.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #استوری | #شهید_باقری
🔸️اگر میبینید در کار خستگی وجود دارد باید ...
🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور
1_9447223519.mp3
2.92M
..
🎤 روایتگری: حجتالاسلاموالمسلمینمهدویارفع
🍃در مورد علمدار روایتگری
شهید حاج عبدالله ضابط
(پیشنهاد گوش کردن)
#خط_ضابط_____
#روایتگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #روایتگری | #شهید_بقایی
🔸بچه ها! به نیت تون میدن..
🎙به روایت حاج حسین یکتا
کاری از مجموعه فرهنگی تربيتی شهید احسان فتحی بهبهان
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتخابات؛ میدانِ نقدِ جهاد تبیین
✏️ امروز احساس وظیفه نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعهی مجاهد در «جهاد تبیین» است.
#انتخابات
#فرمان_ولی
#مشارکت
#ایران_قوی
@khadem_koolebar
34.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_گویی
🎥 عباس اخضری، رزمنده لشکر ۸ نجف اشرف از چهار پنج روز محاصره در بین نیروهای عراقی و افراد کومله می گوید.
#عملیات_قادر ---- تابستان ۱۳۶۴
🔴 #جدال_مرگ_و_زندگی
اخضری، با ذکر جزییات ماجرای # محاصره ، ما را به جایی می برد که گویا خود در آن صحنه ها حاضر هستیم: هر لحظه ممکن است نیروهای خودی، اسیر عراقی ها یا گروهک کومله شده و یا به شهادت برسند.
در آن دشت وسیع که کاملا در محاصره دشمن بود، این عده اندک، علیرغم گرسنگی و تشنگی، تنها با لطف خداوند و مددهای غیبی، توانستند بدون دادن شهید یا اسیر، از مهلکه گریخته و جان خود را نجات دهند.
#توکل
#امید_به_نصرت_الهی
#بسیجیان_از_جان_گذشته
⚪️ دوران جنگ تحمیلی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✍ پ.ن: کومله، گروهک مزدور و تجزیه طلب کرد که تا کنون از هیچ گونه جنایتی فروگذار نکرده و در زمان جنگ تحمیلی، دربست و تمام کمال در اختیار ارتش صدام بود هند
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
هدایت شده از آلبوم خاطرات
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 کلیپ تصاویر شهدا
http://eitaa.com/photo_430
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قطعه فیلمی دیگر، برجای مانده از دوران جنگ👆
🎙 سخنرانی شهید علیرضا نوری در جمع رزمندگان / در ابتدای کلیپ، تصویر شهید احمد پلارک نیز دیده می شود که در جمع رزمنده ها و مستمعین حضور دارد.
🌱 #درس_اخلاق
دوران جنگ تحمیلی
34.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افشای نفوذ 14 ساله بازیگر و کارگردان زن بهایی در عرصه فرهنگ و هنر ایران
✅ بسیار مهم حتما دانلود کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 روزهای خوب پیروزی ✌️
🇮🇷 تصاویری از حال و هوای کشور در روز ۱۱ بهمن ماه ۱۳۵۷
⌛️ ده دوازده روز مانده به پیروزی انقلاب ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌓 امام در چنین شبی در فرانسه - قبل از ترک این کشور
🎥 #فیلم | تصاویر کمتر دیده شده از عزیمت امام خمینی(ره) از فرودگاه پاریس به تهران
🎞 گزارش خبرنگاران آسوشیتدپرس (AP)
⏳ ۱۱ بهمن ماه ۱۳۵۷
22.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 #پنجره ای به حضور صبح امروز رهبر انقلاب در مرقد مطهر امام راحل و گلزار شهدای بهشت زهرا(س)
🔹️ رسانه KHAMENEI.IR در بسته تصویری #پنجره از زاویهی دید متفاوت، لحظاتی غیررسمی از آنچه در دیدارهای اقشار مختلف با رهبر انقلاب میگذرد را روایت میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir