Eshgh Ye Hese Fogholade (128).mp3
3.26M
باز پیش توئه حواسم!!
یه دنیا التماسم…
یه کاری کن تو، واسم!
باز کارم شده گدایی!!
دلم شده هوایی…
شدم امام رضایی
عشق، یه حس فوق العاده..
توی باب الجواده که میبره دلا رو!
عشق یعنی، که سیر نمیشه…
زائری که میبینه، اون گنبدِ طلا رو
هستم دخیل، به پنجره فولادت!
به عشقِ گوهرشادت…
همیشه هستم یادت رضا
────┤ ♩♪♫♪♩ ├────
@anvar_elahi
#نیایش
🤲 خدایا چقدر بزرگ و بخشندهای که به موجود کوچکی مانند انسان اجازه دادی تو را بخواند در حالی که تو در بزرگی خود عظیمترین و انسان درخلقت تو و در مقابل مقامِ عظمت تو از ناچیزترینهاست و این درحالیست که بعضیها تصور میکنند اگر تو را بخوانند بر سر تو منت گذاشتهاند.
💯 هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکند.💯
🤲 خداوندا دریاب بندهای را که
در میان شادی و خندهاش گفت:خدایا شکرت... و در اوج غم ها گفت
خدا بزرگ است.👌
@anvar_elahi
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
🚨الآن توی کشورهای غربی همینه دیگه. بیاحترامی به پدر و مادر میکنه ولایتمداری رو دیگه یاد نمیگیره😈
🔰حالا یه مثال زدم میخواستم تشبیه کنم. اقتدار زمان رو بالای سرِ خودمو ن ببینیم، جمع میکنیم خودمون رو. مثل اقتدار پدر و مادر رو بالای سرِ خودمون ببینیم خودمون رو جمع میکنیم.🤐
👫👑پدر مادرها، اقتدار همدیگه رو حفظ کنید بالا سرِ بچهها.
مادرها، بابا اومد خونه به بچهت بگو پاشو جمع کن بابا اومد.
یکمی خودت اقتدار پدر رو ببر بالا. یکمی پدرها اقتدار مادر رو از حیث عاطفی ببرن بالا، وای دل مامانت نشکنه، وای وای 💔
💢میگه بابام چقدر مهمه براش من دل مادرم رو نشکنم. بله مهمه براش.✅
حالا بنده اینها رو تشبیه کردم، چون مبتلابه هست بیشتر توصیفش کردم. بذارید اقتدار زمان بالای سرِ ما باعث بشه ما جمع بشیم، مثل بچهای که پیش باباش بزرگ شده، بابا بالا سرِ خودش داشته.😎
#مدیریت_زمان 75
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
دائما مضطر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف هستیم.mp3
975.3K
🥀 دائما مضطر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف هستیم...
استاد کاشانی
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
انوار الهی💥
قسمت بیست و دوم: قتلگاهی به نام ایران دیگه هیچ چیز برام مهم نبود ... با صراحت تمام بهش گفتم...
قسمت بیست و سوم: رویای طوفانی
برای فرار زمان بندی کردم و در یه زمان عالی نقشه ام رو عملی کردم ... وسائل و پاسپورتم رو برداشتم و مستقیم رفتم سفارت ... تمام شرایط و اتفاقات اون چند سال رو شرح دادم ... من متاهل بودم و نمی تونستم بدون اجازه متین به همراه پسرم، ایران رو ترک کنم ...
شرایط خیلی پیچیده شده بود ... مسائل دیپلماتیک، اغتشاش های ایران، عدم ثبات موقعیت دولت در ایران که منجر به تزلزل موقت جهانی اعتبار دولت شده بود و ... دست به دست هم داده بود ...
هر چند من دخالتی در این مسائل نداشتم اما احساس گناه می کردم ... که در چنین شرایطی دارم ایران رو ترک می کنم ... هر چند، چاره دیگه ای هم نداشتم ... هیچ چاره ای ...
متین خبردار شده بود ... اومد سفارت اما اجازه ملاقات بهش ندادن ...
دولت و وزارت خارجه هم درگیرتر از این بود که بخواد به خروج بی اجازه یه تبعه عادی رسیدگی کنه ... و من با کمک سفارت، با آرتا به لهستان برگشتم ...
پام که به خاک لهستان رسید از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود ...
برام هتل گرفته بودن و اعلام کردن تا هر زمان که بخوام می تونم اونجا بمونم ... باورم نمی شد ...
همه چیز مثل یه رویا بود ... اما حقیقت اینجا بود ... یه رویا فقط تا پایان خواب ادامه داشت ... جایی که بالاخره یه نفر صدات کنه و تو از خواب بیدار بشی ... مثل رویای کوتاه من، رویایی که کمتر از یک ماه، طوفانی شد ...
کم کم سر و کله افراد عجیبی پیدا شد ... افرادی که ازم می خواستن علیه اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر و ... در ایران صحبت کنم ... هنوز ایران درگیر امواج شدیدی بود اما اونها می خواستن با استفاده از من ... طوفان دیگه ای راه بندازن ...
افرادی که می خواستن من رو به اسطوره آزادی خواهی در تقابل و مبارزه با جامعه ایرانی تبدیل کنن ...
✨ ادامه دارد
نویسنده: شهید سید طاها ایمانی
💞💞💞💞💞💞
@anvar_elahi
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@anvar_elahi
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✨
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...🌸🍃
@anvar_elahi