eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
471 دنبال‌کننده
28هزار عکس
29.5هزار ویدیو
103 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣حضرت (مدظله العالی) 🌸اسلام در داخل ،دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگه‌ی یک درو دو سنگرنشین در جبهه نبرد زندگی قرار داده است. ⭐️ این دو جنس،اگر با موازینی که اسلام معین کرده در کنار هم زندگی کنند،خانواده‌ای ماندگار و مهربان و با برکت خواهند داشت. 🗓۱۳۷۵/۰۶/۲۸ ------ 🆔 https://eitaa.com/Alimaddi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تیزر تبلیغاتی مراسم یادواره شهید مدافع حرم ابراهیم رشید 🌷سخنران: حجت الاسلام والمسلمین حاج حسین جوشقانیان ⚘مداح: حاج مهدی سلحشور 🌲به وقت: سه شنبه ۱۰ تیرماه ۹۹، ساعت ۱۸ 🍁مکان: قم، گلزار مطهر شهدای علی بن جعفر(ع)، مجتمع فرهنگی امام خمینی(ره) 🌷 لطفا اطلاع رسانی گسترده صورت گیرد...
‏عکس از عبدالکریم طهماسبی
❌ طلبکار از نظام ⁉️ 🔻 انگار یادشون رفته که تَکرار های رئیس اصلاحات در سال ۹۶ بود که گفت اگه میخواهید اقتصاد درست بشه به روحانی رای بدید... ⬅️ شما باید باشید ، نه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا قرائتی 💠موضوع: استدلال ساده و زیبا در حقانیت مذهب شیعه ‌ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گلایه رهبر انقلاب از ماسک نزدن مسئولان دولت 🔹وقتی شما که مسئول دولتی هستید، در یک اجتماع ماسک نمی‌زنید، این جوانی هم که در خیابان دارد راه می‌رود و حوصله‌ی ماسک ندارد، تشویق می‌شود که ماسک نزند. پایگاه رسانه ای مهدیاوران👇👇 📳 @mahdeyavaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ تصویری به مناسبت تولد شهید محمد حسین محمد خانی ماکه دیگه اثرنداره دعامون همنشین حسین دعاکن برامون @Sedaye_Enghelab
این کلیپ پیرامون شهدای مدافع حرم ابراهیم عشریه وشهیدمهدی طهماسبی میباشد.
باسمه تعالی کتاب "راز پلاک سوخته" در 253 صفحه شرح خاطرات 54 روزه شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی طی 2 مرحله سفر به سوریه است. این کتاب بر اساس دستنوشته های شهید در قالب داستان و در 12 فصل نوشته شده است. راوی این داستان خود شهید محسوب می شود و تمام ماجرا از زاویه دید شهید طهماسبی تدوین شده است. شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی زادگاهش شهرستان مسجد سلیمان و ساکن شهر مقدس قم از پدری پاسدار و مادری خانه دار در سال 1362 درشهرستان اهوازمتولد شد و خود نیز در سال 1381 لباس مقدس پاسداری را برتن کرد. تم و قالب داستان بر اساس یک روایت که در تفسیر برخی بزرگان دین از قبیل مرحوم فلسفی و... آمده چیده شده است که لحظات آخر زندگی یک مومن، تمام زندگی و... جلوی چشم مومن مثل یک فیلم رد می شود. فصل اول داستان همان ساعات آخر زندگی این شهید است که در 11 فصل شهید زندگی و حوادث سفر اول خود را به سوریه بازگو می کند و در فصل 12(فصل آخر) بر می گردد به همان ساعات پایانی و لحظه شهادت. چند بعدی بودن این شهید(تحصیل، تهذیب و ورزش) بر جذابیت شخصیت اول داستان می افزاید. شهید طهماسبی داور فوتبال و دارای مدرک درجه 1 داوری از فدراسیون فوتبال کشور به شمار می رود علاوه بر آن هم حافظ قرآن کریم، شاعر اهل بیت و هم مداح و ذاکری قابل بود. عمده شعرهای حماسی که می سرود در مراسم تحلیف دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) که با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار می شد توسط دانشجویان در مراسمات رژه خوانده می شد. شهید طهماسبی در رشته کارگردانی و بازیگری هم دارای مدرک عالی بود. استاد نمونه تخریب دانشگاه امام حسین(ع) و خادم افتخاری مسجد مقدس جمکران معروف به "مربی ادب" به سه جمله طلایی که شاگردان و همکارانش از او به یادگار دارند "نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و پهلوان باشیم" شناخته می شد. درون مایه اصلی داستان حول محور شخص اول داستان(مربی ادب، شهید طهماسبی) و ماجرای عقد اخوتش با شخص دوم داستان(شهید عارف، شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه) می چرخد. مهدی نذر یک پیاده روی اربعین می کند که نامش برای دفاع از حرم بی بی نوشته شود؛ نذر مهدی پذیرفته می شود اما ابراهیم جا می ماند، مهدی به ناچار از ابراهیم جدا می شود و در اول دی ماه 94 به سوریه اعزام می شود. مهدی آرمانگراست و دغدغه مند، نگران از اینکه چرا در تخصص اصلی اش(تخریب) به کارگیری نمی شود، سوال ها و چالش های زیادی درباره نبرد در سوریه و غارت اموال مردم و... برایش پیش می آید که جزو گره های داستان محسوب می شود. ورود 8 بسیجی تیپ فاتحین به فوج سید الشهداء( تیپی که مهدی درآن مشغول به خدمت بود) و کارهایی که انجام می دهند و اتفاقاتی که می افتد آغاز باز شدن گره های ذهنی مهدی می شود و انگیزه او را برای ماندن و جهاد بیشتر می کند. تلاش او برای ایجاد و تقویت وحدت بین مدافعان شیعی و سنی در منطقه قابل تحسین بود. ماموریت اول مهدی در روزهای پایانی اسفند 94 به پایان می رسد و به قم برمی گردد. هفته بعد از برگشت مهدی، ابراهیم عشریه عازم سفر به سوریه می شود اما خبر مفقود شدن ابراهیم مثل آوار بر سر مهدی فرو می ریزد. ابراهیم برای مهدی کسی بود که او را به خدا نزدیک می کرد، مهدی آرام و قرار نداشت و هر روز پیگیر سرنوشت ابراهیم. مهدی سعی می کند جای خالی پدر را برای 3 دختر ابراهیم پر کند. خانواده ابراهیم در قم غریب بودند، یک روز که 3 دختر ابراهیم را به پارک می برد و بی تابی دختر کوچک ابراهیم(معصومه) را می بیند به او قول می دهد که تا به سوریه برود و خبری از بابا ابراهیم برایش بیاورد و می گوید: یا من با ابراهیم برمی گردم و یا با ابراهیم می روم! خط و ربان سرخ شهادت کاملا در داستان پیداست و سیرتکامل معنوی و آرمانی مهدی در نوشته هایش کاملا مشهود است تا جاییکه مهدیِ روز اولِ پر از سوال و ... تبدیل به مهدی متواضع و پر انگیزه و با قلبی مطمئن و آرام می شود و بارها خبر از شهادتش می دهد. مهدی برای بار دوم در 13 خردادماه 95 به سوریه اعزام می شود و در روستای القراصی با اصابت موشک تاو پیکرش می سوزد( همانطوری که خود گفته بود) و یک پلاک سوخته از او به یادگار می ماند و به قولش عمل می کند! روز و لحظه شهادت مهدی درست همزمان می شود با روز و لحظه اعلام رسمی خبر شهادت ابراهیم عشریه! از شهید دو فرزند کوچک به یادگار ماند و مزارش در گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) قم نیز زیارتگاه دلسوختگان و ارادتمندان به خاندان شهداء شد. والعاقبة للمتقین
. 💌مسابقه بزرگ کتابخوانی بر اساس کتاب کتاب برگزیده سال۹۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی . 🎁جوایز: ۱۰ کمک هزینه ۵میلیون ریالی سفر به مشهدمقدس . ↩۳۰درصد تخفیف ویژه مسابقه ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور برای خریدهای بالای ۱۰۰هزارتومان . 🔹شرکت در مسابقه: @pelak_sokhteh . 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 . . 🌏خرید اینترنتی Nashreshahidkazemi.ir 📞مرکز پخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 📥خرید از اپلیکیشن: https://cafebazaar.ir/app/ir.nashreshahidkazemi 🏢خرید حضوری  قم،خیابان معلم،مجتمع ناشران،طبقه اول،واحد 131 . 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 . 🆔 @nashreshahidkazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:جبهه پر از علی بود با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود ... چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ... مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ... - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... - برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود ...
:طلسم عشق بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ... خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت ... آخر به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه ... و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ...
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
زمان مانند یک رودخانه است... هرگز نمی توانیم به یک آب دو بار دست بزنیم. زیرا آن جریان آبی که از مقابل ما گذشت دیگر باز نمی گردد. از هر لحظه ی زندگیمان لذت ببریم! 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 گفتم که الف، گفت دگر، گفتم هیچ! در خانه اگر کس است یک حرف بس است... 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لحظه های آسمانی 🌷 🌸نثارشادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌸 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌷 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید خزائی، از شاخ های فضای مجازی و از هتاکین به دین و نظام و روحانیت و مسوولین، دستگیر شد. 👆👆👆 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید خزائی، از شاخ های فضای مجازی و از هتاکین به دین و نظام و روحانیت و مسوولین، دستگیر شد. 👆👆👆 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی جذاب دختر درباره ♨️ عطیه لطیف یک فمنیست مسلمان از حجاب می‌گوید ... 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇•• ╭═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╮   🌸 @jannatolmahdi313🌸 ╰═ ❁ 🍃 ๑ 🌷 ๑ 🍃 ❁ ═╯