eitaa logo
انوار الهی💥
284 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5985369567898111016.mp3
4.24M
🎙 🔷 قیاس نماز با اساسی ترین مسأله اسلام 🔶 شرح آخرین نماز اباعبدالله الحسین علیه السلام 📌برگرفته از جلسه « نماز خواندنی نماز خواستنی » @anvar_elahi
4_6014946958966262616.mp3
3.38M
🎙 🔷 ملکوت اذیت کردن زن 📌برگرفته از جلسات « سه دقیقه در قیامت » @anvar_elahi
انسان ویژه.mp3
4.57M
🎙 🔷 فرزند خاص حاصل ریاضت های خاص 🔶 معیار انتخاب همسر از دیدگاهی متفاوت 📌برگرفته از جلسه « زندگی با مأموریت ویژه » @anvar_elahi
به خودمان برمی گردد.mp3
3.31M
🎙 🔷 تاثیر متقابل اعمال انسان 📌برگرفته از جلسات « نماز مؤمنانه » @anvar_elahi
مداحی_آنلاین_چهار_اثر_محبت_به_اهل.MP3
2.64M
♨️چهار اثر محبت به اهل بیت(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام @anvar_elahi
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 « رفاقت با امام زمان» 👤 استاد 🔸 ماجرای دیدار علامه مجلسی با امام زمان... @anvar_elahi
زیارت عاشورا قسمت ۳۰.mp3
12.79M
سخنرانی ظرفیت های تمدن سازی عاشورا جلسه 30 @anvar_elahi
مداحی_آنلاین_علم_امام_رضا_حجت_السلام_رفیعی.mp3
1.21M
♨️علم امام رضا(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام @anvar_elahi
🍃توبه‌ی‌مردجوان... در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت ، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس کمی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» از عمل خود پشیمان شد، از دیوار به زیر آمد و خجالت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» – نه! – حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ – اختیار با شماست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!» @anvar_elahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا