🍃🌼 .. .. [گُفت که: بسیجی هاےِ خمینی و خامنه‌ای را براےِ حلِّ سخت ترین مشڪلات عالم آفریده اند . . .♥️] .. .. 🦋🌱• #آقامصطفی_چمران 😎✌️🏻• #بچہ‌های_آسیدعلی کانال🌷اـــنـــصاــر شــهــ❤️ــدا🌷 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• https://eitaa.com/ansarshohadaa •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••

‏بخشی از دستخط شهید محسن ‎#حججی در روز ‎#عرفه سال ٩۴: «خدایا معرفتم ده تا کربلایی شوم و حسینی قربانی‌ات. چندی است به لطف و کرم شما اسمم جزو نوکران خانم زینب (س) ثبت شده... توفیقم بده زودتر برم. کمکم کن درمیدان عمل کم نیاورم و روزی‌ام کن در جوانی به پای اسلام فدا شوم. خدایا شهیدم کن»

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

‌‌‌ روز عرفه را قدر بدانید؛ از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛لحظه‌لحظه‌ٔ این ساعات مثل اڪسیر، مثل ڪیمیا حائز اهمّیّت است..! •|سید علی خامنه ای

آیٺ الله جاودان مےفرمودند: ↓ اگہ کسےدرجنگ شهیدبشہ یڪبارشهیدشده اماکسے اگہ باهواےِ نفس خودش بجنگه هرروزشهیدمیشہ مبارزه_با_نفس...🕊 #انصار_الشهدا https://eitaa.com/ansarshohadaa

سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد؛هر حرفی را که می‌خواهید بزنید فکر کنید که آیا #ضرورتی دارد یا نه؟! هیچوقت بی‌دلیل حرف نزنید #شهید_ذوالفقاری #حدیث_نفس🌱

‏شهادت یک اتفاق نیست...شهادت حاصل یک دوره #انتظار است، انتظاری که خون دل خوردنها دارد. منتظرشدن پلی است برای رسیدن به شهادت... منتظر که باشی یعنی سرباز مسیر امام زمانت هستی، خوب که مبارزه کنی تو را انتخاب می‌کنند آن وقت شهادت حتی درمیان همین شهر شلوغ تو را به آغوش می کشد... #انصار_الشهدا https://eitaa.com/ansarshohadaa

#با_شهدا_گم_نمی_شویم زينب در دفتر خودسازی‌اش جدولی كشيده بود كه ۲۰ مورد داشت؛ از نماز به‌ موقع، ياد مرگ، هميشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفيله و نماز امام زمان‌(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ كردن سوره‌های قرآن كريم، دعا كردن در صبح و ظهر و شب، كمتر گناه كردن، كم خوردن صبحانه، ناهار و شام و... دخترم جلوی اين موارد ستون‌هايی كشيده بود و هر شب بعد از محاسبه كارهايش در جدول علامت میزد. "شهیده زینب کمایی"

🌷 شهید محمد بروجردی🌷 در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: " دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: "ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🎥 خصوصیات شب و روز عرفه ( مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی) التماس دعای فرج