📿 ذکر روز جمعه، صد مرتبه
⚜ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ⚜
@aqr_ir
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_یک_تصویر | از قدماش معلوم بود داره به سختی وزن عَلم رو تحمل میکنه، اما به صورتش که نگاه میکردی، مثل همه این سالهایی که گذشته، آروم بود ...
هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی میتواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با داستان ما همراه شوید 👇🏻
📝 شما نیز میتوانید داستانهای امام رضایی خود را با مخاطبین ما به اشتراک بگذارید.
@aqr_ir
آستان قدس رضوی و حرم مطهر
#داستان_یک_تصویر | از قدماش معلوم بود داره به سختی وزن عَلم رو تحمل میکنه، اما به صورتش که نگاه می
▫️الان ۱۰ ساله که از رفتن غلامرضا میگذره و بعد از رفتنش، این عَلَم، محرم هر سال، روی شونه مَشتی روحالله جا خوش کرده؛ این عکس رو پارسال ازش گرفتم؛ یکی دو سالِ آخر از قدماش معلوم بود داره به سختی وزن عَلم رو تحمل میکنه، اما به صورتش که نگاه میکردی، مثل همه این سالهایی که گذشته، آروم بود، انگار اصلا فکرش جای دیگه بود، شاید پیش غلامرضا، شاید آخرین محرمی که غلامرضا بود، شاید ...
▫️غلامرضا تنها پسر مَشتی بود؛ ما با هم بزرگ شده بودیم و هر کی نمیشناخت فکر میکرد برادریم؛ بچه که بودیم، دهه اول محرم، هر روز همین که از مدرسه به خونه میرسیدیم، جیبامون رو پُر از آجیل میکردیم و میرفتیم تماشای تعزیه؛ خیلی دلمون میخواست یروز ما هم توی نمایش بازی کنیم ...
▫️من که قلبم مریض بود و بدنم کشش نداشت، راستش استعدادش رو هم نداشتم، اما غلامرضا انگار ذاتا بازیگر به دنیا اومده بود؛ توی مدرسه همیشه نفر اول گروه تئاتر بود، اما هر سال محرم دوباره با حسرت فقط تماشاگر تعزیه بودیم.
▫️سه سال قبل از رفتنِ غلامرضا، تقریبا یک ماه مونده به محرم، تئاتری که بازی کرده بود توی یکی از جشنوارههای ملی مقام آورد و شهرت غلامرضا مثل بمب توی محله صدا کرد؛ وقتی برگشت کربلایی علی که همه محل با دیدنش یادِ حضرت عباس(ع) میفتادن، با همین عَلم، بین مردمی که اومده بودن استقبال واستاده بود؛ آخه کربلایی علی از وقتی من یادم میاد توی تعزیه نقش حضرت عباس رو بازی میکرد؛ این عَلم رو هم بخاطر همین سابقه زیادش، از طرفِ حرم امام رضا(ع) بهش هدیه داده بودن.
▫️ غلامرضا که از ماشین پیاده شد، کربلایی جلو رفت، عَلم رو داد دستش، شونههاش رو بوسید و گفت که تعزیه امام حسین(ع)، عَلمدارِ جوون میخواد ...
▫️ سه محرمِ بعد از اون رو دیگه مثل سالهای قبلش، فقط تماشاگر تعزیه نبودم و با وجود اینکه حالِ قلبم بدتر شده بود و سختم بود زیاد سرپا واستم، از اول تا آخر اجرا، توی نزدیکترین فاصله به خیمه موافقخونها وایمیستادم و به آدمای اطرافم فخر میفروختم که بِلاتشبیه، دوست صمیمی حضرت عباسم؛ اما خیلی زود گذشت و غلامرضا رفت ...
▫️ از وقتی رفت، مَشتی روحالله هر سال محرم، عَلم رو میذاره روی شونه و جلوی گروهِ تعزیه عَلمداری میکنه ...
▫️ وقتی خبر تصادفش رسید، وسطای رمضان بود اما همه محله یهو وارد محرم شد؛ مرگِ مغزی شده بود و وقتی وصیتنامش که دست کربلایی علی بود باز شد، مَشتی رضایت داد تا اعضای بدنش رو اهدا کنن ...
▫️ امسال دهمین سالیه که با رسیدنِ محرم، هر تپشِ قلب غلامرضا توی سینه من، ناخودآگاه یه یا عباس(ع) روی زبونم جاری میکنه ...
📝 مصطفی قویدل
@aqr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا