سوره مبارکه احقاف آیه ۱۳
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین میشوند. https://app.bayanquran.ir/
سوره مبارکه محمد آیه ۷
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد. https://app.bayanquran.ir/
سوره مبارکه محمد آیه ۳۶
إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ
زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است؛ و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، پاداشهای شما را میدهد و اموال شما را نمیطلبد، https://app.bayanquran.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳اینکلیپ باورکردنی نیست اماحقیقتی زیباست که تصویربرداران با روزها کمین تهیه کردهاند
🦅پرندهای سالخورده که نمیتواند پرواز کند، اما پرندگان جوانتر به او غذا میرسانند و به ما انسانها پیام بزرگی میدهند...
🌸در این روزها که به بعضی خانوادهها به سخت میگذرد بیایید هوای همدیگر خصوصا بزرگترها و خانوادههای مستمند را بیشتر داشته باشید!
🔵
☫ ﷽. ☫
سلام علیکم
🕋شهادت خون خدا◼
◼دیشب بهاران با شکوفه گریه می کرد.
گوئی در و دیوار کوفه گریه میکرد.
◼دیشب زداغ باغبان گل اشک می ریخت.
در پای گل از چشم بلبل اشک می ریخت.
◼دیشب بنفشه جامه نیلی به تن داشت.
با ده زبان سوسن سخن با یاسمین داشت.
◼دیشب شفق آهنگ رجعت ساز می کرد.
دیباچه شعر فلق را باز می کرد.
◼دیشب به گرد شمع جمع آفرینش،
پروانه می گردید و می زد شعله آتش،
◼دیشب علی با فرق تا ابرو دریده،
می سوخت همچون لاله در خون تپیده،
◼دیشب علی درحال اغما ناله می کرد.
گوئی که یاد از یار هجده ساله می کرد.
◼دیشب زفرط صبر وبیداری زینب،
تصویب شد حکم پرستاری زینب،
◼دیشب حسن آئینه دار تسلیت بود.
با سوز دل مرثیه خوان تعزیت بود.
◼دیشب حسین از غمگریبان چاک میکرد.
خونابه از رخسار بابا پاک می کرد.
◼دیشب چونی کلثوم او فریاد می زد.
فریاد از بی رحمی صیاد می زد.
◼دیشب علی خون خدا را نوش می داد.
زینب سخنهای پدر را گوش می داد.
◼دیشب پدر را با پسر رازی مگو بود.
گوئی سخن از جنگ آب و آبرو بود.
◼دیشب علی از جسم پاره پاره می گفت.
از تیر کین واصغر وگهواره می گفت.
◼دیشب به عباسش سفارش داشت مولا،
از نور چشم خویش خواهش داشت مولا،
◼می گفت با او ای فروغ هر دوعینم.
در کربلا جان تو وجان حسینم.
◼آنگه به زینب گفت ای آرام جانم.
کم ناله کن ای محرم راز نهانم.
◼هرچند بهر من تو قلب ریش داری.
صبری نما چون گریه ها در پیش داری.
◼چشم تودیده مادر پهلو شکسته،
دست پدر را برطناب کینه بسته،
◼چشم تو دیده روی سیلی خورده او،
از شاخه چیده غنچه پژمرده او،
◼چشم تو دیده سینه مجروح مادر،
پرواز روحانی مرغ روح مادر،
◼چشم تو دیده نیمه شب با حال خسته،
خواندنماز خویش را زهرا نشسته،
◼از بعد او داغ پدر باید ببینی.
طشت پراز لخت جگر باید ببینی.
◼اینک دلت را داغ روی داغ باید،
هفتاد ودو داغ از خزان باغ باید،
◼باید حسینت را ببینی پاره پاره،
بیرون کشی تیر از گلوی شیر خواره،
◼شهادت ابر مرد تاریخ بشریت ،
جانشین برحق رسول گرامی اسلام،
همسر بهترین زن عالم ،
کوثر قران،
باب شبیر شبر،
اولین خورشید ولایت،
حضرت امام علی (علیه السلام)،
را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،
محضر مقام عظمای ولایت وفرماندهی کل قوا، حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی)،
عموم مسلمانان جهان،
ملت شهید پرور ایران اسلامی،
بویژه شما دوستداران اهل بیت عصمت وطهارت (علیه السلام) تسلیت عرض می نمایم.◼
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌹🌸🥀❤️🥀🌸🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
❣ بخوانید ودرصورت امکان نشر دهید ❣
🔸در زمان حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) زنی بود پرهیزکار و با خدا ،
وقت نماز کارش را رها می کرد؛
و مشغول نماز می شد.
🔸روزی مشغول پختن نان بود که موذن با بانگ اذان مردم را به نماز فرا خواند.
این زن دست از نان پختن کشید؛
و مشغول نماز شد.
زمانی که به نماز ایستاد؛
شیطان در وی وسوسه کرد؛
و گفت:
ای زن تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می سوزد.
🔸زن در دل خود جواب داد:
اگر همه نان ها بسوزد؛
بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد؛
و به عذاب گرفتار شوم.
🔸شیطان بار دیگر وسوسه کرد:
ای زن!
پسرت در تنور افتاد؛
و بدنش سوخت؛
زن در دل جواب داد:
اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال اقامه نماز باشم؛
و پسرم در آتش تنور بسوزد؛
من به قضای خدا راضیم؛
و نماز خود را رها نمی کنم؛
اگر خدا مصلحت بداند؛
او را از سوختن نجات می دهد.
🔸در این هنگام شوهر زن از راه رسید؛
زن را مشاهده کرد که مشغول نماز است؛
و تنور هم روشن می باشد.
درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته،
و فرزندش در میان آتش مشغول بازی است؛
و به قدرت خدا آتش در او اثر نکرده است.
🔸وقتی زن از نماز فارغ شد؛
مرد دست او را گرفت؛
نزدیک تنور آورد؛
و گفت:
داخل تنور را نگاه کن،
وقتی زن به درون تنور آتش نظر کرد؛
دید فرزندش سالم،
و نان ها کاملاً پخته شده ،
بدون آنکه سوخته باشد.
زن فوراً سجده شکر و سپاس خداوند بزرگ را به جای آورد.
شوهر،
فرزند خود را برداشت؛
و پیش حضرت عیسی (علیه السلام) برد؛
و داستانش را برای حضرت تعریف کرد.
🔸او فرمود:
برو از همسرت بپرس چه کرده ،
و با خدای خود چه رابطه ای داشته؟
شوهر آمد و از او سوال نمود.
🔸زن پرهیزکار پاسخ داد:
من با خدای خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم؛
آنها از این قرار است:
🔸اول اعمال آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم.
🔸 دوم از آن روزی که خود را شناختم بدون وضو نبوده ام.
🔸سوم همیشه نماز خود را در اول وقت می خوانم.
🔸چهارم اگر کسی بر من ستم کرد؛
و مرا دشنام داد؛
کینه او را در دل نمی گیرم؛
و او را به خدا واگذارم.
🔸پنجم در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم.
🔸ششم سائل را از در خانه ام مایوس نکنم.
🔸هفتم نماز شب را ترک ننمایم.
حضرت عیسی (علیه السلام) فرمودند:
اگر این زن مرد بود؛
پیغمبر می شد؛
برای اینکه اعمال پیغمبران را انجام می دهد؛
و شیطان نمی تواند او را فریب دهد 1 .
1. شیطان در کمین گاه، ص233.
علامه طباطبایی ( ره ) :
ما با کارهای شبانه روزی خود ، ابدیت خود را می سازیم.
شهید ناصرالدین باغانی :
سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد . با شروع حوادث انقلاب و جهت یاری مردم به سبزوار رفتند.پدرش نماینده دوره اول مجلس از سوی مردم سبزوار گردید.ناصرالدین در شاخه جوانانحزب جمهوری مشغول فعالیت شدو در این مدت چهار بار برنده مسابقات قرآن کریم شد .با سپری کردن دوره دبیرستان در دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) پذیرفته شد.
خودش میگفت:من دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) را به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان مبارک آقا اباعبدالله (علیهالسلام) گرفتم.
از عملات بدر در جبهه حضور داشت و در عملیات کربلای ۵ در حالی که نوزده سال بیشتر نداشت در ۱۳۶۵/۱۲/۲۱ به شهادت رسید.
بسم رب الشهدا والصدیقین
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوندم .
چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم . سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق کناه نیست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی.مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو . (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ،پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم ! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام
وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من لئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری
امّا شهادت چیست ؟
آنگاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد وبندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند و محو تماشای رُخ یار می شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد ؟ آن هنگام که رزمنده ای مجاهد ، بسویدشمن حق می رود و ملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟
شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست .(ای آنانی که در زندان تن اسیر ید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید . فقط شهید می تواند شهادت را درک کند.)شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد ، شهید در این دنیا قبل از آینکه به خون بتپد ، شهید است .و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید ، بعد از وصل شان نیز نمی توانید درکشان کنید . شهید را شهید درک می کند.اگر شهید باشید شهید را می شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته ، چیزی را منکعس نمیکند که نمیکند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد شهیدان به حال شما غصه می خورند، و از این در عجیبند و حیرت می کنند که چرا به فکر خود نیستند . به خود آیید و زندان تن را بشکنید .
قفس را بشکنید وتا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید کهبرای پرواز ساخته شده اید نه برای ماندن در قفس، این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید.
ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
امّا امت مسلمان و شهید پرور ایران !
پیرو امام باشید ، نه در حرف ، بلکه در عمل گوش دل به سخنان امام بسپارید و حرفهایش را بدون چون و چرا بپذیرید و کلاً در هر عصری امام خود را بشناسید .اکنون که حضرت صاحب الامر(عج) در پردۀ غیبت است ، ولی فقیه عصر خود را بشناسید ، اگر امام خود را شناختید گمراه نمی شوید وگرنه به چپ و راست منحرف خواهید شد .اسلام را از روحانیت مبارز واصیل فرا بگیرید نه از قلم وزبان منحرفان، در این زمانه عده ای مغرض و جاهل پیدا شده اند که اسلام بدون روحانیت را تبلیغ می کنند . به عبارت دیگر تز جدائیِ دین از سیاست هستند و می گویند که روحانیت در انقلاب شرکت داشتند و رهبری کردند و انقلاب پیروز شد خدا پدرش را بیامرزد . ولی حالا بیایند و بروند و گوشۀ حوزه ها درس و بحث را ادامه دهند.این منحرفین را بشناسید ، و از صحنۀ انقلاب بدرشان کنید ، اینها همان هایی هستند که با نام های مختلف ،امّا با یک ماهیّت مطهری را شهید کردند . بهشتی را با تهمت ها و فحشا ترور شخصیت و سپس با کینۀ شیطانی ترور فیزیکی کردند . اینها همان هایی هستند که اگر دست پلیدشان به امام برسد …
اینها دشمن روحانیت هستند . روحانیت را نمی خواهند و می خواهند بین شما و روحانیت جدایی بیاندازند.آنان آنهایی هستند که قلب امام عزیز را بدرد می آورند. فقه جدید می سازند، با لباس روحانی، ولی دشمن روحانیتند. با لباس وحدت ، تفریح وحدت می کنند . وحدت در چیست ؟ وحدت در پیروی از کلام امام است . امّا نمی توانم موارد متعددی را بر شمارم که از فرمان امام اطاعت نکرده اند ! آن وقت این را تحکیم وحدت می گویند . مردم مسلمان دشمن اسلام را بشناسید .جنگ با عوامل خارجی مسئلۀ سختی نیست . امّا این منافقان داخل هستند که از همه بدترند. منافقان از کفّار بدترند .با جدایی از این منحرفان قلب امام را شاد کنید . مسئلۀ دیگر اینکه در مصائب ومشکلات صبر کنید . «ان الله مع الصابرین» بهشت را به بها می دهند نه به بهانه، بهای بهشت سنگین است ، بهای بهشت کالای عشق است ، یعنی خون،کربلا رفتن خون می خواهد،این کربلا دیدن بس ماجرا دارد . ماجرای کربلا ، ماجرای خون وقیام است .پیام را شما بدهید .خون از ما، بدانید که،«ان الله یدافع عن الذین آمنو» ما همه وسیله ایم ، اصلاً این جنگ و این انقلاب و این برنامه ها چیده شده تا خدا در این بین دوستانش را به پیش خود ببرد وخالص را از ناخالص جدا کند . پس به صحنه بیایید و از خون شهدا پاسداری کنید ، در کارهایتان نظم را رعایت کنید و بدانید که ان شاءالله پیروزید و به کربلا خواهید رفت . به مستحبات اهمیّت لازم را بدهید تا از شر شیطان در امان باشید . با انجام نوافل به خدا نزدیک شوید ،مخصوصاً نافلۀ شب ، صبر را پیشۀ خود سازید و بدانید اُمم پیش از شما سختی های بیشتری کشیده اند. با فساد و عوامل فساد مبارزه کنید چون دشمن می خواهد از همین راه ما را به اضمحلال بکشاند. از همۀ دوستان و آشنایان که حقی در گردن من دارند طلب حلالیّت می کنم . پدر و مادر و برادران و خواهرم ! بدانید بدون شما به بهشت قدم نخواهم گذاشت ،بدانید همه ی با هم به بهشت رضوان خداوند خواهیم آمد. بدانید سعادت بزرگی نصیبتان شده است . خدا نکند کاری بکنید که اجر خود را ضایع سازید. شما از این به بعد خانوادۀ شهید هستید . طوری رفتار کنید که در شأن و منزلت شما باشد . بدانید به جای شهید ، خدا به خانۀ شهید می آید . بدانید که من از دانشگاه امام حسین علیه السلام فارغ التحصیل شدم و مدرک خود را از دست مبارک آقا گرفتم .کلاس ،کلاس عشق بود . درس، درس شهادت.تخته سیاه ، گسترۀ وسیع جبهه های حق علیه باطل ، گچ ها خون و قلم ها اسلحۀ مان بود .
والسلام
سوره مبارکه حدید آیه ۲۱
سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
به پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است و برای کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردهاند؛ آماده شده است، این فضل خداوند است که به هر کس بخواهد میدهد؛ و خداوند صاحب فضل عظیم است! https://app.bayanquran.ir/