eitaa logo
آرامش
84 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
920 ویدیو
30 فایل
با سلام و ارادت خدمت اعضا محترم مخصوصا اساتید معظم و معزز کانال آرامش در خدمت شماست. احکام ، اخلاق ، مطالب مربوط به آرامش تقدیم می شود. ارادتمند شما مالک رجبی دارابی لینک آرامش https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم بدن دارد و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را کنید!
🔴 پيامبر صلی الله علیه و آله: 💠 قَولُ الرَّجُلِ لِلمَراَةِ اِنّي اُحِبُّكِ لايَذهَبُ مِن قَلبِها اَبداً ✍اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دارم» هرگز از قلب زن بيرون نمی‌رود.
شبهای دلتنگی ( ۴۳ ) چهاردهمین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه مسلم بن عوسجه که در لحظات آخر جان دادن به حبیب بن مظاهر وصیت کرد و با انگشت دستش گفت این آقا را ( امام حسین علیه السلام را تنها نگذار ) هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام راه افتاده برای خاکبوسی امام آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر پا به پای اربعینی‌ها به قصد یک سلام چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند از هرچه به غیر تو رها، می‌آییم با عشق تو در شور و نوا می‌آییم می‌آیی و پشت سرت ان شاالله از صحن نجف به کربلا می‌آییم  زمانی که تمام عاقلان ماندند در خانه پیاده راه افتاده به سویت هرچه دیوانه سه روز از اشک لبریزم، دلم در بین موکب‌هاست اگرچه غرق دلتنگی نشستم گوشۀ خانه السلام علیک یا ابا عبدالله. سلام و درود بر مسلم بن عوَسَجِه او مردی شریف ، عابد ، و زاهد و اصحاب رسولخدا بود و در جنگها و فتوحات اسلامی شرکت کرده بود عمر بن حجاج از سوی فرات که در میسره ی لشکر عمربن سعد بود ، بر میمنه امام علیه السلام که زُهِیربن قِین از آن پاسداری میکرد حمله کرد به دشمن و سپاه عمر سعد به سپاه سید الشهدا (علیه السلام) یورش برد و ساعتی بر هم تاختند و مسلم بن عوسجه اسدی از اصحاب امام حسین (علیه السلام) نبرد سختی کرد و رجز را می خواند ..... و در کشتار دشمنان مبالغه فراوان کرد تا بخاک افتاد ، وقتی گرد و غبار فرو نشست او را به خون غلطان دیدند. امام حسین (علیه السلام) و حبیب بن مظاهر بر بالینش حاضر گردیدند در حالیکه هنوز رمقی داشت . و امام این آیه را تلاوت فرمود : خدا رحمتت کند ای مسلم و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا . یعنی : گروهی مهلتشان تمام شد و گروهی دیگر منتظرند اما تبدیل (در مشیت الهی) نیست. (احزاب آیه ۳۲) حبیب بن مظاهربه او گفت : به خاک و خون غلتیدن تو برای من بسیار ناگوار است ، مژده بادت به بهشت. مسلم با صدایی ضعیف جواب داد : خدا تو را به خیر مژده دهد. حبیب به او گفت : اگر نه این بود که می دانم که بزودی به دنبال تو روانم دوست داشتم که هر وصیتی داری به من بگویی تا تو را در آنچه فرمایی بحق و خوشاوندی و هم کیشی خدمت کنم. مسلم بن عوسجه با انگشت به امام حسین (علیه السلام) اشاره نموده و به حبیب گفت : اوصیک بهذا الرجل فقاتل دونه حتى تموت یعنی سفارشت می کنم به این آقا. که در کنارش بجنگی تا کشته شوی. حبیب گفت : به پروردگار کعبه چنین کنم. بعد از لحظالتی مسلم بن عوسجه در کنار اباعبدالله (علیه السلام) و حبیب بن مظاهر جان داد. کنیزی داشت که فریاد کشید : وا ابن عوسجتاه ، وا سیداه و گریه می کرد. یاران عمربن حجاج هلهله سر دادند که مسلم بن عوسجه را کشتیم. اگر مسلم بن عوسجه را به این طریق به شهادت رساندند آقا امام حسین و حبیب بن سَرِ بالینش بودند امام دلها بسوزد برای عزیزِ زهرا تا لحظات دیگر از بیانِ شاعرِ ارزشمند جناب مُقبِل می گویم ، زمزمه میکنیم السلام علیک یا ابا عبدالله .. روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد اگر کنیز مسلم بن عوسجه پس از کشته شدن او فریاد برآورد ، اهل بیت امام حسین علیه السلام نیز از خیمه ها بیرون آمدند و فریاد وا حسیناه می زدند ، آن هنگام که ذالجناح غرقه خون بسوی خیام آمد لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۲ مهر ۹۹ @Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 💠 اگر در یک سفر بطور اتفاقی با فرد ناشناس امّا در فنّ خاص مثل مخترع تیزهوش، رزمی‌کار حرفه‌ای یا پزشک متخصّص، ملاقات چند دقیقه‌ای داشته باشیم مهم‌ترین بهانه برای برقراری و گفتگو با او پرسیدن چند سوال از رشته‌ی او و یا مشورت گرفتن از او برای کسب تجربه از دانش اوست. 💠 از لحاظ روان‌شناسی سوال کردن به قصد ، مشورت گرفتن و طلب کمک فکری از دیگران، نقش بزرگی‌ در ایجاد بین دو نفر دارد. 💠 زن یا مردی که از سردی رابطه با همسر می‌برد باید بداند یکی‌ از تکنیکهای بسیار مهم برای ایجاد رابطه گرم با همسر مشورت‌گرفتن از او و سوالهایی با یادگیری است. 💠 سوالها و مشورت گرفتن باید پیرامون تبحّر همسر و یا کارهای زن یا مرد باشد. بطور مثال مرد از زن درباره آشپزی، خیاطی، ریزه‌کاریهای خانه‌داری و امور مربوط به تخصّص خانمها و زن از مرد پیرامون برخی کارهای مردان مثل رانندگی، تجارت و کارهای بیرون منزل سوال کرده و گفتگوی مشورتی داشته باشد. 💠 از همسر خود یادگیری و مشورت داشته باشید و خوشحالی و خود را بابت راهنمایی او ابراز کنید تا دلهایتان به یکدیگر نزدیک‌تر شود.
🍁 اگر با آدم های غــرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می‌شوید و آن را طبیعی می‌دانید اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می‌شوید ولی در نهایت شما هم عــادت می‌کنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتــان هم دروغ خواهید گفت. اگــر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می‌شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است. ••• تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگــرنه افراد منفی شما را پایین می‌کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی‌شوی "
🔴 خاطره‌ای از آیت‌الله بهجت (‌ره) 💠برای بچه‌ها چند تا جوجۀ یک‌روزه خریده بودم. آقا دوست داشتند بچه‌ها به جای عروسک، از حیوانات کوچک نگه‌داری کنند. وقتی فهمید، دائم می‌گفت: «مواظب‌شان باشید، بهشان رسیدگی کنید.» جدی هم می‌پرسید؛ می‌گفت: «امورات‌شان باید تامین شود.» جعبۀ مقوایی کوچکی درست کرده بودیم و جوجه‌ها را در آن گذاشتیم. زمستان از ترس سرما، جعبه را آوردیم داخل و آن را گذاشتیم گوشۀ اتاق. تا از در آمد، اول پرسید: «به این‌ها غذا داده‌اید؟!» بعد هم گفت: «شاید آنجا دلشان گرفته باشد. در جعبه را باز کنید بیایند توی اتاق، یک گشتی بزنند!» یک روز دیگر جوجه‌ها را گذاشته بودیم بیرون، باخبر شد. گفت: «شاید امشب نزدیک صبح هوا سرد بشود، چرا این‌ها را بیرون گذاشتید؟ شاید هم گربه ببردشان.» گفتم: «خب شاید خدا این‌ها را برای گربه خلق کرده باشد، گربۀ بیچاره چه باید بخورد؟» طوری نگاهم کرد که انگار آن گربه می‌خواهد انسانی را بخورد! رفت آن‌ها را برداشت و آورد و گذاشت گوشۀ اتاق. حجت‌الاسلام علی بهجت 📙 این بهشت، آن بهشت، ص٣٩ 🆔
🔴 👨آقای خانه! وقتی به خانه بر می‌گردید از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه؟! به حرف‌هایش توجه کنید، اما در مورد کارهایش قضاوت نکنید. با او همدردی کنید، بگذارید هر چه می‌خواهد گله و شکایت کند. 👸خانم خانه! حتماً هنگام ورود همسرتان به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر کوهی از مشکلات بر دوشتان سنگینی می‌کند. اصلاً خوب نیست که موقع ورود همسرتان به تلویزیون چسبیده باشید و یا در آشپزخانه یا اتاق پنهان شده باشید! 🆔
شبهای دلتنگی ( ۴۴ ) پانزدهمین شب ماه صفر روضه در خانه. ( روضه امیر المو منین علیه السلام ) زائران اربعین اول قبل از کربلا به پا بوس حرم امام علی می روند . از این جهت دلها روانه میکنیم محضر مولا.. السلام علیک یا امیر المومنین ... زبانحال زینب و ام کلثوم سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی  سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم دلواپس این حال گریه‌آورت هستم گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی این قامت استاده‌ات را واژگون کردی از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی   حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد. روایت شده كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می كرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند. به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسحد اعظم كوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد كرد. هنگامی كه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: "لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهشجت شكافت. حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم. نمازگزاران مسجد كوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی(ع) گرد آمده وبه سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند. حضرت علی(ع)، در حالی كه خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله . این همان وعده ای است كه خداوند متعال و رسول گرامی اشت به من داده اند . روایت شده، كه در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری كه جهان را تیره و تاریك ساخت. فرزندان امیر المومنین هنگامی که ندا را شنیدند روایت شده، كه در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری كه جهان را تیره و تاریك ساخت. خروشان آمدند ام کلثوم سیلی به صورتش زد فریاد وا ابتا .فرزندان داخل مسجد آمدند ، امام حسن نماز را ادامه دادند . ..امام دوم فریاد زد آه کمرم شکست ..زینب کبری فرق شکفته پدر را مشاهده کرد گریان شد حدیث ام ایمن را سوال کرد..علی اسیری زینب را خبر د‌اد فرمود زینب آرام باش در این شهر کوفه سر مبارک برادر خودت را مشاهده خواهید کرد . و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۳ مهر ۹۹ـ
| رمز پیروزی همین است. 🔻 ای اف سیرک ناجوانمردانه با دینارهای سعودی و نفوذ در AFC خیانت کرد 🔹 رفتار آل کثیر را تحریف کرد 🔹 آل کثیر را تحریم کرد 🔹پرسپولیس را با بستن پنجره تهدید کرد 🔹 آخر بازی هم با اخراج پهلوانی پرسپولیس شد ۱۰ نفره 🔻ولی پرسپولیس ناامید نشد و نترسید! ؛ استقامت کرد و همراه با بازیکنان و مربیان ایرانی با غیرت ملی تا دقیقه ۱۲۰ جنگید و نهایتا پرسپولیس شد: " قهرمان غرب آسیا " 🔻 آری؛ رمز پیروزی و قهرمانی در همه عرصه ها همین است: 🔹استقامت 🔹 تکیه بر ظرفیت های داخلی 🔹حرکت و جنگیدن‌ 🔹نترسیدن از تحریم و تهدید و تحریف 🔹امید به پیروزی و شکست حریف.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🔸 پویش مردمی باقرآن باحسین با محوریت ختم قرآن کریم بمناسبت اربعین حسینی و به تاسی از سید و سالار شهیدان و یاران فداکار ایشان و به نیت هدیه به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا و پیغمبر اعظم و امام رضا علیهم السلا... برنامه ختم دسته جمعی قرآن کریم تا اتمام ماه صفر 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل لولیک فرج بروح تمام شهدای اسلام ، اموات حسبی ، نسبی ، بد وارث ، بی وارث ، اساتید ، مراجع ، علما ، انبیا ، اولیا ،اوصیا، امامان ، امام زادگان ، میزبانان و امواتشان و شهدایشان پدران ، مادران ، اجداد ، و تک به تک اموات خودتان و اموات بنده ، اموات کرونایی اختصاصا بروح بلند اباعبدالله الحسین و سربازان ملتزمِ رِکابش و یارانشان ، سردار سلیمانی و یارانشان ، امام راحل و یارانشان ختم قرائت قرآن با همکاری اعضاء محترم تا اتمام اربعین و در نهایت تا اتمام ماه صفر برقرار است ان شالله ختمها به نیت رفع بلا و گرفتاری هم می باشد 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 لیست جزءهای تقبل شده: جزء 1✅ جزء 2✅ جزء 3✅ جزء 4✅ جزء 5✅ جزء 6 جزء ع7 جزء 8 جزء 9 جزء 10 جزء 11 جزء 12 جزء 13 جزء 14 جزء 15 جزء 16 جزء 17 جزء 18 جزء 19 جزء 20 جزء 21 جزء 22 جزء 23 جزء 24 جزء 25 جزء 26 جزء 27 جزء 28✅ جزء 29 جزء 30 🌺 لطفا جزء های خالی را انتحاب بفرمایید و اعلام کنید تا به اسمتان ثبت شود. 🌸🌺🥀🌹🌷💐🌾 بزرگواران می توانند از یک جزء تا ده جزء یا بیشتر هم انتخاب کنند وقتی که یک بار ختم شد مرحله دوم هم ختم قرآن بر قرار می شود.. التماس دعا
شبهای دلتنگی ( ۴۵ ) شانزدهمین شب ماه صفر یعنی چهار شب مانده به اربعین حسینی روضه در خانه ( روضه حضرت رباب علیها السلام بانوی باوفای کربلا ) السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا زوجه ابا عبدالله اما حسین علیه السلام به روباب علاقه زیادی داشت تا جایی که فرمود . من خانه ایی را دوست دارم که در آن روباب باشد رباب علیها السلام دختر امرو القیس کلبی، مادر حضرت علی اصغر علیه السلام، از زنان بزرگوار، معروف و پرنقش کربلا و از محبوب ترین و مقرب ترین همسران امام حسین(ع) و از زنان نام دار، فاضل و وفادار عصر خود بوده است. این بانوی بزرگوار نسبت به اباعبداللّه علیه السلام معرفت و محبتی خاص داشت و همسری وفادار و نیکو برای آن حضرت بود. اشعار و مرثیه های بانو رباب در مصیبت اباعبدالله علیه السلام بیان گر عظمت شخصیت و معرفت او به سیدالشهداست. وی عظمت مقام اباعبدالله را دریافته بود و به همراه امام حسین(ع) در کربلا حاضر شد تا تمام مصیبت ها و درد و رنج ها را تحمل کند. پس از بازگشت به مدینه، مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام را بر پا کرد و تا یک سال بعد از واقعه کربلا که حیات داشت، همواره عزادار بود. وی سرانجام یک سال پس از شهادت امام حسین علیها السلام دارفانی را وداع گفت و به مولای خود ملحق شد. اوج صبوری حضرت رباب(ع) در واقعه کربلا وقتی حرمله را به نـزد مـختار بـردند، مختار از او پرسید: ای ملعون! هیچ وقت در کربلا دلت به حال امام حسین(ع) نسوخت؟ گـفت: آری! پس از شـهادت علی اصغر، هنگامی که حسین به خیمه ها برگشت، طفل کشتۀ خود را زیر عبا گرفته بود. در این وقـت دیـدم کـه زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ها ایستاده، گـویا مـادر آن طفل شیرخوار بود. همین که چشم حسین به مادر او افتاد، برگشت و چند دقیقه ای تـأمل کـرد؛ سـپس به سوی خیمه آمد، باز خجالت کشید و برگشت و این حرکت را سه بار ادامه داد. مختار گـفت: آخـر چه شد؟ گفت: بالأخره حسین از مرکب به زیر آمد و گودالی کند و طفل را در آن دفن کـرد. صدرالدین واعظ قزوینی در این باره می گوید: امام حسین(ع) قنداقۀ علی اصغر را به خون آغشته کـرد و سـپس آن را دفن نمود. در بعضی نقلها آمده در هنگام شهادت علی اصغر روباب خودش را نشان نداده همه کاره در این قضایا و حوادث علی اصغر زینب بود اما ببینید معرفت حضرت روباب چون نـگاه حـضرت رباب به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی تاب شد. سر را در بغل گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و این اشعار را خواند: وا حُسَیناهُ فَلا نَسیتُ حُسَیناً اَقصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ غادَرُوهُ بـِکَربَلا صـَریعاً لا سَقَی الله جانِبیَ الکَربَلاء و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۴ مهر ۹۹ @Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 امام صادق عليه السلام: 💠 أيُّمَا امرَأَةٍ تَطَيَّبَت لِغَيرِ زَوجِها، لَم تُقبَل مِنها صَلاةٌ حَتّى تَغتَسِلَ مِن طيبِها كَغُسلِها مِن جَنابَتِها. 💠 هر كه براى غير شوهرش بزند هيچ نمازى از او قبول نخواهد شد تا هنگامى كه خود را از اين عطر بشويد همان‌طور كه جنابت مى‌كند. 💠 (البته این غسل است و اگر توبه کند بدون انجام این غسل باز نماز او پذیرفته می‌شود.) 📙 کافی، ج۵، ص ۵۰۷ 🆔
شبهای دلتنگی ( ۴۶ ) هفدهمین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه شهادت امام صادق علیه السلام ) یکی از امامانی که از مدینه عازم زیارت امام حسین علیه السلام می شدند امام صادق علیه السلام بود ...سفارش زیادی به زیارت امام حسین داشتند از این جهت یادی از این امام همام داشته باشیم دلها را روانه کنیم به محضرشان سلام بدهیم سلام من به مدینه به غربت صادق سلام من به بقیع و به تربت صادق سلام من به مدینه به آستان بقیع سلام من به بقیع و کبوتران بقیع سلام من به مزار معطر صادق که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع سلام من به شب ماه فاطمی بقیع سلام من به گل یاس هاشمی بقیع منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق(ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت: آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق(ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد. این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد. رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت نماز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید: دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم. تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت.آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید. گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد. امام صادق(ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم. آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر(ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد. یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) نزدیکتر آمد و فرمود: منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم. می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش  یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند. ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند.  لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. از همان منابع حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۵ مهر ۹۹
🔴 زنها کلامی هستند 💠 زنان دوست دارند با همسرشان ساعت ها به گفتگو بنشیند و از سیر تا پیاز همه ماجراهایی که برای خودشان و یا دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند، رفتاری که شاید چندان مساعد حال مردان نباشد. 💠 یک مرد موفق، مردی است که این خصلت زنانه را بشناسد و با ترفندهایی به ارضاء این حس زنانه همسرش بپردازد. 💠 توصیه می شود ساعاتی از وقت تان را صرف هم صحبتی با همسرتان کنید و با دل و جان، گوش به حرف‌هایش بسپارید. 🆔
🔴 💠 یک زائر با معرفت در حرم هر امامی که باشد تلاش می‌کند به نحوی ، احترام و ادب خود را به امام خویش نشان دهد لذا برای او فرقی نمی‌کند چه کاری باشد حتّی اگر سرویس بهداشتی باشد عاشقانه انجام می‌دهد و به هر چیز یا کسی که داخل حرم و مرتبط و وصلِ به امام است ارادت دارد. مثلاً اگر در شهر خود ببیند و متوجّه شود ساکن کربلاست فقط بخاطر اینکه او در شهر سیّد‌الشهدا علیه‌السلام و در جوار حرم اربابش زندگی می‌کند ارادت خاصّی به او نشان می‌دهد. 💠 تا حالا به این فکر کرده‌اید که همسرتان شیعه‌ی همان است؟ شیعه‌ای که امام باقر علیه‌السلام درباره‌اش فرمودند: "به خدا قسم من بدن شما و جان شما را دوست دارم."(۱) یعنی همان شیعه‌ای که ممکن است باشد امّا امام زمان علیه‌السلام او را عمیقاً دوست دارد. 💠 از امروز برای عرض ارادت به امام زمان علیه‌‌السلام و ثابت کردن عشق و خود، تصمیم بگیریم به شیعه‌ی او یعنی همسرمان خدمت کنیم. پس با این نگاه که همسرم نامش در محبّان اوست به او توجّه و رسیدگی کنم. و با این نگاه نسبت به ناراحتی‌هایش شوم تا نکند شیعه‌ی امام زمانم از دست من دلخور باشد چرا که او دوست امام زمانِ من است. 📙 (۱) الکافی، ج۲، ص ۱۸۷
شبهای دلتنگی ( ۴۸ ) هیجدهمین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه اربعین حسینی ) السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین از فراق من و دلدار چهل روز گذشت از شب آخر دیدار چهل روز گذشت از همان شب که زن و بچه‌ی دلخونت را من شدم قافله سالار چهل روز گذشت از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت از شب شام غریبان که زمین می‌افتاد پسرت با تن تب‌دار چهل روز گذشت از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت من شدم بی‌کس و بی‌یار چهل روز گذشت از جسارت به من و هلهله‌ی نامردان وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم باورم نیست که این بار چهل روز گذشت تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی  که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت: هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ    هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند. هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ          حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید. هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ    فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند. هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها      وَقُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند. ✅ کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه  می کند صدا زد: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً           بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد. اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً       لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد  روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود . ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظین مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ . حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۶ مهر ۹۹ @Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 متن کامل زیارت اربعین به شرح زیر است: اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ. 🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 ____🍃🌸🍃____
شبهای دلتنگی ( ۴۹ ) بیستمین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه جابر بن عبدالله انصاری و عطیه و ملاقات آنها با حضرت امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام ) اربعین امسال دور از حرمیم و لیاقت نداشتیم تا در جوار حرم اباعبدالله‌الحسین(ع) باشیم؛ در این روزها که حال و هوایمان اربعینی است و دلمان هوای کربلا دارد ، چون دور از حرمیم چند بیت را تقدیم میکنم «گرچه دوریم اما دلمان پرواز حرم دارد التماس دعا السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین دیده‌گریان، دل غمین، یادش بخیر تربتِ آن سرزمین، یادش بخیر بارشِ رحمت، میانِ جاده‌ها از یَسار و از یمین، یادش بخیر مردمی که باور و آیین‌شان با یقین گشته عجین، یادش بخیر آبِ رو را، آبروداری ز شوق، پاک می‌کرد از جبین، یادش بخیر التماسِ مردِ صحرایی که گفت: یک نفس، با من نِشین، یادش بخیر گوش‌ها، پر از هَلَب ( زُوّار ) بود آن نوای خوش طنین، یادش بخیر جای‌جایِ جاده، پیدا گشته بود دستِ حق از آستین، یادش بخیر طعمِ شیرینِ زیارت، عطرِ وصل ظهرِ روزِ اربعین، یادش بخیر جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت می‌کند: هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (ع) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود. هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: دست مرا به قبر برسان. دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین». ✅ سپس گفت: چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمی‌دهد؟ سپس گفت: «چگونه می‌توانی پاسخ بدهی، در حالی که رگ‌های گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟ در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم. عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش با آنان شریکیم!؟ در حالی که شمشیری نزده‌ایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟». ✅ : جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از حبیبم پیامبر خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار می‌گیرد و با آنان در یک مکان گرد می‌آید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است». عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان می‌کند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد! جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور، رفتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا (ص) بیا. اینک زین العابدین است که همراه عمه ها و خواهرانش می‌آیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد (ع) رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمه های ما را آتش زدند.» و لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم از همان منابع قبلی.. حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۷ مهر ۹۹ @Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 💠 فرض کنید فیلم چند ثانیه‌ای بدون صدا از یک فوتبالیست که در حین بازی، خیلی و در حال داد زدن است برای چند کارشناس فوتبال پخش شود و هر کدام برای علّت عصبانیّت این بازیکن یک را مطرح کند؛ احتمالاتی مثل ناداوری، کم‌کاری بازیکن هم تیمی، تعویض شدن وی، خطای بازیکن حریف، درد یکی از اعضای بدنش و احتمالات دیگری که کار را برای کارشناسان سخت می‌کند. امّا اگر خود بازیکن علّت عصبانیّت خود را با خویش بیان کند تمام احتمالات کنار می‌رود و بر روی علّت اصلی عصبانیّت بازیکن بحث می‌شود. 💠 یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک می‌تواند باعث ایجاد معضلات بزرگ‌تر گردد این است که زن یا مرد علّت ناراحتی و دلخوری از همسر خود را بیان نمی‌کنند و فقط با چهره‌ی اخمو و یا قهر و کم محلّی به همسر، و دلخوری خود را ابراز می‌کنند در حالیکه همسرش علّت این دلخوری را نمی‌داند و شاید چندین احتمال را به عنوان علّت ناراحتی وی در ذهن خود ردیف می‌کند که باعث او می‌شود. 💠 ناراحتی خود را یا به شکل صحیح مدیریّت کرده و ابراز نکنید و یا علّت آن را خیلی ، دوستانه و بدون داد و قال به همسرتان بگویید تا جلوی سوءتفاهم‌ها و برداشت‌های غلط و در نتیجه تصمیمات نادرستی که اوضاع را می‌کند بگیرید. 🆔
🔴 💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیر مادی شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت نگذارید. 💠 توان شوهر، و این درک، از چشم همسرتان دور نمی‌ماند و او می‌شوید. این درکِ شما، به همسرتان آرامش می‌دهد! 🆔
‍ ‍ شبهای دلتنگی ( ۵۰ ) بیست و یکمین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه بشیربن جذلم به سفارش امام سجاد علیه السلام و روضه امام سجاد در باز گشت اُسرای آل البیت از کربلا ی مُعلّی به مدینه ی پیغمبر برای مردم مدینه ) السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین و علی الارواح التی حَلّتْ بِفِنائک .. همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده از هوای حرم کرب و بلا جا مانده یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست که حلالم بکن ای از همه جا ماند اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق حسرتش بر دل تنهای بنده جا مانده قصه این است که من لایق آقا نشدم از همین است که این من ز شما جا مانده نام ما را بنویسید کف صحن حسینک بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده روضه بخوانم ای وای .. حسین را در غریتی سر بریدند           تن پاکش به خاک و خون کشیدند تــــــنش در کربلا عُریان فتاده           ســـــرش بر نیزه های کین نهاده اشعار بشیر بن جذلم امام سجاد (علیه‌السّلام) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت (علیه‌السّلام) و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) و شهدای کربلا خواند یا اهل یثرب لا مقام لکم بها قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضرج والراس منه علی القناة یدار . ‌ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کرد. سپس گفت. «هذا علی بن الحسین مع عماته و اخواته قد حلوا بساحتکم و نزلوا بفنائکم و انا رسوله الیکم اعرفکم مکانههم. اکنون علی بن حسین (علیه‌السّلام) با عمه‌ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده‌اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.» امام سجاد در ورود به مدینه روضه میخواند مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد (علیه‌السّلام) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اُسرا را اعلام کرد. «ایها الناس ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جلیلة و ثلمة فی الاسلام عظیمة قتل ابو عبدالله و عترته و سبی نساؤه و صبیته و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان» روضه امام سجاد علیه السلام ادامه دارد کدام دلی است که در این مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمی است که نگرید؟ ‌ای مردم می‌دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بی آنکه جرمی داشته و یا کار ناپسندی انجام داده و یا تغییری در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. ‌ای مردم کدام قلبی است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلی است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمی است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشی است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟ هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جای سفارشی که درباره ما کرده بود، فرمان می‌داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمی‌کردند. انا لله و انا الیه راجعون . این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روی آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خدای می‌خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام گیرنده است.» و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۸ مهر ۹۹
🔴 💠 کوه ، از فاصله دور مانند عقابی زیبا و با‌ابهت است اما هرچه به آن نزدیک می‌شویم دیگر اثری از آن زیبا پیدا نیست و نقش عقاب زیبا محو می‌شود. 💠گاهی زن و شوهرها زندگی دیگران را با زندگی خویش و با رفتار خود می‌کنند! در حالیکه اگر داخل زندگی آنها شویم زیبایی‌هایی که از دور دیدیم سرابی بیش نیست! 💠این اشتباه مخربی است که ناخودآگاه و تنفر را نسبت به همسر خود ایجاد می‌کند و در نتیجه بهانه‌ای برای ندیدن و زیباییهای همسر است. 🆔
شبهای دلتنگی ( ۵۱ ) بیست دومین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه گفتگوی بشیر و ام البنین در مدینه پیغمبر برای امام حسین و ابوالفضل علیهم السلام ) السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا ابوالفضل العباس السلام علیک یا زوجه امیرالمومنین امام علی علیه السلام از ام البنین دارای چهار فرزند شد بنام های: عباس، عبدالله، عثمان و جعفر و تا هنگامی که ام البنین سلام الله علیها دارای این فرزندان نشده بود به او فاطمه می گفتند و بعد از آنکه دارای آن فرزندان شد به او ام البنین (یعنی مادر پسران) گفتند. این چهار پسر رشید در روز عاشورا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند حضرت عباس علیه السلام هنگام شهادت ۳۴ سال داشت. ام البنین علیه السلام در کربلا حضور نداشت بلکه در مدینه سکونت داشت خبر شهادت چهار پسرش را در مدینه شنید (پسران جوانش که عباس ۳۴ ساله عبدالله ۲۵ ساله عثمان ۲۱ سال وجعفر ۱۹ سال داشت) این مادر چهار شهید بسیار به امام حسین علیه السلام علاقمند بود به طوری که وقتی بشیر به مدینه آمد هر کدام از فرزندان او را نام می برد که به شهادت رسیده اند او میگفت: اَخبِرنِی عَن اَبِی اللهِ الحَسَین، اَولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراءِ کُلُّهُم فَداءٌ لِاُبی عَبِداللهِ الحُسَینِ از حسین علیه السلام به من خبر بده فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است همه به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد. بشیر گفت: حسین علیه اسلام را نیز کشتند. ام البنین با صدای گریان و جانسوز گفت: قَد قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبِی ای بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی. اینگونه برخورد ام البنین علیه السلام حاکی است که او در عالی ترین مرحله ایمان و کمال بوده است به طوری که شهادت چهار فرزند رشیدش را در برابر مقام امامت سهل و کوچک می شمرد. سپس ام البنین(س) همه روزه به قبرستان بقیع می آمد و برای چهار فرزندش آنچنان گریه می کرد که دوست و دشمن از گریه او به گریه می افتادند مروان(۱) با آن قساوت قلب گریه می کرد و اشکهای خود را با دستمال پاک می نمود و با جمعی از اهل مدینه کنار بقیع می آمد و ندبه ام البنین (س) را می شنیدند و گریه می کردند. هنگامی که زنها به ام البنین تسلیت می دادند و می گفتند: ای ام البنین (ای مادر پسرها) خدا به تو صبر و تحمل بدهد او در پاسخ آنها چنین می خواند: لاتَدعُونِّی وَیکِ اُمُّ البَنِینَ تُذَکِّریِنی بِلُیُوثِ العَرِینِ کانَت بَنُونَ لِی اُدعی بِهِم وَالیَومَ اَصبَحتُ وَلا مِن بَنِینِ اَربَعَهٌ مِثلُ نُسُورِ الرُّبی قَد واصَلُوا المَوتَ بِقَطعِ الوَنِینِ تَنازَعَ الخِرصانُ الائَهُم فَکُلُّهُم اَمسی صَرِیعاً طَعِینٍ یا لَیتَ شِعریِ اَکَما اَخبَرُوا بِاَنَّ عَبّاساً قَطِیعُ الیَمیِن ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین (مادر پسرها ) نخوانید که (با این عنوان) مرا به یاد شیران بیشه شجاعت می اندازید. مرا فرزندانی بود که به خاطر انها مرا مادر پسرها می گفتند ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندی نیست. چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار داده و با قطع کردن رگ گردنشان آنها را کشتند. دشمنان با نیزه های خود بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن چاک چاک بر روی خاک گرم کربلا افتادند. کاش می دانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند؟ و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون استفاده شده از منتهی الامال مامقانی و شیخ عباس قمی و چند مقاتل معتبر دیگر حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۹ مهر ۹۹
شبهای دلتنگی ( ۵۲ ) بیست و سومین شب ماه صفر روضه در خانه ( روضه حضرت معصومه کریمه اهل البیت علیه السلام ) السلام علیک یا اباعبدالله الحسین اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ و خَدیجَةَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،" اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَر، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ . یا فاطِمَةُ اشْفَعی لی فیِ الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ . ای فاطمه درباره بهشت برایم شفاعت کن،به درستی که برای تو نزد خدا مقامی از مقامات بلند است. شاعرحاج غلامرضا سازگار شعر قشنگی گفت می خوانیم ای بضعه پاک کوثر یا بنت موسی ابن جعفر محبوبه حی داور یا بنت موسی ابن جعفر وصفت ز گفتن فراتر یا بنت موسی ابن جعفر شمس الشموست برادر یا بنت موسی ابن جعفر یادگار زهرای اطهر یا بنت موسی ابن جعفر نازد به همچون تو دختر یا بنت موسی ابن جعفر محبوبه کبریایی، مرآت خیرالنسایی مرآت خیرالنسایی، ریحانه المصطفایی مثل عمه جانش،بلا دید ،هفده نفر از بنی هاشم و مقابل چشم مبارک خانم معصومه سلام الله علیها،کشتند و سر بریدند،خانم مریض شد، عرض کردند خانم جان شهری در این نزدیکیه،نامش قمه،اگه دستور بدید،خیلی محب شما و اهلبیتند،تشریف ببرید قم،خانم فرمود،قم فرمود بریم قم ....حرکت کردند مردها همه دروازه شهر ایستادند،یه عده جلوتر،جمعیتی ،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله می کردند،هر ، ماشاءالله با چه جمال و جبروتی ... گل باران کردند،بوی گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بی بی دم در خونه موسی بن خزرج ، محمل ایستاد،همه مردها از کوچه رفتند بیرون، زنهای با کمال، مجلله ،زنهای متدینه،همه چاکر و نوکر ایستادند،کنیزها ایستادند،ناقه زانو زد، آرام پا گذاشت رو زمین،سکینه و آرامش خاطری به دل و وجود اهل قم داد، صدا زدند صلوات بفرستید،با مشغله ای ،دختر موسی بن جعفر رو می خواهند ببرند داخل خونه ،خوب مردم می ریزند دورش،چندین نفر دورش را گرفتند،خانم کسالت داره،.... با یک عزت و احترامی،خواهر امام رضا علیه السلام آمد تو قم ، حضرت زهرا سلام الله علیها ،خود بی بی فرمود:هرچی از من می خواهید،سر قبر دخترم معصومه برید،دنبال قبر من نگردید،با عزت و احترام وارد شد،یه شهر دیگه سراغ دارم،مثل قم آذین بستند،مثل قم مردم جمع شدند،مثل قم زنها هلهله کردند،مثل قم دروازه های شهر مردم ایستادند ،اما یه فرقایی داشت،آه،تو قم ، گل بردند،تو شام تو پشت بامها سنگ بردند، آتیش می ریختند،امان از دل زینب،امشب برا،حضرت معصومه و زینب قهرمان کربلا گریه کنید ،..... به شوق دیدن یار از دیار آمده ام، به اشک چشم و دل بی قرار آمده ام هوای روی برادر مرا کشید اینجا چه می شود به من او را نشان دهید اینجا غریبه ای به هوای غریب آمده است مریض عشق به شوق طبیب آمده است خودم میان قم و نبض جان من در طوس میان آتش هجران نشست این ققنوس رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم بیا برادر از جان عزیز تر به سرم که زهر هجر تو سوزانده گوشه ی جگرم تمام قوت من جمع در صدا شده است به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده یعنی لحظه ی آخر شاید امام رضا ، آمد بالا سر خواهرش سرِ مبارکش را به دامن گرفت چون امام یا امام زاده را امام باید تجهیزات و تغسیلش و تدفینش باید انجام دهد .. باالاخره تشییع جنازه ای کردند،..با احترام کریمه ی اهل البیت در جوار حق آرمید اما دلها به قربان آن عزیز زهرا حسین که 3 روز بدن بِلا غسلٍ و بِلاکفنٍ ، روی زمین گرم کربلا ...در دل شب امام سجاد بابایش را تو قبر گذاشت ..بلند بلند گریه میکرد و روی قبرش نوشت هذا قبر حسین بن علی علیه السلام قتلوه عطشانا. و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۰مهر ۹۹
» (٤٠توصیه برای همسران) ۱. اجازه دهید چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد. ۲. حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او . ۳. از او تقاضای کمک کنید. ۴. به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش کنید. ۵. بگذارید برای خود داشته باشد. ۶. به او داشته باشید. ۷. وقتی با هم بیرون می روید، درباره صحبت نکنید. ۸. بر روی اعمال خوب او . ۹. به علایق او احترام بگذارید. ۱۰. وقتی به منزل برمی گردد، . ادامه