✅ خوانندگی سید برای راننده تاکسی !
سید رضا بطحایی از نجف آمده بود. فقط ماه رمضانها می آمد برای تبلیغ گفتم بیاید شهریار تبلیغ کند. ماه رمضان به خانه مان آمد. سید از آنهایی بود که یک دل نه صد دل عاشقش بودم تمام ریزه کاری های طلبگی را رعایت می کرد . خیلی اهل رعایت زی طلبگی بود. آدم عجیبـی بــود. همه چیزش حساب و کتاب داشت. تلویزیون نگاه نمیکرد اما لپ تاپ داشت. میگفت درباره فیلم ها تحقیق میکنم اگر خوب بود نگاه میکنم وقتش را نداشت
که ریسک کند.
سید را به خاطر روش تبلیغ و بیان خوبـی که داشت به شهریار آوردم تا با بچه ها ارتباط بگیرد . روشهای تبلیغ کردن سید هم جالب بود . تبلیغ می کرد در حد لالیگا داشتیم از خیابان ولی عصر تهران رد میشدیم. حوزه مان هم در همان خیابان بود یک دفعه پسری به حاجی گفت : «حاجی حاجی یه سؤال شرعی داشتم! میخواستند حاجی را اسکول کنند و دست بیندازند. گفت: «حاجی ما دوست دختر داریم، میخوایم صیغه اش کنیم چه کار کنیم؟ سید هم خیلی به شوخی جواب داد آنها یکی دو تا سؤال کردند و سید هم جواب داد بعد بهشان گفت خب دیگه سه تا سؤال کردی منم باید سه تا سؤال از شما بپرسم داداش بگو ببینم غسل چه جوریه؟ پسره :گفت: «حاج آقا میریم حموم دیگه زیر دوش آب میگیریم و میایم بیرون. همان جا غسل را به او یاد داد. به آن یکی گفت: «تیمم چه جوریه؟» گفت: «حاج آقا خاکو برمیداریم و این جوری به صورتمون میزنیم. همان جا تیمم را هم به آنها یاد داد سریع و تند غسل و وضو و تیمم را یادشان داد و گفت خداحافظ .
یا اینکه یک دفعه توی ماشین نشستیم راننده صدای زن گذاشته بود من آمدم حرفی بزنم اما با خودم گفتم اگر من بگویم، خب این سید هست و ضایع است که من جلویش حرفی بزنم کمی گذشت. یارو هم بی ادب بود از عمد وقتی دید این سید روحانی است صدایش را بیشتر کرد. منتظر بود که بحث شود و در را باز کند و سید را بیرون بیندازد. سید گفت: «داداش این چیه گذاشتی؟ میگه من خوشگلم تو خوشگلی خاموش کن خودم برات بخونم راننده گفت: «حاج آقا یعنی می خونی؟» گفت: «آره، خاموش کن خودم برات بخونم .راننده صدا را خاموش کرد. سید هم شروع کرد شاد خواندن
گر لَحمى بِحَديث نبويه بـي صلـى علـى نـام عـلـى بـیـادبـيـه.
على على مولا على على مولا.
خیلی هم صدایش قشنگ بود. راننده گفت: «حاجی کجا میری بگو ببرم ؟ میبرم برسونمت.» گفت میرم طرف های ولی عصر اما به شرط اینکه دربستی بگیری. راننده گفت: بخون سید هم برایش میخواند تا به در حوزه علمیه رسیدیم. یک دفعه سید با صوت خواند: ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد لیکن به مدینه چون حسن را نگری نه قبه نه مزار نه بارگاهی دارد.
اینجا زد به روضه :
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل؟ / اسیر نفس و شیطانی چه حاصل؟ / بود قدر تو برتر از ملائک / تو قدر خود نمیدانی چه حاصل؟
زد زیر گریه ...
بعد با گریه هی خواند و راننده هم گریه کرد ! وقتی رسیدیم خواست پول بدهد و پیاده شود اما راننده قبول نمیکرد پول بگیرد سید هم پول را گذاشت توی داشبورد و پیاده شدیم.
💠 روحانی شهید #سید_رضا_بطحایی از طلاب ایرانی ساکن در نجف اشرف بود که پس از زیارت حرم مطهر عسکریین سامرا در خرداد ماه ۱۳۹۳ به کمین داعش افتاد و به همراه همسر و فرزند خردسالش بعد از شکنجه های دردناک به صورت فجیعی به شهادت رسید و تاکنون از ابدان مطهر ایشان و همسر و فرزندشان اثری نیست .
🌷از خاطرات نقل شده طلبه مدافع حرم شهید مصطفی صدرزاده - کتاب سرباز روز نهم
💠تقدیم به ارواح قدسی شان صلوات
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 یکی این نالهی من را به گوش عمامه به سرها برساند!
💢 هرکسی میخواهی باش!!
🎙شما صدای شهید دستغیب را میشنوید
🔺رهبر انقلاب بعد از مراسم دیشب، به حاج مهدی گفتند این مرثیهی شما (اشاره به مداحی #بی_مردم) کار یک منبر نه بلکه کار چند منبر رو با هم کرد.
Panahian-Clip-AmoozeshNmaz BeFarzandan.mp3
2.45M
برنامه ریزی برای انس کودک با نماز
🔸چگونه فرزندانی نمازخوان تربیت کنیم؟
🎙استاد پناهیان
#تربیت_نمازی_فرزندان
#خانواده_و_نماز
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @namazmt
20.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماز جدایی 😭
الصَّلاةُ الصَّلاةِ الصَّلاةِ
بغض زمینی ها شکست و تو آسمون عزا و ماتمه
صف می بندن ملائکه پشت امام فاطمه 😭
#فاطمیه
#مرکز_تخصصی_نماز
🖤🖤🖤🖤🖤
🆔 @namazmt
دید دشمن فاطمه جان علی است
بلکه با جانش نگهبان علی است
گفت باید جان حیدر را گرفت
از علی دخت پیمبر را گرفت
دید جان مرتضی پشت در است
از امام خویش هم تنها تر است
پای تا سر بغز و خشم و کینه بود
کینه هایش کینه دیرینه بود
بغز حیدر شعله ور در سینه داشت
سنگ بود و جنگ با آئینه داشت
سنگ و آئینه نمیدانم چه شد
آهن و سینه نمیدانم چه شد
آن قدر گویم که در بیت الولا
قل هو الله گشت از قرآن جدا
آرزوی حیدر آنجا کشته شد
هم پسر هم مادر آنجا گشته شد
بر گلستان ولایت تاختند
غنچه را با لاله پرپر ساختند
لاله زیر خار و خس افتاده بود
باغبان هم از نفس افتاده بود
طلم و طغیان تا قیامت زاده شد
این چنین مزد رسالت داده شد
السلام علیکِ یا مولاتنا یا #فاطمة الزهراء
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعۀ مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانۀ وحی را، ز رخسارش،
رشكِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاك را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد ز مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه بر چیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
السلام علیکِ یا مولاتنا یا #فاطمة الزهراء
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش، فانوس حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایهی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا
اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من
ز عُشاقت نمیآید به جز قالو بلیٰ زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
خطای طفل سهلانگار را مادر نمی بیند
همیشه چشمپوشی میکنی از خبط ما زهرا
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها، زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت دادهای با مرتضی زهرا
#بردیا_محمدی
السلام علیکِ یا مولاتنا یا #فاطمة الزهراء