eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
573 دنبال‌کننده
33هزار عکس
38.4هزار ویدیو
109 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نذر عباس | روایت ویژه مادر شهید مصطفی صدرزاده برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر تاسوعا ➕ سخنان شهید سلیمانی در وصف شهید صدرزاده @anjomaneravian
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زنده شدن دختر حاج اکبر ناظم به دست‌ حضرت ابوالفضل عليه‌السلام 🎙حجت الاسلام میرزا محمدی 🚩السَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِالله @anjomaneravian
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | دروازه ساعات 🏴 سَرِحقّ را می شود با سکه خرید؟! 🎬 سکانس ناب از فیلم «دروازه ساعات» با بازی مرحوم علی سلیمانی ‌ @anjomaneravian
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد 📑 در افغانستان چه‌ می‌گذرد!؟ 🔹 از نقشه دولت آمریکایی "اشرف غنی" برای شیعیان تا به قدرت گرفتن طالبان 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇 🌐 https://t.me/Masafbox/3690 📥 لینک دانلود با کیفیت‌های مختلف 👇 🌐 aparat.com/v/wnS9k ☑️ کانال رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف ☑️ @Masaf
📝صاحب مکیال المکارم می نویسد: 🔰یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سلام الله علیه برای و تایید من دعا كند! 📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹ ✅اولین دعای ما هنگام جاری شدن اشکها در مجالس عزا، دعای تعجیل ظهور منتقم است✅ 📝ارادت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به حضرت عباس سلام الله علیه 🔰در عالم مکاشفه، پرسیده بود: این نامه ها که بی وقفه می رسند و شما، پای آنها چیزی می نویسید! و این نامه هایی، که بعضی شان را می بوسید! قصه این نامه ها چیست؟! 🔷امام زمان سلام الله علیه فرموده بود: ❤️این نامه ها، حوائج و توسلات مردم است به امام زاده ها است اما این نامه هایی که حوائجی است که مردم از طلب کرده اند.🏴🏴🏴 @anjomaneravian
✿‍✵✰ داستان معنوی ✰✵✿‍ خاطره‌ای شنیدنی از روحانی زندان رجایی شهر تهران درباره حکم قصاص یک قاتل وقتی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام پادرمیانی می‌کند حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در کبابی فردی مشغول به کار می‌شود بعد از مدتی یک شب بعد از تمام شدن کار صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها صاحب مغازه به قتل می‌رسد و او متواری می‌شود خلاصه بعد از مدتی او را دستگیر می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود بعد از صدور حکم قصاص اجرای حکم حدود ۱۷-۱۸ سال به طول می‌انجامد می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها عاشقش شده بودند خلاصه بعد از ۱۷-۱۸ سال خانواده مقتول که آذری زبان هم بودند برای اجرای حکم می‌آیند همسر مقتول و سه دختر و هفت پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه چینی از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف نظر کنند همسر مقتول گفت: من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده به هر حال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند من از قصاص نمی‌گذرم! زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم به هر حال روی اجرای حکم مصر بود من پیش خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبرو شود ممکن است چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید بنابراین گفتم زندانی خودش بیاید یادم هست هوا به شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود وقتی آمد، رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو او هم آرام رو به من کرد و گفت تنها یک نخ سیگار به من بدهید کافی است یک نخ سیگارش را گرفت و هیچ چیز دیگری نگفت وقت کم بود و چاره دیگری نبود بالاخره مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ نفر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرف نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند! به هر حال شاگرد قاتل پای چوبه ایستاد و همه چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: من فقط یک خواسته دارم من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگهدارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید شاگرد قاتل گفت: هجده سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید حالا هم تنها ده روز تا محرم باقی مانده و تا تاسوعا بیست روز می‌خواهم از شما بخواهم که اگر امکان دارد علاوه بر این هجده سال، بیست روز دیگر هم به من فرصت بدهید من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس علیه‌السلام شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بدهم هیچ خواسته دیگری ندارم حرف او که تمام شد یک دفعه دیدم پسر کوچک مقتول رویش را برگرداند و گفت من با ابوالفضل علیه‌السلام در نمی‌افتم من قصاص نمی‌کنم برادرها و خواهرهای دیگرش هم به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد! وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول هم ماجرا را کامل تعریف کرد جالب بود مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس علیه‌السلام  ختم به خیر شد و دل یازده نفر با اسم ایشان نرم شد و از خون قاتل عزیزشان گذشتند گر چه بی‌دستم ولی من دستگير دست‌هايم نام من عباس و مفتاح در باب الشفايم مادرم قنداقه‌ام را دور بيرق تاب داده من ابوالفضلم دوای دردهای بی‌دوايم @anjomaneravian
🔹 در زیارات و کلماتی که از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی ، یکی . بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان می‌دهیم؛ چنان برخورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما! ۱۳۷۹/۱/۲۶ @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
📖 مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی فرمودند: برای دیدن یکی از دوستانم به نام آقای مصطفوی به یکی از روستاهای قائن رفته بودم. بعد از ورود به خانه ایشان، متوجه شدم که صاحب خانه خواب بوده و به خاطر من، بنده خدا را بیدار کرده اند. وقتی که آمد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ، گفت: چرا مرا از خواب بیدار کردید؟! الان در عالم رویا مولایم امام حسین علیه السلام را با بدنی پر از زخم و جراحت دیدم، وقتی چشمم به آن حضرت افتاد، گریه ام گرفت و هر چه بیشتر گریه می‌کردم، زخم‌های بدن آن بزرگوار التیام پیدا می کرد؛ از این رو گریه ام را ادامه دادم. با تعجب متوجه شدم دو زخم همچنان به حال خود باقی است و گریه من در بهبود آن تأثیر نمی کند. در این وقت به من فرمودند: هر اندازه هم که گریه کنی آن دو زخم التیام پیدا نمی کند. عرض کردم: آقا جان! مگر این دو زخم چه خصوصیتی دارد؟ فرمودند: یکی از این ها برادرم علیه السلام و دیگری داغ فرزندم علیه السلام است. @anjomaneravian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا