eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
276 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3هزار ویدیو
278 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز یکم شهریور تولد فرمانده مخلص و بی ادعای لشکر 14امام حسین علیه السلام شهید حاج حسین خرازی بزرگمردی که باصداقت و صفایش قلب همه همرزمانش را تسخیر کرده بود همیشه در قلب مائی مرد بی ریا تولدت مبارک فرمانده. ❤️ ▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️ 👆📷 عکسهای کمتر دیده شده از شهید حاج حسین خرازی 👇🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽سبک بالان عاشق﷽ ۱ شهریور ۱۴۰۳ مصادف‌با سالروزولادت‌ شهید حسین خرازی 🌱 علمدار لشگر امام حسین (ع) 🎞 روایت فتح: او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت.. 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 شهید حاج حسین خرازی🌷 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ۱ شهریور ۱۴۰۳ مصادف با ولادت سرلشکر شهید حاج حسین خرازی مبارک ✨ 🔵شهید حاج حسین خرازی، با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌كرد. 🔵روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند. 🔵او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كم‌نظیری داشت. با همه مشكلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. 🔵قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود. ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ از به جامانده ها؛ هنوز هم مےدهند اما بہ "اهل درد نه بے خیال ها فقط دم زدن از افتخار نیست باید زندگےمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوی بگیرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 / حضور شهید خرازی؛ علمدار بی دست لشگر مقدس امام حسین (ع)؛ در پشت خاکریز اول جبهه 🌷حسین خرازی برای سرکشی به نیروهای گردان امام محمدباقر(ع) --از لشگر ۱۴-- به خط مقدم آمده است، همانها که خوب جنگیده و یک گردان از دشمن را منهدم ساخته اند. خرازی در مصاحبه با خبرنگار عنوان می کند: این پیروزی ها، تماما معجزات الهی ست و ما باید به شکرانه امدادهای غیبی که نصیب رزمندگان می شود، مرتب ذکر سبحان الله و الحمدلله را بر زبان جاری کنیم.
15.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 ۱ شهریور ۱۳۳۶ -- سالروز تولد علمدار لشکر امام حسین (ع), شهید حسین خرازی 🎞 برشی از مستند «روایت فتح» و حضور دوربین شهید آوینی در شهر اصفهان و منزل شهید خرازی و باز کردن درب اتاق او 🎙به همراه: مداحی حاج صادق آهنگران 🔸فوق العاده زیبا و شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم // شکار تصویری علمدار بی دست خمینی، حاج حسین خرازی در خط مقدم عملیات والفجر ۸ توسط شهید آوینی در حین ساخت برنامه روایت فتح و عکس العمل حاج حسین
✅ ۱ شهریور -- و بزرگداشت بوعلی سینا 🌹 یاد و خاطره شهدای پزشک و درمان را گرامی میداریم.
13.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات پزشکان دکتر محمد رضا کلانتری فوق تخصص جراحی
🔷 این هم به بهانه روز پزشک گردان تخریب ل10 تابستان 1366
دکتر دلدار !!! دکتر گردان تخریب مرحوم حاج شعیب میر ابوطالبی ✍راوی: جعفر طهماسبی 🌿 مقر قلاجه بودیم و تازه از منطقه عملیات کربلای ۱ اومده بودیم. نزدیک یک ماه بچه های تخریب شب و روز مشغول بودند تا منطقه عملیات تثبیت بشه. بعد از عملیات گردان نیرو گرفته بود و بچه های آموزش هم مشغول یاد دادن به نیروهای جدید بودند غروب دیدم بچه ها توی چادر پچ وپچ می کنند مثل اینکه بو برده بودن که رزم شبانه در کاره. نماز مغرب و عشا رو توی حسینیه گردان خوندم.. اومد سمتم و گفت: جعفر بی حالی... گفتم جای بخیه های پام درد میکنه و سردرد شدید هم دارم. گفت بیا بریم شام پیش من حالت میارم ما هم از خدا خواسته. چون سابقه میهمان نوازی حاج شعیب رو داشتم. حقا مثل یک مادر دلسوز به بچه هایی که ناخوش بودن میرسید. با حاجی رفتم چادر بهداری. گفت تا شام بیارن و تقسیم کنند برو بخواب روی تخت... ما هم بدون چون و چرا گوش کردیم و حاجی هم یه سرم به سقف چادر آویزون کرد و شلنگ رو با سوزن توی رگ ما فرو کرد. هنوز ثانیه ها به دقیقه نرسیده بود که چند تا آمپول زد توی سرم و سرم سفید به زعفرونی تبدیل شد. من هم زود زیر سروم خوابم برد و وقتی بیدار شدم که حاج شعیب سفره رو انداخته بود و دوتا بشقاب عدس پلو با ماست یکی برای خودش و یکی هم برای من دو طرف سفره چیده بود. این محبت های این پیرمرد بود که همه رو شیفته خودش کرده بود. شام که خوردیم یه چایی خوش رنگ هم توی شیشه مربا بهم داد و با محبت پرسید سر و حال اومدی.. گفتم آره حاجی.. اگه اجازه بدهی برم چادرمون و بخوابم. گفت نه اجازه نمیدم. امشب اینجا بخواب تا خوب خوب بشی. خلاصه اون شب مهمون دکتر گردان توی چادر بهداری بودم تازه چشمامون گرم خواب شده بود که با صدای ¬_مهیبی از خواب پریدم. یکی دو نفر از بچه های آموزش وسط مقر داد می زدند بدو ..بدو...بدو بیرون به خط شو.. من آمادگی برای رزم شبانه داشتم اما حاج شعیب با صدای انفجار یه کم بهم ریخت... و قرقر رو شروع کرد. صدای انفجارهای پی در پی نشون میداد که دارن اطراف چادرها نارنجک صوتی می اندازن. چند دقیقه ای نگذشت که صدای انفجاری از وسط صبحگاه مقر شنیده شد و داد و فریاد آخ...پام.. آخ کمرم شروع شد.. به حاج شعیب گفتم حاجی کارت در اومد. دیدم چند تا بچه ها رو زیر بغلشون رو گرفتن و آوردن در چادر بهداری. سه چهار تا بچه ها ترکش پوسته نارنجک صوتی به کمر و پاهاشون خورده بود.. به شعیب گفتم حاجی با آمبولانس ببریم بهداری لشگر...گفت نیازی نیست همین جا مداوا می کنیم فی الفور بچه ها رو روی تخت و کف چادر درازکش کرد و مشغول شد. من هم اون شب دستیارش شده بودم چون اون خودش چشمش ضعیف بود و جای ترکش وزخم رو به درستی نمیدید یه پنس به من داده بود که ترکش های ریز رو بیرون بیارم. و خودش هم آمپول سری میزد و بخیه میکرد. بچه ها موقع بخیه زدن خیلی سرو صدا می کردند و حاجی هم سرشون داد میزد و من هم سعی میکردم هر دو طرف رو آروم کنم خلاصه حکایتی بود اون شب.. زخم بچه ها رو پانسمان کرد و این قضیه گذشت. این خبر به گوش رسید که حاج شعیب خودش بچه ها رو جراحی کرده.فرداش اومدن دنبالش و چادر بهداری رو وارسی کردند و هرچی ما براش وسایل پزشکی از توی خط غنیمت آورده بودیم با خودشون بردند.و اونجا تازه ما فهمیدیم که آمپول های سری تاریخ مصرفش گذشته بود و به همین خاطر دیشب اثر نمی کرد و بچه ها از درد هوار می زدند. چند بار بهداری خواست حاج شعیب رو از جایی دیگه بفرسته اما هربار با با وساطت فرمانده مون و رو برو شد و حاج شعیب حضورش توی گردان تثبیت شد. و تا روزهای آخر جنگ چراغ بهداری گردان رو روشن داشت. البته با توجه به اینکه بهداری لشکر چند بار توصیه و حتی توبیخ کرده بود که حاج شعیب دست به تیغ جراحی نزنه.. اما شعیب گوشش بدهکار نبود و کما فی السابق دکتر گردان بود و کارش رو می کرد. یادش بخیر یاد محبتهاش و یاد اخم هاش یاد صبحگاه ها که وقت دویدن با صلابت؛ پرچم به دست میگرفت و جلوی گردان می دوید بخیر -- روحش شاد و همنشین شهدا باد
🗓 ۲ شهریور ۱۳۶۴ - سالروز شهادت سیدکاظم کاظمی، مؤسس‌ اطلاعات‌ سپاه عنصر فداکار انقلاب که با اخلاص، بینش و شم قوی اطلاعاتی به طور ظریف و برنامه ریزی شده به مقابله با گروهک های معاند نظام پرداخت و توانست پرونده سیاسی بسیاری از این فرقه ها و گروه های منحرف و خطرناک را از قبیل فرقان و پیکار و ... را برای همیشه ببندد ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 فرازی از وصیتنامه شهید: قرآن زیاد بخوانید، دعا را فراموش نکنید، نیت‌هایتان را خالص کنید، اخلاص اسلامی را یاد بگیرید و حتماً عمل کنید. صحبتی با مسئولین، دولتیان و مجلسیان، شما را به خدا قسمتان می دهم به خون پاک شهدای عزیزمان، به عظمت و عزت امام (ره) مبادا لحظه‌ای از یاد مستضعفان و محرومان غافل شوید، شما سمبل انقلاب هستید، لحظه‌ای از جانفشانی در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید.
mehr: 🌷شهید سید کاظم کاظمی، سردار گمنام و بنیانگذار اطلاعات سپاه 🌱 متولد ۱۳۳۶ -- آرادان، گرمسار 📚 هوش و استعداد فوق العاده ای داشت. علاقه به کتاب در او موج می زد. به دلیل نگهداری کتاب‌های حضرت امام (ره)‌ و زندگی معصومین(ع) در خانه توسط ساواک دستگیر شد. برای ادامه تحصیل به «آمریکا» رفت و موفق به تحصیل به رشته مهندسی مکانیک شد در عین زندگی در محیط غرب چیزی از دین او نکاست و و همواره مراعات تقوای الهی را می کرد. با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و خود را وقف انقلاب نمود و عهده دار مسئولیت های مختاف شد. او شجاعانه با جریانات انحرافی برخورد می کرد و با تحلیل های روشنگرانه خود اذهان مردم بویژه جوانان را نسبت به اهداف گروهک های سیاسی مانند منافقین آگاه می کرد. 🔺در فروردین 58 با گذراندن دوره آموزش به عضویت سپاه در آمد . برای مقابله با جدائی طلبان به کردستان رفت و پس از بازگشت از ماموریت، واحد اطلاعات سپاه را با تشکیلات منسجمی پایه ریزی کرد. 🔻افراد دستگیر شده وابسته به گروهک‌ها با دیدن رفتار صادقانه و دلسوزانه شهید کاظم کاظمی و همکاران او و نیز مشاهده آگاهی بالا و اشراف اطلاعاتی آنها به تاکتیک های سران گروهک ها و وابستگی ایشان به قدرت های بیگانه متنبه گردیده و از مواضع و دیدگاه های خود قبل از دستگیری خجل و شرمسار می‌شدند. آنها نیک درمی یافتند که چگونه از روی بی اطلاعی اسیر ایدئولوژی مارکسیستی و التقاتی شده و آلت دست سران مزدور و بیگانه پرست شدند و غالباً از گذشته خود اظهار پشیمانی می کردند. 🌹 این شهید عزیز و سردار گمنام سرانجام در سحرگاه دوم شهریور 1364 (همزمان با شهادت امام محمد باقر(ع)، همراه تعدادی از برادران رزمنده برای بازدید از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلاییه، در حالیکه بر روی قایق هورالهویزه در حال حرکت بودند مورد اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفته و بر روی کف قایق می افتد. در همین حال بدون آنکه صدای ناله ای از او شنیده شود روی زانو ایستاد و دست به آسمان بلند کرد و با خدای خود نجوا نمود. سپس به حالت سجده افتاد و در حالی که حمد و شکر الهی را می گفت به دیار ملکوت پر کشید.🕊🕊🕊 شادی روح شهید بزرگوار، صلوات🌹
39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️اوضاع عادی نیست!! 🤔علت شهادت اسماعیل‌هنیه 🛑‍ ┏━━ °•🇮🇷•°━━┓ @jahadetabyein1 ┗━━ °•🇮🇷•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دجال خیلی وقته ظهور کرده.. حتما این ۷ دقیقه را تماشا کنید 🛑‍ ┏━━ °•🇮🇷•°━━┓ @jahadetabyein1 ┗━━ °•🇮🇷•°━━┛
📊 🗓 ۲ شهریور ۱۳۶۵ عملیات انصار
🌷 ۲ شهریور ۱۳۶۵ - سالگرد شهادت رزمنده دفاع مقدس، شهید امیر سلگی ▫️ شهید امیر سلگی در جریان عملیات انصار (جزیره مجنون) مأمور به گردان حضرت علی اکبر-ع(لشگر ۳۲ انصارالحسین همدان) بود که در حین عملیات به رغم مجروحیت و امکان بازگشت به عقب، مردانه ایستاد تا جان داد. پیکر مطهرش زیر آفتاب سوزان مجنون ماند تا اینکه پس از ۱۱ سال پیکرش توسط گروه تفحص شناسایی و به نهاوند بازگشت. شهید سلگی از ۱۶ سالگی به جبهه رفت و در ماموریت آخر، مدام از مادرش حلالیت می طلبید و سرانجام به آرزوی قلبی خود رسید🕊🕊🕊 ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 دعای مستجاب🤲 خدامراد سلگی پدرِ بزرگوار شهید سلگی در مراسم ترحیم فرزندش با لهجه لری گفته بود: "روله از خدا بخواه تا شش ما دیه بیام ورت." (پسرم! از خدا بخواه که تا ۶ ماه دیگر پیش تو بیایم.) همانطور هم شد. او ۶ ماه پس از شهادت فرزندش بر اثر بمباران شهر نهاوند از سوی هواپیماهای عراقی به شهادت رسید و مهمان فرزند دلبندش شد
باسلام موکب جاماندگان اربعین حسینی ۱۴۰۳ از ساعت ۷ صبح روز اربعین در محل سه راه رجایی برقرار می باشد . خادمین جهت خدمت حضور داشته باشند .
شهدایی که پیدا شدند شهدای تخریبچی 🔶شهید حسن پردازی مقدم 🔶شهید سعید صدیق شهادت : عملیات کربلای 2 محل شهادت : حاج عمران 10 شهریور 1365 و انتقال پیکر به پشت جبهه 3 آبان 65 مصادف با (ع) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 جستجوی نور تفحص و انتقال پیکر دو شهید تخریبچی لشگر10 ✍️✍️✍️✍️✍️به روایت : ✅حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10 شب سوم فرا رسید و برادران از شیب ارتفاع "کدو" سرازیر شدند و من شب سوم هم بی صبرانه منتظر آمدنشون در سنگر ماندم. هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تعدادی از برادران ارتشی به سراغم آمدند مسولیت پدافند از خط با ارتش بود و برای اونها هم مهم شده بود که ببینند نتیجه آخرین تلاش تیم تفحص چه میشود. اما برادران این بار با دست پر آمدند. و پیکر مطهر هر دو شهید بر روی دستانشان بود و صورتهاشان از خوشحالی برق میزد. وقتی پیکر شهدا را به بالای "ارتفاع کدو" رساندند به سجده افتادند و دوست داشتن از معجزه پیدا شدن پیکر شهدا برای ما بگویند. و آن روز اینگونه روایت کردند " شب آخر هم مثل شبهای قبل تمام دره را گشتیم ولی باز شهید ی نمایان نشد . قبل از بالا آمدن آفتاب و روشن شدن هوا باید به عقب برمیگشتیم . در مسیر برگشت دلشکسته ورنجور از کنار بوته ها ودرختان عبور میکردیم و نگاه هایمان به هرطرف خیره میشد تا شاید نشانه ای ما را به سمت خود بکشد. که یکدفعه شهید عیسی کره ای که مسوول گروه بود به حالت التماس گفت : برادران !!!!!! صدایی ما را به سوی خود میخواند شما هم میشنوید. اول دوستان توجهی نمیکنند و وقتی سماجت را میبینند به سمتی که او اشاره میکرد میروند و منظره ای میبینند که به معجزه شبیه است.و ناباورانه با پیکر هر دو شهید مواجه شدند. هر دو شهید داخل دو برانکارد در کنار هم در زیر یک درخت قرار داشتند و حالا پس از گذشت بیش از ۵۰ روز از شهادت با تابش آفتاب جسمشان سبک شده بود آن دو شهید ( و )را روی یک برانکارد محکم بسته و بر روی دوش خود به بالای ارتفاع حمل کردند . 🟢 این بود حکایت دو شهیدی که خود را نمایان کردند وصدایی که شهید عیسی کره ای شنید که او را به سوی خود خواندند. عیسی کره ای درست دو ماه بعد از تفحص این دو شهید در تاریخ 4 دیماه 65 در عملیات کربلای 4 با ترکش خمپاره دشمن به معراج رفت. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@alvaresinchannel