eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
503 دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
34.1هزار ویدیو
107 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋 وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ (أعراف/٢٠٥) ⚡️ترجمه: "و پروردگارت را در دل خود، با تضرع و بیم، نه با صدای بلند، در صبحگاهان وشامگاهان، یادکن، و از غافلان مباش" 🔑اذکار صبحگاهان و شامگاهان انسان را از دسته‌ی انسانهای غافل بیرون می‌آورد. ☀️
🍃حدیث روز 🛑 از طلب روزىِ حلال دست مكش؛ زيرا طلب روزى حلال تو را در دينت يارى می‌رساند. امام صادق(ع)
📩 هدایت قرآنی 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هدایت قرآن به یک منطقه‌ی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز زندگی بشر، بی‌اعتنا عبور بکند. از عروج معنوی انسان بگیرید تا مسئله‌ی اداره‌ی جوامع انسانی... ماه رمضان ماه قرآن است و حقّاً میتوان در این ماه از هدایت قرآنی بهره برد. ۱۴۰۰/۰۱/۲۵ 🍎۱۴۴۳ 🍁 ☀️ 🏷
🌹شهیدی که سنگ مزارش همیشه معطر است ✨او آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز👤 معمولی کار می‌کرد. ✨خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود🚽 برایش مهم نبود که بدنش همیشه توالتها را بدهد. ✨او همیشه مشغول توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند💥 و او و در زیر آوار مدفون می‌شود. ✨بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید❗️ وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید🕊 روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. ✨هنگامی که پیکر آن شهید را در تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید از آن طرف سنگ از مرطوب میشود 🌷
السلام علیک یا ناصره رسول الله ✍ صادقی منش ۱)قرآن می فرماید: شرط مجاهدت در دین این است که انسان ابتدا از دنیا بگذرد تا بتواند خود را فدای دین و در راه دین مجاهدت کند و این مسئله و خصوصیت در حضرت خدیجه(س) بسیار بارز است. ۲) ایشان زمانی  ایمان و باور به پیامبر(ص) پیدا کرده که کسی حاضر نبود ایمان بیاورد و ایشان را همراهی کند. ۳) حضرت خدیجه با وجود ثروت فراوان، در کنار پیامبر(ص) قرار می گیرد؛ این بیانگر عظمت معنوی و بزرگی آن بانو است. ایشان بزرگترین معامله را در عمرش کرد و زمانی همسری پیغمبر را قبول کردند که هنوز اسلامی نبود و با معارف آشنا نشده بودند. ۴) بزرگترین دلیل همراهی حضرت خدیجه(س) با پیامبر(ص) ایثار، از خود گذشتگی و انتخاب آخرت بود و حتی بعد از ازدواج به بهترین وجه در کنار پیامبر بود و همه اموالش را در اختیار رسول خدا قرار داد. 《رهبر معظم انقلاب درپیامی به همایش ملی کوثر تاکید کردند...که این بزرگوارهمه اموال خودرا در راه ترویج اسلام و تقویت پیغمبر صرف کرد و فضائل ایشان‌مغفول مانده است.》 ۵)ایشان نه تنها از مسائل مالی گذشتند بلکه در موضوع شعب ابی طالب در خدمت دین و پیامبر اسلام بود و در آن شرایط سخت در کنار پیغمبر قرار می گیرند و همین مسئله باعث بیماری شان می شود. ۶)نکته بسیار بارز در زندگی خدیجه(س)، عدم وابستگی به مظاهر دنیا است. ایشان همه ثروت را فدای اسلام و پیامبر(ص) کرد، اما خودش را طلبکار دین و رسول خدا(ص) نمی داند، بلکه در همه حال خود را خاضع، متواضع و دلباخته پیامبر می داند. ۷) کسی که آن همه خدمات برای اسلام انجام می دهد، اما هرگز درخواستی از پیامبر ندارد. ایشان دارای عنصر عدم وابستگی به دنیا و  بصیرت بودند. ۸) حضرت خدیجه(س) به موقع در زندگی تصمیم می گیرد و به موقع عمل می کند و اجازه نمی دهد، تصمیم  و بی مهری زنان قریش در او اثر داشته باشد. ایشان در مسیر خود ثابت قدم بودند و قهر کسی در عمل و انتخاب آن بانو اثر نداشته است. این مسئله می تواند الگوی بسیار خوبی باشد که انسان باید در راه حقیقت، ثبات قدم داشته باشد و برای رسیدن به حقیقت از همه آمال و آروز به سادگی عبور کند.
رهبر انقلاب خطاب به سعودی‌ها: چرا جنگی را که یقین دارید در آن پیروز نمی‌شوید ادامه می‌دهید؟ امام خامنه‌ای در دیدار رمضانی مسئولان نظام: 🔹در مسئله‌ی یمن بنده یک حرف نصحیت‌آمیزی به آقایان سعودی دارم که این از روی نصیحت است، واقعاً خیرخواهی است. 🔹چرا جنگی را که یقین دارید در آن پیروز نمی‌شوید ادامه می‌د‌هید؟ اصلاً احتمال پیروزی سعودی‌ها در جنگ یمن هست؟ احتمالش هم نیست. 🔹با این همتی که مردم یمن دارند، با این شجاعتی که رهبرانشان دارند نشان می‌دهند، با این ابتکار عملی که در بخشهای مختلف دارند، احتمال پیروزی وجود ندارد. 🔹خب جنگی که در آن احتمال پیروزی وجود ندارد، چرا ادامه پیدا می‌کند؟ یک راهی پیدا کنید خودتان را خارج کنید از این جنگ.
⭕️ مرحوم کافی می‌گفت: (س)، کل زندگیشو خالصانه برای اسلام داد و خدا با اعطای بهترین گوهرِ گنجینه‌ی الهی، براش جبران کرد؛ گوهری به نام سلام الله علیهما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاه گماشته 🔺روایت برخورد یک عصبانی با که اتفاقا او را نمی‌شناخت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 به زور به خبرنگار افغانستانی میگه بگو مرگ بر افغانی😑 ببینید داستان اصلی چی بوده🤦🏻‍♂
سه دقیقه در قیامت پایان عمل جراحی (قسمت۳) اما انگار اصرارهای من بی فایده بود .باید می رفتم. همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدندودر چپ وراست من قرار گرفتندوگفتند :برویم ٬بی اختیار همراه ان ها حرکت کردم .لحظه ای بعد ٬خود را همراه با این دونفر در یک بیابان دیدم! این را هم بگویم که زمان٬اصلا مانند اینجا نبود.من در یک لحظه صد ها موضوع را می فهمیدم و صد ها نفر را میدیدم! ان زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم امده .اما احساس خیلی خوبی داشتم.از ان درد شدیدچشم راحت شده بودم پسر عمه وعمویم در کنارم حضور داشتند.وشرایط خیلی عالی بود. در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه باما هستند٬حالا داشتم این دو ملک را میدیدم. چقدر چهره ان ها زیبا ودوست داشتنی بود.دوست داشتم همیشه با ان ها باشم. ما باهم در وسط یک بیابان کویری وخشک وبی اب وعلف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم! روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. اهسته اهسته به میز نزدیم شدیم! به اطراف نگاه کردم.سمت چپ من در دور دست ها٬چیزی شبیه سراب دیده میشد.اما ان چه میدیدم سراب نبود ٬شعله های اتش بود!حرارتش را از راه دور حس می کردم. به سمت راست خیره شدم .در دور دست ها یک باغ بزرگ وزیبا٬با چیزی شبیه جنگل های شمال ایران بود.نسیم خنکی از ان سو احساس می کردم. به شخص پشت میز سلام کردم.با ادب جواب داد.متتظر بودم .می خواستم ببینم چه مار دارد. این ذو جوان در کنار من بودند٬هیچ عکس العملی نشان ندادند. حال من بودم وهمان دوجوان که در کنارم قرار داشتند.جوان پشت میز یک کتاب بزرگ وقطور را در مقابل من قرار داد. جوان پشت میز ٬به ان کتاب بزرگ اشاره کردوقتی تعجب من را دید٬گفت:کتاب خودت هست٬بخوان٬امروز برای حسابرسی٬همین که خودت انرا ببینی کافی است۰... 📚بر گرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی
سه دقیقه در قیامت جوان پشت میز٬به ان کتاب بزرگ اشاره کرد.وقتی تعجب من را دید٬گفت:کتاب خودت هست.بخوان.امروز برای حسابرسی٬همین که خودت ان را ببینی کافی است. چقدر این جمله اشنا بود.در یکی از جلسات قران٬استاد ما این ایه را اشاره کرده بود:✨«اقرا کتابک٬کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»✨ این جوان درس تجربه همین ایه را به من گفت.(ایه۱۴سوره اسرا) بالای سمت چپ صفحه اول٬با خطی درشت نوشته بود: ۱۳سال و۶ماه و۴روز»از اقایی که پشت میز بود پرسیدم :این عدد چیه؟گفت سن بلوغ شماست. شما دقیقا در این تاریخ به باوغ رسیدی. توی ذهنم بود که این تاریخ٬یک سال از ۱۵سال قمری کمتر است.اما ان جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت:نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما درذهن داری.من هم قبول کردم. قبل از ان ودر صفحه سمت راست٬اعمال خوب زیادی نوشته شده بود.از سفر زیارتی مشهد تا نماز های اول وقت وهیئت واحترام به والدین و.....پرسیدم:این ها چیست؟گفت:این ها چیست؟گفت:این ها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام دادی .همه کارهای خوب برایت حفظ شده. قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم٬جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد وگفت: نماز ها یت خوب ومورد قبول است.برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. یاد حدیثی افتادم که پیامبر(ص) فرمودند:نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد٬نماز های پنج گانه است واولین چیزی کا از کارهای انان به سوی خدا بالا میرود٬نماز های پنج گانه است و نخستین چیزی که در باره ان از امتم حسابرسی میشود نماز های پنج گانه می باشد.من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودموبا تشویق های پدر ومادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می امدکه نماز صبحم قضا شود.اگر یک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا میشد٬تا شب خیلی ناراحت وافسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی اموخته بودم وخدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. وقتی ان ملک٬یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب ٬اینگونه به نماز اهمیت داد وبعد به سراغ بقیه اعمال رفت٬یاد حدیثی افتادم که معصومین(ع) فرمودند🌟:اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد٬نماز است. اگر نماز قبول شود٬بقیه اعمال قبول میشود٬واگر نماز ردشود....🌟 خوشحال شدم . به صفحه اول کتابم نگاه کردم. از همان بلوغ٬تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود.کوچکترین کارها.حتی ذره ای کار خوب وبد را دقیق نوشته بودندوصرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره»یعنی چه.هر چه ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم٬ان ها جدی جدی نوشته بودند! در داخل این کتاب ٬در کنار هر کدام از کارهای روزانه من ٬چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به ان خیره می شدیم ٬مثل فیلم به نمایش در می امد.درست مثل قسمت ویدئودر موبایل های جدید٬فیلم ان ماجرا را مشاهده می کردیم. ان هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات!یعنی در مواجه با دیگران٬حتی فکر افراد را هم میدیدیم.لذا نمی شدهیچ کدام از ان کارها را انکار کرد... 📚برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی