eitaa logo
آموزشگاه مداحی انوارالثقلین
5.1هزار دنبال‌کننده
232 عکس
222 ویدیو
12 فایل
🎙️اولین مرکز رسمی آموزش تخصصی علوم و فنون مداحی استان خراسان رضوی 🔻پشتیبانی: @majma_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم تا محضر زلال ترین کوثر آمدم قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم اما به شوق دیدن تو با سر آمدم گفتند زائر حرم ات، زائر خداست مُحرم تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدینه النّبی اَم، مشهد الرّضاست با نام تو به محضر پیغمبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاکبوسی "بالاسر" آمدم حسّی کبوترانه گرفته ست جان من "پایین پا"ی تو شده هفت آسمان من در این حریمِ قُدسیِ سرتاسر آینه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پَر می کشد از این همه قلب شکسته، آه سر می زند از این همه چشم تر آینه عکس ضریح توست که در قاب چشمهاست یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه گم کرده دارم؛ آمده ام با نگاه تو پیدا کنم تمام خودم را در آینه لبریز روشنی ست تمام رواقها آئینگی ست جان کلام رواقها شبهای گریه تا به سحر حرف می زنم با واژه واژه خون جگر حرف می زنم شمعم که گریه می کنم و گریه می کنم با قطره قطره آتش تر حرف می زنم روح لطیف تو شده سنگ صبور من گویی که با نسیم سحر حرف می زنم گاهی کنار پنجره های ضریح تو گاهی در آستانه ی در، حرف می زنم بر لب رسیده از قفس سینه آه من حرف دل است روی زبان نگاه من روی تو را ستاره ی إشراق خوانده اند خوی تو را "مَکارم الاخلاق" خوانده اند دست تو را که خالق لطف و کرامت است روزی رسان اَنفُسُ و آفاق خوانده اند باران مهربانی بی وقفه ی تو را شأن نزول سوره ی إنفاق خوانده اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عُشّاق خوانده اند هفت آسمان و رحمت "شمسُ الشُّموسی" ات ذرات خاک و لطفِ "انیسُ النُّفوسی" ات
خوشم از رعایای شمس الشموسم گرفتار عشق انیس النفوسم کجا بی پناهم در این وادی عشق پناهنده ی لطف سلطان طوسم اگر بدترین بنده باشم که هستم میان حریمش سراپا خلوصم شفا می دهد خاک روی لبانم اگر خاک صحن رضا را ببوسم ز بس با شراب محبت عجینم بدون محبت خمارم، عبوسم دهان وا نکردم به مدح بزرگی فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم امیر عطوفم سلامٌ علیکم امام رئوفم سلامٌ علیکم چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی اگر رو سپیدم غلام تو هستم امیدم اگر رو سیاهم تو هستی چه پیوند خوبی است بین من و تو منم رعیت و پادشاهم تو هستی کسی که برایم نموده همیشه بساط دعا را فراهم، تو هستی نمی خواهم از تو به غیر از خودت را تمنای اشک نگاهم تو هستی جنون من از حد گذشت و پس از این تمام ثواب و گناهم تو هستی خودت تا به مشهد دلم را کشاندی غبار دلم را به لطفت تکاندی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بده گوشه ای از حرم آشیانه رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان شده ذکر تسبیح مان دانه دانه رسیده به ما عشق، سینه به سینه کشیدیم این بار، شانه به شانه نوای مرا می خری از کرامت میان نواهای نقاره خانه ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش شده بین آب و گلم جاودانه رئوفی و طاقت نداری ببینی شود اشک چشم گدایی روانه به من دل بریدن نمی آید اصلا به تو راندن من نمی آید اصلا دلت را شکسته گناه زیادم ولی آمدم، پشت باب الجوادم زمین خورده ام من، ولی با نگاهت به شوق طواف حرم ایستادم همیشه زدم بوسه بر آستانت سرم را به خاک سرایت نهادم بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که مسیح است در معجزاتش رضا دم زمانی که جان می رسد بر دهانم بیا و برس آن دقیقه به دادم چه کم می شود از تو من را بخوانی؟ مرا مثل سلمانی خود بدانی؟ امان از دمی که مصیبت چشیدی زمین خوردی اما زمین را ندیدی اباصلت بر صورتش زد همین که عبا را به روی سر خود کشیدی چه تکرار سختی است در بین کوچه نشستی... دویدی... نشستی... دویدی... الا ای امیری که شمس الشموسی چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی به یاد غریبی جدت چکیدی خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون لبِ تشنه جد مرا سر بریدی چه خوب است در لحظه ی احتضارت جواد الائمه رسیده کنارت
بر روی خاک حجره ای مردی بی رمق، بی شکیب افتاده باز تاریخ میشود تکرار یک امام غریب افتاده جگرش از عطش چه میسوزد چون پرستوی پرشکسته شده بسکه فریادکرده "واعطشا" یاس زهرا چقدر خسته شده همسر بی وفا و سنگدلش به رویش درب حجره میبندد میزند دست و پا عزیز رضا او به اشک امام میخندد به کنیزان خویش میگوید پای کوبی کنید و دف بزنید دور ابن الرضا همه امشب شادمانی کنید و کف بزنید بسکه کاری شده است زهر ببین نتواند به روی پا خیزد در عوض پیش چشم او دشمن آب را بر روی زمین ریزد من چه گویم که لحظه ی آخر دلبر فاطمه چه حالی بود لب خشک و دلی پر از خون داشت جای شمس الشموس خالی بود شکر لله پدر نبود وندید که به روز پسر چه آمده است اگر هم بود گریه میکرد و چشم خود را به روی هم میبست گرچه داغ جواد آل رسول غصه ای بر دل پدر بگذاشت ولی ای کاش روز عاشورا علی اکبری حسین نداشت پیش چشمان یک پدر پسری غرق در خون و ناله ها میزد زیر سم تمام مرکب ها چقدر سخت دست وپا میزد همه دیدند قامت پسری بر روی خاک اربا اربا شد همه دیدند داغ جانسوزش باعث مرگ زود بابا شد
{إِنَ الْمُعْتَصِمَ جَعَلَ یَعْمَلُ الْحِیلَةَ فِی قَتْلِ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ أَشَارَ عَلَى ابْنَةِ الْمَأْمُونِ زَوْجَتِهِ بِأَنْ تَسُمَّهُ لِأَنَّهُ وَقَفَ عَلَى انْحِرَافِهَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ شِدَّةِ غَیْرَتِهَا عَلَیْهِ لِتَفْضِیلِهِ أُمَ أَبِی الْحَسَنِ ابْنِهِ عَلَیْهَا وَ لِأَنَّهُ لَمْ یُرْزَقْ مِنْهَا وَلَدٌ فَأَجَابَتْهُ إِلَى ذَلِكَ وَ جَعَلَتْ سَمّاً فِی عِنَبٍ رَازِقِیٍ وَ وَضَعَتْهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمَّا أَكَلَ مِنْهُ نَدِمَتْ وَ جَعَلَتْ تَبْكِی فَقَالَ مَا بُكَاؤُكِ وَ اللَّهِ لَیَضْرِبَنَّكِ اللَّهُ بِعَقْرٍ لَا یَنْجَبِرُ وَ بَلَاءٍ لَا یَنْسَتِرُ فَمَاتَتْ بِعِلَّةٍ فِی أَغْمَضِ الْمَوَاضِعِ مِنْ جَوَارِحِهَا صَارَتْ نَاصُوراً فَأَنْفَقَتْ مَالَهَا وَ جَمِیعَ مَا مَلَكَتْهُ عَلَى تِلْكَ الْعِلَّةِ حَتَّى احْتَاجَتْ إِلَى الِاسْتِرْفَادِ وَ رُوِیَ أَنَّ النَّاصُورَ كَانَ فِی فَرْجِهَا وَ قُبِضَ ع فِی سَنَةِ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ مِنَ الْهِجْرَةِ فِی یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ لِخَمْسٍ خَلَوْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ لَهُ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ سَنَةً وَ شُهُورٌ لِأَنَّ مَوْلِدَهُ كَانَ فِی سَنَةِ خَمْسٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَةٍ} "معتصم پیوسته راهى می جست كه حضرت جواد(ع)را از میان بر دارد.می دانست ام الفضل با حضرت جواد(ع) میانه خوبى ندارد یكى به جهت اولاد نداشتن از آن جناب،دیگر بواسطه حسادت شدیدى كه نسبت به مادر حضرت امام علی النقى(ع) می ورزید.زیرا حضرت جواد(ع) او را بر ام الفضل مقدم می داشت.معتصم به ام الفضل پیشنهاد كرد كه حضرت جواد(ع) را مسموم كند. ام الفضل قبول كرد سمى را در انگور رازقى جاى داد و در مقابل امام گذاشت.همین كه حضرت جواد(ع)از آن انگور میل كرد ام الفضل شروع به گریه نمود.امام فرمود: (چرا گریه می كنى؟خدا تو را گرفتار دردى كند كه خوب شدنى نباشد و بلائى گرفتار شوى كه پوشیدنى نباشد) ام الفضل مبتلا به دردى در مستورترین عضو بدن خود شد و به همان درد از دنیا رفت،بعضى گفته اند این جراحت در آلت تناسلی او بود. حضرت جواد(ع) در سال ۲۲۰ هجرى روز سه شنبه پنجم ذی حجه از دنیا رفت.۲۴ سال و چند ماه داشت زیرا در سال ۱۹۵ هجری به دنیا آمده بود." 📚بحار الانوار،ج۵۰،ص۱۷
لحظه ها خرم و زیباست مبارک باشد عرش تا فرش ، شکوفاست مبارک باشد بر سر اهل مدینه برکت می بارد شادی حیدر و زهراست مبارک باشد «مرج البحرین یلتقیان» یعنی که جشن پیوند دو دریاست ، مبارک باشد خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود هر طرف زمزمه برخاست : مبارک باشد ساقی و کوثر ، امروز به هم پیوستند مستیِ عالم بالاست ، مبارک باشد نه فلک خیره بر این لحظه ی موعود شده چشم ها وقف تماشاست ، مبارک باشد فاطمه مرتضوی ، حیدر هم مصطفوی است وحدت اسم و مسماست ، مبارک باشد بهترین خاطره ی عمر علی خورد رقم ماه ذی الحجه گل آراست ، مبارک باشد
خطبه میخواند نبی و حوریان دف میزنند عرشیان و فرشیان دور علی کف میزنند تا گره میخورد دستان دو ماه منجلی زیر لب میگفت حیدر :فاطمه ، زهرا: علی هل أتی محو تماشای رخ زلزال بود رحمت للعالمین خرسند وخوش احوال بود کعبه امشب در طواف سوره ی شمس و ضحی ست حیدر امشب با وضو مهمان بیت مصطفی ست شاخ شمشادی که شد داماد ام المؤمنین نائب بر حق برای رحمت للعالمین دور زهرا گشت حیدر دور حیدر فاطمه دود اسپندست و تکبیرست در این همهمه حضرت خیرالساء چون بر لبش آمد بلی یک نفر میگفت زهرا یک نفر میگفت علی روی پیشانی طه سجده ی شکری نشست خنده ای آرام بر لبهای زهرا نقش بست از قدوم خیر و پاک حضرت خیرالنساء کعبه از روز ازل شد سینه چاک مرتضی
✅ شرح دعای ندبه (۱) فضایل امیرالمؤمنین و لولا انت یا علی, لم یعرف المؤمنون بعدی, وکان بعده هدی من الضلال و.... یا علی, اگر تو نبودی,مؤمنین بعد از من شناخته نمی شدند..... فرمودند: همانا خدای عزوجل مولانا امیرالمؤمنین (علیهم السلام) را نشانه ای میان خود و مخلوقش گماشت. هر که او را شناسد مؤمن است هر که انکارش کند کافر است و هر که او را نشناسد گمراه است و هر که دیگری را همراه او گمارد مشرک است و هر که با ولایت او آید به بهشت درآید. 📚 اصول کافی جلد ۲ صفحه ۳۲۰ را پاس بداریم
✅شرح دعای ندبه(۲) فضایل امیرالمؤمنین یابن الصراط المستقیم, یابن النبأ العظیم.... (خطاب به حضرت مهدی)ای فرزند راه راست, ای فرزند خبر بزرگ. بنا به نقل تفاسیر معتبر, منظور از صراط المستقیم, وجود نازنین امیرالمؤمنین است. امام سجاد (ع)در خطبه شام,خود را اینچنین معرفی مینماید:انا ابن الصراط المستقیم. یعنی من فرزند راه درست و صحیح هستم. اینکه در نماز میگوییم, اهدنا الصراط المستقیم نیز به همین دلیل است, یعنی ما را به مسیر صحیح که همان مسیر ولایت امیرالمؤمنین است, هدایت فرما, و به همین دلیل مستحب است در نماز جماعت پس از سوره حمد بگوییم الحمدلله رب العالمین, یعنی خدارا سپاس که در مسیر ولایت قرار گرفته ایم. را پاس بداریم
✅شرح دعای ندبه(۳) فضایل امیرالمؤمنین وسد الأبواب الا بابه.... به امر پیامبر صلّی الله علیه و آله همه ی درهای منازل اصحاب به طرف مسجد پیامبر (ص) بسته شد، جز در خانه ی امیر المؤمنین(ع) که به دستور خاصّ الهی آن را نبستند. (۱) عدّه ای از اصحاب اعتراض کردند حضرت فرمودند: «من تابع وحی پروردگار هستم» (۲) و در روایتی دیگر است که پیامبر (ص) خطبه ای ایراد نمود و در ضمن آن فرمود : «عدّه ای رضایت قلبی ندارند که علی بن ابی طالب (ع) در همه وقت و هر حالتی ساکن مسجد باشد، در حالی که آنها بیرون شده اند. به خدا قسم که من آنها را بیرون نکرده ام و علی (ع) را من ساکن مسجد قرار نداده ام، بلکه خداوند آن ها را بیرون نموده و علی (ع) را ساکن مسجد قرار داده است، و منزلت او نزد من مانند منزلت هارون نزد موسی (ع) است. سپس در فضائل علی (ع) کلماتی بیان نمودند، تا آنجا که فرمودند : «هر کس از این موضوع ناراحت است برود آنجا»، و اشاره به طرف شام کردند. (۳) منابع : ۱. توضیح المقاصد : ص 30. و ... . ۲. امالی صدوق : ص 143. و ... . ۳. علل الشرایع : ج 1، ص 201. و ... را پاس بداریم
منم که دل به غم و درد آشنا دارم به دیده جام می ناب نینوا دارم به سینه وسعت صحرای کربلا دارم همیشه در همه جا روضه ی منا دارم منم که بانی این روضه های پر شورم تمام عمر، سروری نکرد مسرورم کسی که باطن هر روضه را خبر دارد کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد کسی که خاطره ی وادی خطر دارد ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله حرارت غم جانان چشیده در شعله منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم شهادت همه ی آل مصطفی دیدم به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم بلا کشیده ی نسوات بارزات منم کسی که دید امام زمان در آتش بود کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود به چار ساله غمم برتر از چهل ساله که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم جواهرات زنان بود و دست نامحرم فرار کودک و فریاد پست نامحرم هرآنکه از کرمم کربلا نمی خواهد ز آل فاطمه دفع بلا نمی خواهد ز خوان نعمت علمم صلا نمی خواهد بهشت، غیر دل مبتلا نمی خواهد من آنچه خاطره دارم ز کربلاست و بس روایت هنر عشق، نینواست و بس بیا که باقرم و کاشف هُمومم من هماره پشت و پناه بشر، عمومم من به علم غیب شکافنده ی علومم من بیا که با خبر از گردش نجومم من به مدرسم همه تازه دروس می بینی هزار بوعلی و شیخ طوس می بینی بگیر دست توسّل، تو را نظر از من بساز همّت دانش، به دل اثر از من مرو به دامن بیگانگان، ظفر از من فقاهت از من و طب از من و هنر از من بیا که باقر اعلام اولیاء منم به علم و حلم، معلّم به انبیاء منم
✅روایت امام باقر (ع) از اسارت شرح الأخبار عن محمد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب [الباقر] علیه السلام: قُدِمَ بِنا عَلى یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ لَعَنَهُ اللّهُ بَعدَما قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ونَحنُ اثنا عَشَرَ غُلاما، لَیسَ مِنّا أحَدٌ إلّا مَجموعَةً یَداهُ إلى عُنُقِهِ، وفینا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام. شرح الأخبار به نقل از محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب (امام باقر علیه السلام): پس از کشته شدن حسین علیه السلام، ما را که دوازده پسربچّه بودیم، بر یزید بن معاویه که خدا، لعنتش کند وارد کردند. هیچ یک از ما نبود، جز آن که دستانش را به گردنش بسته بودند و [پدرم] على بن الحسین علیه السلام نیز در میان ما بود محمد باقر
✅سرگردانی حضرت مسلم(ع) در کوچه های کوفه فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلدَداً في أَزِقّةِ الكُوفَةِ لا يَدْرِي أينَ يذهبُ با سر گردانی در کوچه های کوفه راه میرفت در حالی که نمیدانست کجا می رود. ارشادشیخ مفید ✅اولین شهید از بنی هاشم که به دار آویخته شد أمَرَ إبنِ زِيَاد بِجُثَّةُ مُسْلِم فَصُلِبَت وَ حُمِلَ رَاْسُهُ إِلَي دَمِشق ابن زیاد دستور داد پیکر مسلم(ع) را به دار بیاویزند و سرش را به دمشق ببرند وَ هَذَا أَوَلُ قَتِيلٍ صُلِبَت جُثَتُهُ مِن بَنِي هَاشِم وَ أَوَلُ رَأسٍ حُمِلَ مِن رُؤوسِهِم إِلي دَمِشق و این اولین کشته از بنی هاشم بود که به دار آویخته شد اول سری بود از آن سرها که به دمشق فرستاده شد. نفس المهموم ✅روى زمين كشيدن بدن مسلم بن عقیل(ع) و هاني بن عروه راويان به حضرت خبر دادند: إِنَه لَم نَخرُج مِنَ الكُوفَة حَتَى قَتَلَ مُسْلِم و هَاني و رَآهُمَا يَجُرَان فِي السُوق بِأرجٌلِهِما، فَقَال : إنَا لِلَّه وَ إنَا إلَيهِ رَاجِعُون ، رَحْمَةُ الله عَلَيهِما    از كوفه بيرون نيامده بوديم كه مسلم و هاني كشته شده و بدنهاشان از پا در بازار ميكشيدند ، حسين عليه السلام فرمود : " انا لله و انا اليه راجعون " رحمت خدا بر ايشان باد  ارشادشيخ مفيد