eitaa logo
انوار الهی💥
284 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی بایدساکت شوید غرورتان را ببلعید وبپذیریدکه اشتباه کردید! این تسلیم شدن نیست بزرگ شدن است... 🦋🍂
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 جعبه شیرینی را جلو بردم و تعارف کردم🍰 یکی برداشت و گفت: می‌توانم یکی دیگر هم بردارم؟ گفتم: البته این حرفها چیه سید؟!😄 و سید یک شیرینی دیگر هم برداشت، اما هیچ کدام را نخورد.🍰😐 کار همیشه اش بود. هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می‌کردند، بر می‌داشت، اما نمی‌خورد. می‌گفت: «می برم تا با خانم و بچه ها با هم بخوریم.»😊 به ما توصیه می‌کرد که این خیلی موثر است که آدم شیرینی‌های زندگی‌اش را با خانواده‌اش تقسیم کند.💞 شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می‌خواند!📿 به روایت همرزم شهید سید مرتضی آوینی🌿 🕊 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌∞♥∞ حمال جوانی که هر هفته با (عج) دیدار‌ داشت و در جوانی دلدادۀ (علیه السلام) شد...
گفتم :میدونی چرا چادری شدم؟ گفت: چه میدونم لابد این ‌طوری خوش  تیپ تری!! گفتم: نه!!! گفت: خب لابد فهمیدی این ‌طوری  حجابت کامل‌تره مثلاً!!! گفتم:نه !!! گفت: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی  شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر  دوستت دارم !! گفتم: نزدیک شدی!!! گفت: آها!!! دیدی گفتم همه ‌ی قصه ‌ها به  ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!! گفتم:برو بابا… دور شدی باز… گفت: خب خودت بگو اصلاً… گفتم: یه جایی شنیدم چادر، لباس  “حضرت زهرا ”ست، خواستم کمی شبیه  “حضرت زهرا” باشم🧕💜 🌹السَّلَامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةَالزَّهرا ﷺ
🌱 ‌ﭘﺪﺭﻡ‌میگفت: ﭘﺴﺮﺟــﺎﻥ ﻣﺒﺎﺩﺍﺑﺎﺁﺑﺮﻭۍڪﺴﯽﺑﺎﺯﯼڪﻨﯽ‼️ ﻣﺒـﺎﺩﺍ🚫 ﺩﺧﺘﺮﻣﺮﺩﻡبشہ‌چرڪنویس‌اﺣﺴﺎﺳﺎتت یڪ‌رﻭﺯﺩﺭﺟﻮﺍﺏ‌نصیحٺ‌ﻫﺎﺵ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪﯼ‌ﺯﺩﻡ‌ﻭﮔﻔﺘﻢ:😏 ﺍﯼ‌ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ‌اﯾﻦ‌ﺣﺮﻓﺎ‌ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ‌ﺍﯾﻦ‌ﺩﻭﺭﻩﺯﻣﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ‌ﭼﺮﺍﻍﺳﺒﺰﻣﯿﺪﻥ...🚦 ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ‌اﺯﺧﺪﺍﺷﻮنہ...✨ ﭘﺪﺭﻡٺوچـﺸﻤﺎﻡﻧﮕﺎﻩڪﺮﺩﻭﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮﺟﺎﻥﺯﻟیـﺨـﺎﺯﯾﺎﺩﻩ🔥 ﺗﻮ"ﯾـﻮﺳـﻒ"ﺑﺎﺵ ⚠️ ﻫﻤﯿﻦڪھ‌ﺍﯾﻦجملھﺭﻭﺷﻨﯿﺪﻡ ﻣﻮﺑﻪﺗﻨﻢﺳﯿﺦﺷﺪﺯﺑﻮﻧﻢﺑﻨﺪﺍﻭﻣﺪ🤐 ﺩﯾﮕﻪﻫﯿﭻﺟﻮﺍﺑﯽﻧﺪﺍﺷﺘﻢﮐﻪﺑﺪﻡ... ﻭﺍﻗﻌﺎﻫﻢﺣﻖﻣﯿﮕﻔﺖ🤔 ﻫﻤﯿﺸﻪزﻟـﯿـﺨـﺎﺯﯾﺎﺩبـﻮﺩﻩﻭﻫﺴﺖ؛ ﺍﻭﻥﻣﻨﻢﮐﻪﺑﺎﯾﺪ"ﯾـﻮﺳـﻒ"ﺑﺎﺷﻢ.. بایـوســـف‌بودن‌تو♥️ زلیخـــانیزبه‌خودمی‌آید... «بیایدیوسف‌زمانه‌باشیم»!⏳🌍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امیرالمؤمنین علیه السلام: مَن لا يَعقِل يَهُن، ومَن يَهُن لا يُوَقَّر هر كه انديشه نكند، سَبُک شود و هر كه سبک گشت، مورد احترام قرار نگيرد. غررالحكم حدیث ۷۹۲۷
🔻 علت اینکه بعضی‌ها در مورد مراتب ایمان و میزان ایمان افراد خلط می‌کنند، این است که یک نسبت‌سنجی‌های ذهنی بین مثلاً مرتبه هشتم و نهم یا مرتبه‌ی نهم و دهم ایمان، درست می‌کنند، بعد می‌گویند چرا حضرت ابوذر با یک پایه اختلاف از ایمان حضرت سلمان در موردش گفته شده که « لَوْ عَلِمَ‏ أَبُوذَرٍّ مَا فِي‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَه‏» (اگر ابوذر می‌دانست در قلب سلمان چه می‌گذرد او را می‌کشت. الكافي، ج‏۲، ص: ۳۳۲) 🔸 ولی در حقیقت اینطور است که یک پله اختلاف بین مراتب ایمان، از فاصله بین زمین و آسمان وسیع‌تر و بیشتر است. 🔹 فقط اهل بیت علیهم‌السلام هستند که به ایمان افراد نمره می‌دهند. گاهی نفوس از راه‌های دیگر و با امتیازات دیگر به این مرتبه از ایمان رسیده‌اند، یعنی دو نفر هستند ولو هر دوی آن‌ها در پایه‌ی هشتم ایمان هستند اما گاهی نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند؛ چون سبک او یک رقم است و سبک این یک رقم دیگر. مانند سبک حضرت سلمان و سبک حضرت ابوذر (علیهما السلام) که دو سبک بوده است.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅
همایش متمرکز آموزشی_توجیهی زائران حج استان تهران ،؛ روز جمعه مورخ ۱۴۰۱/۰۳/۰۶ از ساعت ۸ الی ۱۱ در سالن دوازده هزار نفری ورزشگاه آزادی تهران ، با رعایت کامل شیوه نامه های بهداشتی برگزار میگردد.
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من غریبم بی شکیبم یا رضا جان(ع) ⚜همین لحظه دلتون رو راهی زیارت کنید
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرکت کننده شماره 279 مهدی عبدالعلی پور محمدجواد مدرسه جمهوری ⇇ خانواده‌بزرگ‌سلام‌فرمانده‌اردکان↯ Eitaa.com/salamfarmande313y -واحدفرهنگی‌هیئت‌ابناء‌الحسین.ع
@golchinmofid ‌ 📚داستان کوتاه دوستی ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﯿﺴﺎﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ! ﺑﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﺶ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﻧﯿﺴﺎﻧﺸﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺷَﻢ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻢ، ﺍﯾﻨﻘﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟!! ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﯾﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩ، ﺑﻌﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ... ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮﺵ ﮐﻨﻪ! ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳِﺶ ﺩﺍﺷﺖ... ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ هم ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ...! ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻧﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﺮﺍﺩﺍﻣﻮﻧﻮ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭگﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ... ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐﻫﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺩﯾﺪ ﮐﻢ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ! ﻫﻤﯿﻦ ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯾﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ... ﻫﻤﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻤﺸﻮﻥ!!! 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃