التوبة
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ
ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ: «ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ [ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻬﺎﺩ] ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻴﺪ!» ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻴﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻳﺪ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﺧﺮﺕ، ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﺪ؟ ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺑﻬﺮﻩ ﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ [ﺑﺮﺍﺑﺮ] ﺁﺧﺮﺕ، ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﺳﺖ. (٣٨)
اين آيه اشاره به جنگ تبوك دارد كه برخى از شركت در آن سستى نشان مى دادند. عوامل و بهانه هاى سستى، فاصله ى زياد مدينه تا تبوك (حدود 600 كيلومتر)، گرمى هوا، فصل برداشتِ محصول و تبليغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود.
- مؤمنان نيز بايد گاهى مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گيرند. «يا ايّها الّذين آمنوا ما لكم...»
- چابكى و آمادگى رزمى براى مسلمانان ضرورى است، امّا اينكه فرمانده چه كسى است، مهم نيست. جمله ى «اذا قيل لكم انفروا...»، فاعل مشخّصى ندارد و به صورت مجهول آمده است.
- دلبستگى به دنيا وماديّات، مانع جداشدن انسان از زمين وخاك و رسيدن به كمال وافلاك مى شود. «اثّاقلتم...» (دنياطلب، كوتاه همّت است)
- ارزش و جايگاه انسان تا حدّى است كه دنيا براى او ناچيز است. «ارضيتم»
- كسى كه آخرت را برتر از دنياى اندك بداند، به جبهه ى جنگ رو مى كند، نه دنيا. «الاّ قليل»
خیلی از ما ادما مذهبی هستیم
اما به میدان عمل که میرسه فرار میکنیم
یا مثلا اگه یه چیزی به نفعمون نبود عهد و ایمانمون رو میشکنیم در حالی که همین لحظه ها با ایمان بودنمون امتحان میشه
خیلیا اگه پای جونشون در میان باشه پشت میکنن به دینشون
اینا دنیاطلبن هنوز به بلوغ معنوی نرسیدن هرچند اگه هم ۷۰ سالش باشه .
بعضیا نا پخته به دنیا میان با ناپختگی و خامی از دنیا میرن اما سرنوشت جوری با ادم رفتار میکنه تا پخته بشه اگه این دنیا نشد حتما اون دنیا ،
البته بازم ادمای خامی هستن که میگن روزگار مارو بیچاره کرده
ادم اگه بد باشه کوته فکر باشه همیشه بدبخته اون دنیام بازم بدبخته .
یه بنده خوب با ایمان عاشق خداشه خداهم عاشق بندشه بیشتر ازونی که فکرشو بکنی عاشقمونه بخاطر همین یه سری دستوراتی داده که له نفعمونه تا احساس بدبختی نکنیم.
یه بنده واقعی حاضره جونشو در راه خدا فدا کنه
در کوچک ترین کارهاش نیتش خالصنس.
دقت کردین خیلیا میان میگن ما شانس نداریم خدا دوست نداره ما خوش باشیم
ما زندگیمون خرابه همسرم فلان جوره
پدرمادرم کارم دنیا از همه چی شاکین
حالا بعضیا خودشونو بد میبین بعضیام خودشون را فارغ از هر عیبی میبین
اول از همه این ادم خدای خودشو هنوز خوب نشناخته
دوم بدبینه
سوم به چیزای خوب مثبتی که داره نگاه نمیکنه
چهارم فکر میکنه فقط خودش مشکل داره دیگران مشکلی ندارن
پنجم بازم کوته فکره
ششم تربیت نادرستی که داشته
هفتم با فکرو دیدگاهیی که دارن باعث ازار دیگران میشن البته این ضعفو میشه حلش کرد.
روزی یک معلم درکلاس برای دانش آموزاش در تخته یک نکته میزاره بعد به دانش آمورانش میگه اینجا چی میبینید میگن نکته
معلم میگه شما این همه سفیدی رو ندیدن !!؟؟
این قصه همون ادماس
سعی کنیم به چیزای مثبت نگاه کنیم. شکر گذار خداوند باشیم
انوار الهی💥
دقت کردین خیلیا میان میگن ما شانس نداریم خدا دوست نداره ما خوش باشیم ما زندگیمون خرابه همسرم فلان ج
پشنهادم اینه که این عیوب باید هرچه زود تر به کمک مشاور باید حل بشن تا بدتر ازین نشده .
و مطالعه مخصوصا قرآن خوندن . و تدبر در آن .
من مشکل دارم مثل همه ادما
اما در کنار مشکلاتم احساس خوشبختی دارم و شکرگذار خداوندم که اول خدارودارم دوم امامارو
سوم اینکه شرایطم بدتر ازین نیست .
خدایاااااااا شککررر
يونس
أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ
ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻧﻴﻜﻮﻳﻲ ﺍﺳﺖ. ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ، ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ.» (٢)
- ريشه ى كفر، غالباً استبعاد و تعجّب از وحى است. «عجبا ان اوحينا»
- سرچشمه ى دعوت انبيا، وحى الهى است. «اوحينا الى رجل»
- لياقت هاى معنوى افراد، در ظاهر ديده نمى شود. اگر كسى مورد لطف خاص خدا قرار گرفت، او را تحمّل كنيم. «رجل منهم»
- پيامبران به خاطر الگو بودنشان بايد از مردم ودرد آشنا باشند. «منهم»
- وظيفه ى پيامبران، بشارت و انذار است. «اَنذر، بشّر»
- هر آنچه نمى فهميم، آن را رد نكنيم. زيرا كه انكار و تهمت زدن، شيوه ى كفّار است. «قال الكافرونَ انّ هذا لساحِرٌ مُبين»
- ايمان، زمينه ى قدم صدق وجايگاه ويژه نزد خداوند است. «انّ لهم الجنّة»
«قَدم صِدق» چند معنى دارد:
- سابقه ى خوب. مثل «قدمٌ فى الحرب، قدم فى الاسلام»، يعنى در مبارزه و در اسلام سابقه دارد.
- مقام و منزلتِ صدق و نيكو.
- رهبر و پيشواى صدق. در روايات شيعه و سنّى «قَدَم صِدق» را رسول اللَّه صلى الله عليه وآله و على عليه السلام دانسته اند. [198]
- شفاعت. در روايتى مراد از «قدم صدق» مقام شفاعت معرّفى شده است. [199]
كافران در ردّ رسالت پيامبر هيچ گونه دليل ومنطقى نداشتند، بلكه با بعيد دانستن آن، از پذيرش آن شانه خالى مى كردند. چنانكه اصول اعتقادى را نيز فقط با تعجّب انكار مى كردند:
در توحيد: «اَجَعل الآلهة الهاً واحداً» [200]
در نبوّت: «اهذا الّذى بعث اللَّه رسولاً» [201]
در معاد: «من يحيى العظام و هى رميم» [202