eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
561 دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
38.2هزار ویدیو
109 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌🕌 ۸ 🕌☀️۳_با این همه علی بن موسی الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ یک از دخالت نکند وبه و_صلح و_عزل و_نصب و_تدبیر _امور نپردازد و مامون که فکر میکرد فعلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعد ها به تدریج می توان امام را به صحنه فعالیت‌های خلافتی کشانید این شرط را از آن حضرت قبول کرد . روشن است ست که با تحقق این شرط نقشه مامون نقش بر آب میشد بیشترین هدف های او نابرآورده می گشت. امام در همان حال نام ولیعهد داشت و قهرا از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار می بود چهره ای به خود می‌گرفت که گویی با دستگاه خلافت و به آن است نه امری نه، نهی ای، نه تصدی مسئولیتی،نه قبول شغلی ،نه دفاعی از حکومت حکومت و طبعاً نه هیچ‌گونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه .روشن است که عضوی در دستگاه حکومت که چنین با اختیار و اراده خود، از همه مسئولیت ها کناره می گیرد نمی‌تواند نسبت به آن دستگاه و باشد مامون به خوبی این نقیصه را حس می کرد و لذا پس از آنکه کار ولیعهدی انجام گرفت بارها در صدد برآمد امام را بر خلاف تعهد قبلی با لطایف الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند .اما هر دفعه امام هوشیارانه نقشه او را خنثی می کرد .یک نمونه همان است که معمر بن خلاد از خود امام هشتم نقل می کند که مامون به امام می‌گوید اگر ممکن است به کسانی که از او حرف شنوی دارند در باب مناطقی که اوضاع آن پریشان است چیزی بنویسد و امام استنکاف می‌کند و قرار قبلی که همان عدم دخالت مطلق است را به یادش می آورد .نمونه بسیار مهم و جالب دیگر ماجرای # نماز _عید است که مامون به این بهانه که مردم *قدرتو را بشناسند و دل های آنان آرام بگیرد* امام را به نماز_ عید دعوت می‌کند امام استنکاف می‌کند و پس از اینکه مامون اصراررا به نهایت می رساند امام به این شرط قبول می‌کند که نماز را به پیغمبر وعلی بن ابی طالب به جا آورد امام از این فرصت بهره می گیرد که مامون را از اصرار خود پشیمان می سازد و امام را از نیمه راه نماز برمی گرداند یعنی به ناچار ضربه دیگری و ظاهر ریاکارانه دستگاه خود وارد می سازد. .....📚برگرفته از کتاب انسان ۲۵۰ ساله بیانات مقام معظم رهبری
🌹از امام رضا(علیه السّلام) سوال شد. بهترين بندگان خدا چه کسانی هستند فرمودند: کسانی هستند که وقتی کارهای نيک انجام می دهند، خوشحال می شوند، و زمانی که کارهای بد انجام می دهند، طلب مغفرت می کنند، و زمانی که به آنها نعمتی عطا می شود، شکرگزارند، و هنگامی که گرفتار می شوند، صبر می کنند، و زمانی که خشمگین می شوند، عفو می کنند. ؛ صفحه۳۳٢ 🍃🌸@atreeman🌸🍃
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خادمان رضا، سربلندان جهان 🔺 خاطره‌ی جالب و شنیدنی «رشید بن عیسی» سیاستمدار برجسته الجزایری و کارشناس یونسکو از یک فرمانده‌ی سپاه که در حال خادمی در حرم امام رضا (ع) بود و نخواست نامش فاش شود ... ✅ به افسران بپیوندید @Afsaran_ir
چرا امام رضا (ع) را قبله هفتم می نامند؟ ✍ در کتاب جنان الخلود که نویسنده آن از علمای برجسته به شمار می رود، آمده است: حضرت علی بن موسی الرضا (ع) را بدین لحاظ قبله هفتم می گویند که مردم در روی زمین به هفت موضع توجه دارند یا هفت موضع از زمین قبله گاه مسلمین است. 🔹مکه معظمه، مدینه طیبه، نجف اشراف، کربلای معلی، مقابر قریش یعنی قبور کاظمین علیهماالسلام، سامرا و شهر مقدس مشهد علی بن موسی الرضا (ع). بدین جهت است که آن بزرگورار را قبله هفتم می گویند. ✅ نکته آنکه شاید ثواب زیارت امام رضا (ع) مساوی با این هفت موضع باشد زیرا شیعیانی که امام رضا (ع) را به عنوان امام قبول دارند امامتشان کامل است برای اینکه از امام رضا (ع) به بعد هیچ فرقه ای به وجود نیامده است. 🔹 درباره این صفت حضرت رضا (ع) یعنی قبله هفتم بودن ایشان حجت الاسلام فاضل بسطامی در «تحفه الرضویه» نقل می کند: روزی حضرت موسی بن جعفر (ع) در برابر فرزندان هنگام نماز فرمودند: «فرزندم علی بایستی برای اقامه نماز جماعت باشد تا من به او اقتدا کنم.» 🔹امام موسی بن جعفر (ع) می خواستند به فرزندان و خویشان بفهمانند که امام بعد از آن حضرت (ع) علی بن موسی (ع) است و حضرت رضا (ع) امام جماعت شدند و از انجا حضرت (ع) را ملقب به قبله هفتم (یعنی قبله امام هفتم (ع)) بازگو می کردند. 👇 http://Eitaa.com/ahadith ♻️ ♻️
🔹 امام رضا (ع) فرمودند: 🍃 هرگاه می خواهی دعایت به عرش برسد و مستجاب گردد ، اول در حق پدر و مادرت دعا کن. 📖بحار الانوار ج‌ 61 ص‌ 381 👇 http://Eitaa.com/ahadith ♻️در احادیث سهیم باشید♻️
‏عکس از عبدالکریم طهماسبی
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺خاطره منتشر نشده رهبر انقلاب درباره کرامت علیه السلام از زبان حجت الاسلام مروی تولیت آستان قدس رضوی👆 میلاد علیه السلام مبارک باد🌸 💠 @Sepahiy.. اخبار سپاه پاسداران
Voice 200_sd-1.m4a
زمان: حجم: 21.12M
✅ عظمت مقام امام رضا علیه السلام 🔊حجت الاسلام والمسلمین حاجتی https://eitaa.com/Hajati
‏یاد باد آن روزگاران یاد باد🌹
:بیت المال احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ... دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ... آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد... حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ... دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ... یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ... - خواهر ... خواهر ... جواب ندادم ... - پرستار ... با توئم پرستار ... دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ... - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ ... رسما قاطی کردم ... - آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ... - فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... - بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ...
:و اجعلنا و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ... پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات ... ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام ..