🔥 سراسر زندگیاش فلاکت و بدبختی شده بود!
🔻 بیرون از بیمارستان یک برج در حال ساخت بود. به ساختمان نگاه کردم. ظاهرش خیلی زیبا و آراسته بود. اما ناگهان چهره آن برایم تغییر کرد. آن شخص که در حال ساخت این برج بود، #مالیتیم خورده بود و از پول آن ساخت و ساز می کرد. از ازل تا ابد آن شخص فلاکت و بدبختی شده بود...
📗 کتاب شنود
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🔴 منتظر در زندان برای حلالیت!
🔹ناگهان چیز عجیبی به چشمم خورد، چیزی شبیه یک قفس بزرگ در لابهلای باغهای بهشتی، که شخصی در آن زندانی بود! من گفتم مادر این چیست؟ زندان در این باغ چه میکند؟! مادر گفت: این شخص در دنیا آدم خوبی بود و لایق #بهشت است اما یک بار به ناحق #آبروی شخصی را در میان جمع برد. او را این طور نگهداری میکنند تا آن شخص به اینجا بیاید و او را حلال کند!⚡️
📗کتاب تقاص
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🟢 چه کارهایی جزو عمر انسان حساب نمیشود؟!
✍ در کتاب اعمالم و در لحظات آخر حضور در آن دنیا، میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. به من گفتند: مدت زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت میگذاری جزو عمر شما محسوب نمیشود. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت علیهم السلام هستید، جزو این مقدار عمر شما حساب نمیشود.
📕سه دقیقه در قیامت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🔴 مکالمه تجربهگر با حضرت عزرائیل (تصور اشتباه مردم درباره ایشان)
🔹مرگ، ناگهانی است. من وقتی تصادف کردم اصلاً متوجه نشدم که مردهام. بعد از تصادف یکباره دیدم جوان خوش قیافهای دست مرا گرفته و به طرفی برد. به او سلام کردم او با تبسم و خوشحالی جواب داد و گفت: نترس من به تو از هر کسی مهربانترم. گفتم: اسم شما چیست؟ آن جوان گفت: من ملک الموت هستم. من به او گفتم در دنیا شما را طور دیگری معرفی کردهاند. میگفتند شما با مردم خیلی با خشونت و تندی رفتار میکنید ولی من حالا از شما این همه مهربانی و محبت میبینم؟! ایشان با چشم های بسیار زیبا و درشت و صورت نورانی خودش نگاه محبت آمیزی به من کرد و فرمود راست میگویند گاهی مجبوریم با دشمنان شما و کسانی که خیلی دنیا پرستند قدری خشونت کنیم و گرنه خداوند متعال در من و گروهی که من در آنها هستم به هیچ وجه غضب بیجا که از صفات حیوانی است قرار نداده است.
📗کتاب بازگشت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🔥شکل و ظاهر وسوسه های شیاطین چگونه است؟!
🔹همه جا بودنـد. و البتـه، اطراف آدم های زنده. اغلب، کنار شانهها یا بالای سرشان. گاهی چنان به آدمها نزدیک میشدند که انگار به زیر پوست آنها نفوذ کردهاند! گاهی هم در مجاورت آدم ها، مانند تودهای زنبور، روی هم مینشستند؛ پس از مدتی، یکباره بر میخواستند و میرفتند. صدا هایی بم و شبیه خِرخِر از دهان شـان خارج میشـد. دائـم، چـیـزی سیاه و مایع مانند هم قی میکردند و روی بسیاری از آدمها میریختند.
خدایا پناه میبریم به تو از شرّ شیاطین جن و انس...🤲
📗کتاب آن سوی مرگ
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🟡 دلت پاک باشه، نماز چیه! ثواب چیه!
🌹گفت: پایت را بگذاری اینطرف خط، برزخ شما شروع میشود! بهشت را از دور میدیدم. به عشق بهشت، رفتم آن طرف خط و دویدم... اما نتوانستم جلو بروم! دیدم کنار یک پیرمرد بسیار ضعیف قرار گرفتهام. به من گفتند: شما تنها نمیتوانی بروی. این پیرمرد همراه شماست! گفتم: این که نمی تواند راه برود. الان میمیرد. لبخندی به من زد و گفت: این پیرمرد اعمال صالح توست. از تو جدا نخواهد شد... زدم توی سرم. پس کی بود میگفت دلت پاک باشه... نماز چیه... ثواب چیه...!
📗کتاب بازگشت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
♻️ انتقال اعمال خوبم به پرونده دوستم!!!
🔻همینطور که به صفحه اول (کتاب اعمالم) نگاه می کردم و به اعمال خودم افتخار میکردم، یکدفعه دیدم، تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است! صفحه پر از اعمال خوب بود، اما حالا تبدیل به کاغذ سفیـد شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود (مأمور الهی در برزخ) گفتم: چرا این ها محو شد. مگر من این کارهای خوب را انجام ندادم؟!
🔻گفت: بله درست می گویی، اما همـان روز #غیبت یکی از دوستانت را کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد.
📔کتاب سه دقیقه در قیامت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🟡 در قبال یک پوست آدامس هم مسئولیم!
🔻وقتی اعمالم را مرور میکردم بـه صـحـنـه عجیبی بـرخوردم. یک روز از پلی در حال عبور بودم. آدامسی از جیبم برداشتم و آن را در دهان گذاشتم. پوست آدامس را به سمت رودخانهای که زیر پل بود پرت کردم و بدون هیچ اطلاعی گذشتم... در تجربه نزدیک به مرگ فهمیدم که این پوست آدامس و آشغال های دیگر در رودخانه چه بلای وحشتناکی بر سر محیط زیست و مردم می آید و من در قبال این پوست آدمس کوچک مسئول بودم...!
📗کتاب تقاص
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🟣 کوچکترین اعمال بررسی میشود!
♨️حسابی به مشکل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخیهای بیش از حد و صحبتهای پشت سر مردم و غیبتها و... نابود می شد و اعمال زشت من باقی میماند. البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده
بودم، همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت میشد. اما خیلی سـخـت بـود، هـر روز ما دقیـق بررسی و حسابرسی میشد. کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار میگرفت...⚡️
📗سه دقیقه در قیامت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
❇️ لحظاتی بعد از جان دادن!
💐 ناگهان سکته کردم، به چشم خود دیدم فرشتهای از آسمان مانند کبوتری به زمین آمـد و پشت گردن مرا بـا دستش گـرفـت. مثـل شخصـی کـــه لباس از تنش در میآورد روح مرا از بدن بیرونکشید. چند لحظه کنار جسمم بودم و بعد خودم را در دشت وسیعی پر از گل که مانند آن را ندیده بودم یافتم. در دنیا #مراقبت داشتم برای همین آن طرف، قصر بزرگی برایم مهیا شده بود...
📕کتاب بازگشت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
🟣 افسوسِ جان سوز...!
🔻میخواستم بنشینم و همانجا زار زار گریه کنم! برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادتهایم را دادم. برای یک غیبت بی مورد بهترین اعمال من محو میشد. چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم.
📗کتاب سه دقیقه در قیامت
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir
💫ما نیتهای الهیمان را حفظ کنیم، خداوند مشکلات را درست میکند...
🌹در آن لحظات که از دنیا رفته بودم، تمام قدرت را دست خـدا میدیدم. این مطلب را با تمام وجودم درک می کردم. اگر من نیت الهی خود را حفظ می کردم خداوند از خزانه غیبش مشکل مرا برطرف می کرد. به واقعیت میدیدم برخی کارهای الهی ام چقدر در حل مشکلات دنیایی اثر داشته و حسرت می خوردم چرا تمام کارهایم همراه با نیت الهی نبوده...
📗کتاب شنود
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
➥@ansuiemarg_ir