8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر | تاریخ و تمدن ملل اسلامی در برگیرنده فرهنگ ملت های مسلمان در طول تاریخ، در گستره ایران، شام، شمال آفریقا و آندولس است.
🔺 دانشگاه علوم اسلامی رضوی با اهدافی چون آشنایی نسل جوان با تاریخ تشیع، تبیین تاثیر تمدن اسلامی بر گسترش تمدن غرب و آشنایی با ابعاد مختلف فرهنگ اسلامی، به ارائه رشته «تاریخ و تمدن ملل اسلامی» پرداخته است.
📎 به لینک زیر بروید:
https://b2n.ir/759695
@aqr_ir
هدایت شده از اخبار حرم مطهر امام رضا (ع)
#اطلاع_رسانی
🔹برنامه های امروز حرم مطهر رضوی
🔻با توجه به پروتکل های بهداشتی زائران می توانند صوت برنامه های حرم رضوی را در صحن ها و بست ها بشنوند و یا از طریق سایت tv.razavi.ir/fa ، نرم افزار روبیکا و صفحه پنجره فولاد ( https://go.rubika.ir/panjerefolad ) این مراسم را دنبال کنند.
@aqr_news
#زنده_از_حرم
🔹 دلتنگیهای این روزها برای قدم زدن در صحن و سرای امام رئوف علیهالسلام، نشانه ایمان و علاقه است؛ دلتنگیهایی که یقینا مولایمان بدونِ پاسخ نمیگذارد، حتی اگر فاصله هزاران کیلومتر باشد ...
فکر نکنید حال ما خیلی خوبه
مشهد بهم ریخته خدا گواهه
زائر نباشه دل ما میگیره
عمر این روزا هم ولی کوتاهه
ما نائب الزیاره هستیم اینجا
میریم حرم به جا تمام زوار
درست میشه بازم میای به پابوس
غصه نخور دلتنگیتو نگهدار ...
📸 مرتضی قربانی
@aqr_ir
استفاده از مُهرهای نماز سنگی و تفکیک مُهرهای ضدعفونی شده و استفاده شده در حرم مطهر رضوی، به منظور رعایت دستورالعملهای بهداشتی مقابله با ویروس کرونا
@aqr_ir
📸 #حرم_نگاری | نمایی از بنای اولیه نقارهخانه صحن انقلاب در سال ١٢٧٠ ه.ش
🔺 نقارهخانه در آن زمان از یک اسکلت چوبی تشکیل میشد که نقارهزنها درون آن حاضر میشدند و به نقاره نوازی میپرداختند. زمان نواختن نقاره نیز در تمام این سالها یکسان بوده و شاکله اصلی سنت نقارهنوازی را شکل داده است.
@aqr_ir
#داستان_یک_تصویر | هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی میتواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با داستان ما همراه شوید 👇🏻
📝 شما نیز میتوانید داستانهای امام رضایی خود را با مخاطبین ما به اشتراک بگذارید.
@aqr_ir
آستان قدس رضوی و حرم مطهر
#داستان_یک_تصویر | هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی میتواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با
▫️من هم مانند امام رضا (ع) در این شهر غریبم؛ تازه ازدواج کرده بودم که پدرم در اثر تصادف عمرش را به شما بخشید و من بعد از او، بجز همسرم هیچکس را در دنیا نداشتم ...
▫️همسرم پیمانکار ساختمان است؛ ۷ سال پیش در شهر ما دانشجو بود که با هم ازدواج کردیم و به مشهد آمدیم؛ به لطف خدا از نظر مالی وضع بدی نداریم و محمد، همسرم را میگویم، در تمام این سالها با همه مشکلاتی که داشتیم، محبتش را از من دریغ نکرده است.
▫️همسرم فرزند بزرگ خانواده بود و طبیعی بود که پدر شدن محمد برایشان خیلی مهم باشد؛ حتی از حرفهای روز خواستگاری مادرش میشد فهمید که چقدر نوهدار شدن برایش مهم است؛ محمد خودش هم عاشق بچه بود، امکان نداشت در جایی یک کودک باشد و بعد از چند دقیقه محمد را در حال بازی با او نبینی ...
▫️سالهای اول ازدواجمان مثل خیلی از زوجهای دیگر، انتخاب نام بچه بحث داغ تمام حرفهای دونفره ما بود؛ راستش را بخواهید من خودم هم وقتی در اینباره حرف میزدیم قند در دلم آب میشد ...
▫️بگذریم؛ مرور روزهای تلخ، حتی اگر از آن عبور کرده باشی، باز هم تلخ است؛ خلاصه بگویم، زندگی آن طور که ما تصور میکردیم پیش نرفت، از نظر پزشکی بچهدار شدن من ممکن نبود و دکترهای مختلف همین حرف را تکرار میکردند و روز به روز ناامیدی در زندگی من و محمد عمیقتر میشد ...
▫️همسرم سعی میکرد با من مثل همیشه رفتار کند اما واقعیت را که نمیتوانستم نادیده بگیرم؛ من، عامل نابودی آرزوهای یک خانواده بودم ...
▫️چند بار خواستم به محمد بگویم که از من جدا شود و به زندگی خودش فکر کند، اما من در این دنیا جز او کسی و جز این خانه جایی را نداشتم ...
▫️نوروز سال گذشته به خانه یکی از اقوام رفته بودیم که کاملا اتفاقی دیدم مادر محمد دارد یکی از دخترهای فامیل را برای ازدواج به او معرفی میکند؛ به صورت محمد که نگاه کردم چشمانش خیس بود، داشت گریه میکرد و با حالت التماس از مادرش میخواست دست از سرش بردارد ...
▫️حالم خیلی بد بود؛ دلم نمیخواست به خانه برگردم، از یک طرف ناراحت بودم که زندگیم به این وضع افتاده و از یک طرف دلم برای محمد میسوخت که بخاطر من اینهمه اذیت میشود ...
▫️ آن روز هم، مانند امروز به اینجا آمدم؛ به آقا گفتم، من هم مثل خودت غریبم، نه جایی برای رفتن دارم و نه پایی برای ماندن، کاش چشمانم را ببندم و دیگر باز نکنم تا هم من راحت شوم و هم محمد با خیال آسوده به زندگیاش برسد ...
▫️ داخل رواق، به یکی از ستونها تکیه داده بودم و همین حرفها را میزدم که از خستگی خوابم برد؛ پدرم به خوابم آمد و گفت دخترم، تو این همه دکتر رفتی و هزینه کردی، حالا این دارو را هم امام رضا داده، بخور و امیدوار باش؛ ظرف آبی شبیه ظرفهای مِسیِ قدیم سقاخانه، به من داد و ...
▫️بیدار که شدم، آرامش عجیبی داشتم، به خانه برگشتم و تا امروز به هیچکس از آن ماجرا چیزی نگفتم؛ سه ماه پیش، معصومه، دخترم به دنیا آمد ...
@aqr_ir
شگفتانه ویژه
🔹ما نائب الزیاره شما در حرم امام رضا علیه السلام هستیم
با ما همراه باشید
🔺سهشنبه، ساعت ۲۲
درکانال رسمی آستان قدس رضوی به نشانی
✅ https://rubika.ir/aqr_ir
🔺 ویژه برنامه با زیارت امین الله آغاز و مناجات خوانی مداحان اهل بیت و سخنرانی کوتاه و معرفتی به مدت ۲۰ دقیقه از کانال رسمی آستان قدس در روبیکا پخش خواهد شد.