✍ آیتالله بهجت (ره) :
در روایت آمده است : خانههایی که در آنها تلاوت قرآن میشود ، چنانکه ستاره برای اهل زمین میدرخشد ، برای آسمانیان میدرخشند.
📚 در محضر بهجت ، ج۲، ص۲۹۶
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✍آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
تاچهل سال امید است که انسان آدم شود ، اگر چهل سال بگذرد ، هرچه به او بگویند انگار که به دیوار گفته اند ، هیچ اثری ندارد تاجوان هستید ، نگذارید دلتان خراب بشود.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨
✍امام رضا علیه السلام فرمودند:«خسیس را آسایشی و حسود را لذتی نیست».
📚تحف العقول ص450
کسی که مدام به زندگی دیگران نظر دارد و نگاهش را بجای زندگی خود به زندگی دیگران معطوف می کند،
کسی که نگاهش به داشته های دیگران است،
اصلا نمی تواند داشته های خودش را ببیند.
اصلا نمی تواند نعمتهای بی شماری که خداوند در اختیارش گذشته را ببیند.
و زمانیکه داشته هایش را نبیند اصلا نمی تواند از آنها لذت ببرد.
.
✔️و بهترین راه رهایی ازحسادت، این است که به داشته های خودمان توجه کنیم
و به کسانی که از ما پایین ترند توجه داشته باشیم
مثل کسانی که وضع مالی شان از ما بدتر است
یا همسر بداخلاقی دارند
یا فرزندان بدی دارند...
آن وقت است که داشته هایمان با تمام نواقصی که دارد را قدر می دانیم.
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✨﷽✨
🌼مطابق آموزه های اسلامی قرض الحسنه پاداش بیشتری از صدقه دارد. علت آن هم مشخص است زیرا:
1⃣ اولاً شخصيت فرد قرضگيرنده بيشتر حفظ خواهد شد
2⃣ همچنين موجب افزايش انگيزههای فعاليت اقتصادی در افراد میشود تا بتوانند بازپرداختی داشته باشند.
👈 در واقع قرض موجب کارآفرینی می شود و صدقه باعث تنبلی و خانه نشینی.در صدقه ولو آنكه به افراد نيازمند داده میشود، بازپرداختی وجود ندارد و بر همين اساس، انگيزه اقتصادی بالايی در افراد ايجاد نمیكند.
اما نکته ای که کمتر به آن پرداخته شده و شنیده ایم این است که خود قرض گرفتن كراهت دارد و بهتر است كه انسان تا جايی كه میتواند قرض نگيرد. در واقع قرض دهنده دارای پاداش است و قرضگيرنده توصيه به عدم دريافت قرض شده است. در قطعه دوم از دعای سی ام کتاب ارزشمند صحیفه سجادیه امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: «پروردگارا به تو پناه می آورم از اندوه وام و اندیشه آن و از دل مشغولی به قرض و بی خوابی به خاطر آن. پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا از رنج وام به خود پناه ده.پروردگارا از خواری قرض در طول زندگی و از پیامدهایش پس از مرگ به تو پناه می آورم پس بر محمد و آل او درود فرست، و مرا با فراوانی مال یا زندگانی همراه با کفاف از آن در امان دار.»
در حقیقت قرضگيرنده بايد زندگی خود را به گونهای سامان دهد كه كمتر زير بار بدهی برود و نيازهای خود را به گونهای تامين كند كه كمتر ناچار شود قرضی بگيرد، زيرا با دريافت قرض، در واقع اقدام به هزينهكردن درآمد آينده خود كرده است و به همين جهت گرفتن قرض كراهت دارد. اگر افراد سطح زندگی خود را با درآمد خود تنظيم نكنند و با بيش از درآمد خود تنظيم كنند، قطعاً دچار مشكلات میشوند و مجبور به گرفتن وام و قرض خواهند شد.
موضوعی که در زندگی های امروزی دیده می شود و به دلیلی ناهمگونی دخل و خرج و سطح توقعات بالا و هزینه های نابجا و غیر ضروری خانواده ها را درگیر وام و قرض نموده است.
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✍️امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
دیر اجابت نمودن خداوند، تو را ناامید نکند که همانا بخشش، بسته به مقدار درخواست است. و چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانیتر گردد و بخشش او کاملتر شود.
چه بسا چیزی را خواستهای و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو میداد، تباهی دین و دنیای خود را در آن میدیدی.
🔹و فرمودند: گناه مانع اجابت دعا است.
📚قسمتی از نامه ۳۱ نهج البلاغه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨
🔴عارفی را در اواخر عمر به جنون متهم کردند و خانهنشین شد.
✍روزی چند تن از دوستان به ملاقات او آمدند تا او را نصیحت کنند. عارف سنگی برداشت و سوی هر کدام پرتاب کرد. اما سنگها از بیخ گوششان گذشت ولی به آنان نخورد و همه دوستان فرار کردند.
عارف گفت: بروید که شما دوستانِ خودتان هستید و نه دوستانِ من!!! که تحمل دردِ خوردنِ سنگِ کوچکی از مرا نداشتید.
دوست من خداست که این همه نافرمانی او را کردم و سنگ انداختم و با گناهانم آزارش دادم، اما او باز مرا از خود نراند.
و زمانیکه نیت کردم به شما سنگ بزنم، از او خواستم سنگها را از شما دور کند، او دوستی خود را با من ترک نکرد و سنگها به شما نخورد.
بروید که من دوست خود را پیدا کردهام و او را شاکرم مرا در چشم شما دیوانهای نشان میدهد تا شما را از من دور کند تا همیشه با خودش باشم.
✅
✨﷽✨
🌷هشت خاصیت تربت امام حسین علیه السلام
◾️1- امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
سجده كردن بر تربت امام حسين عليه السلام هفت حجاب را از (منع قبولى آن) نماز بر مى دارد.
◾️2- ذكر با تسبيح تربت سيّدالشّهدا براى هر ذكر چهل حسنه در نامه اعمال مى نويسند، و حتّى بدون ذكر، تسبيح را در دست چرخاندن هر يك بيست حسنه دارد.
◾️3 - هر گاه كام نوزاد را با تربت سيّد الشّهداء باز كنند مانند اكسيرى كه مس را به طلا مبدل ميسازد و وجود نوزاد را از هر پليدى دور نموده و محبّت اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در دل او مى كارد.
◾️4 - بر لحد يعنى قبر هر ميّتى كه تربت كربلا باشد از عذاب قبر رهانيده ميشود.
◾️5 - تربت كربلا بر هر درد بى درمانى شفا بخش مى باشد كما اينكه بسيار تجربه شده است و در كتب مختلف ذكر گرديده است .
◾️6 - خاك مقتل حسين بن على عليه السلام حصن ، يعنى حصار مى باشد از هر آفات و هر گزندى ، و هر كس آن را با خود حمل نمايد، محفوظ خواهد ماند.
◾️7- آرام بخش تلاطم موّاج درياهاست يعنى هرگاه دريا به تلاطم آيد، و چاره از همه جا قطع گردد،كمى تربت كربلا بر آن بپاشند دريا آرام ميگيرد.
◾️8 - تربت مظلوم كربلا تحفه حوريان بهشت است آن گاه كه در روز قيامت ماه و خورشيدى نيست تا نور افشانى كند و ظلمات محشر همه جا را فرا مى گيرد،
🌹 به دستور خداوند خاك كربلا كه تربت سيّدالشّهداء عليه السلام مى باشد برداشته شده و در بالاى بهشت قرار داده مى شود
✨و نور عظيمى از تربت آن حضرت همه جا را روشن مى كند و همه ديدگان را خيره مى سازد كما اينكه خورشيد چشم انسان را مى زند و كسى نمى تواند مستقيم به آن نگاه كند...
📚كشكول النور ج 1 ص 186
📚سفينة النّجاة ص 72
📚 بحار الانوار ج 10
✨﷽✨
#پندانه
🔴طمع، تمام داراییات را میبرد
✍پیرمردی جوانِ طمعکار خویش را نصیحت میکرد.
پیرمرد گفت:
ای پسر! این بوتۀ آفتابگردان را بهدقت نگاه کن. چون طبقش سنگین است، کمرش خم شده و بهزودی از کمر خواهد شکست. اگر هم نشکند، قادر به پُرکردن دانههای خود نخواهد بود.
آن یکی آفتابگردان را نگاه کن، چون طبقش سبک است، کمرش نخواهد شکست و دانههای خود پُر خواهد کرد.
بدان که طمع نیز چنین است. انسان طمعکار هرگز چنین نیست آنچه را که طمع کرده است از دست دهد، بلکه هرچه را که دارد هم میبازد و کمرش میشکند؛ و طمع همۀ دارایی انسان را چون سیلاب میبرد.
✅
✨﷽✨
🔴عرق کار
✍امام کاظم(ع) در زمینی که متعلق به شخص خودش بود مشغول کار و اصلاح زمین بود. فعالیت زیاد، عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. علی بن ابی حمزه بطائنی در این وقت رسید و عرض کرد:
- «قربانت گردم، چرا این کار را به عهده دیگران نمیگذاری؟»
- چرا به عهده دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همواره از این کارها میکردهاند.
- مثلا چه کسانی؟
- رسول خدا و امیرالمؤمنین و همه پدران و اجدادم. اساسا کار و فعالیت در زمین از سنن پیغمبران و اوصیای پیغمبران و بندگان شایسته خداوند است.
📒 استاد مطهری، داستان راستان، ج1، ص186
✅
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
دیروز پنجشنبه یکی از همسایگان بسیار خوب در چهار باغ دارابکلا و یکی از مردان نیک روزگار بنام کربلایی اصغر آهنگر برحمت خدا رفتند ..از خداوند غفار برای آن مرحوم رحمت و مغفرت را خواستارم دیشب توفیق شامل بنده شد در مسجد جمکران نماز آیات بنیابت آن مرحوم خواندم و در حرم حضرت معصومه بنیابت ایشان زیارت کردم..
مرحوم کربلایی اصغر آهنگر یک شخصیت مهربان و مومن بودند و همانطور که استاد حاج آقا نجفی در متن تسلیت آوردند هر وقت ایشان را زیارت میکردیم متبسم بودند و تسلط کامل بر شغلشان که سفید کاری بود داشتند یادم میاد در خانه قدیمی که داشتیم در ایام قدیم از هنرمندی ایشان استفاده کردیم نکته قابل توجه اینستکه آن مرحوم در ایام سلامتی قبل از مریضی پیوسته اهل مسجد و نماز جماعت بودند و همچنین در مجالس مذهبی و مخصوصا مجالس اباعبدالله الحسین علیه السلام شرکت میکردند..حتما این رفتار و امورات معنوی ایشان در آن دنیا برایشان موثر است ..زهی سعادت ایشان شب اول قبرشان هم مصادف شد با شب جمعه و ایام عزاداری امام حسین علیه السلام ان شاالله مشمول شفاعت ارباب بی کفن خواهد شد.
بنده در گذشت آن مرحوم را اول به همسر محترمه و بزرگوارشان و در ثانی به فرزندان بزرگوار حسین آقا و آقا مرتضی و حسن آقا و به بستگان سببی و نسبی ایشان عرض تسلیت دارم و بقاء عمر آنها را از خداوند خواستارم ..
مخفی نماند آنچه که خبر دارم یکی از فرزندان کربلایی اصغر بنام آقا مرتضی در ظرف 5 سال در ایام بیماری آن مرحوم حتی در اوج شدت مریضی سرپرستی این پدر مهربان را بر عهده گرفتند که قابل تقدیر و تشکر است و سلامتی ایشان را از درگاه خداوند مسئلت دارم .
والسلام علیکم ورحمه الله و بر کاته
حوزه علمیه قم مالک رجبی
دارابی 4 شهریور 1401 ه ش
السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام سلام و عرض ارادت
جهت قربانی بنیت امام جواد علیه السلام برای سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف (امروز اول هر ماه قمری ویژه ماه صفر المظفر)
6037-6915-5735-0006 علی اصغرحسین زاده
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
با کسب اجازه از گروه فاخر اختصاصا با کسب اجازه از محضر علما فضلا در گروه
تخصیصا خدمت استاد ارجمند حجت الاسلام دکتر حاج سید حسین شفیعی امام جمعه موقت ساری جهت یاد آوری نکات ذیل برای ائمه جمعه و جماعت تقدیم میگردد هر چند بنده شاگرد شما هستم و گفتن یاد داشتهای ذیل زیره به کرمان بردن است اما در هر صورت بنده را عفو بفرمائید
مطالبات رهبر و ملت از یک امام جمعه❗️
(قسمت اول)
1⃣ ارتباط و تواضع با مردم و خدمت به آنان
2⃣ ساده زیستی و اخلاق خوب و اخلاص
3⃣عشق و علاقه به کار خود و حوصله داشتن
4⃣توان مدیریت احزاب، گروه ها و ادارات منطقه و شهر
5⃣ پاکدستی و دوری از اصحاب ثروت و قدرت و نزدیک نشدن به طبقات اشراف
6⃣رفتار پدرگونه و ایجاد اتحاد و انسجام بین مردم محل و منطقه
7⃣ مراقبت ویژه جهت عدم نفوذ در نزدیکان (خانواده، فرزندان، رابطان، محافظان و اعضای دفتر) توسط مفسدان و دشمنان
8⃣انجام خطبه خلاصه و عالمانه و ترویج اندیشه انقلاب اسلامی
9⃣شجاعت و نفوذ ناپذیری از صاحبان ثروت و قدرت، انتقاد و فریادگر فقر و فساد و تبعیض بودن
🔟محبوبیت و مقبولیت که مهمترین شرط امام جمعه خوب است و با تحقق شرایط بالا محقق میشود....
....ادامه....
✅ مطالبات رهبر و ملت از امام جمعه
(قسمت ۲)
◀️ امام جمعه هر شهر و روستا، در حد پدر و ناصح مشفق آن شهر و روستاست.
◀️ امام جمعه نه فقط امام یک ساعت و یک روز، بلکه امام هر روز است.
◀️ امام جمعه نه فقط امام یک مسجد، بلکه امام کل جامعه خود است
◀️ امام جمعه کارمند دولت نیست پس باید فریادگر حق مستضعفان و مظلومان باشد
◀️ امام جمعه نباید از کسی حساب ببرد و پشتش فقط به خدا و مردم گرم باشد
◀️ امام جمعه در کنار توصیه به تقوا، باید بر سر مفسدان و ظالمان، شخصی و دولتی، فریاد بزند، افشا کند، اخطار دهد و از مردم کمک بگیرد
◀️ امید مردم باید به جمعه، به نماز جمعه و امام جمعه باشد اگر چنین شد همه می آیند.
◀️امام جمعه نه تنها باید بروز، بلکه بساعت و دقیقه باشد، البته نه مثل بیان تقویم تاریخ❗️
👌نماز جمعه ای که فاسدان و متجاوزان به حقوق مردم هم با آرامش در آن شرکت کنند، نماز جمعه نیست.
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی 11 شهریور 1401 ه ش
عرض سلام و ارادت مجدد
یا رقیه
من گرفتارم ولی یارم گره وا میکند
یک رقیه گویم و صد مشکلم حل میشود...
.
امروز بمناسبت 5 صفر المظفر شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها روضه آن دردانه ارباب بی کفن تقدیم میگردد
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ
امشب برویم در خانه ناز دانه و سه ساله اباعبدالله علیه السلام که خیلی گره گشاست. افراد برجسته و درمانده می آیند از این دختر سه چهار ساله درمان می گیرند نذر می کنند.
السلام علیک ِ یا سیدتی و مولاتی یا رقیه سلام الله علیها.
یکی از دوستان نقل می کرد که در تهران آقایی روحانی بود منبری خوبی بود، منبر می رفت. ایشان را به خانه ای دعوت کرده بودند سید هم بود. این آقا بعد از روضه که بیرون آمد پیر زنی جلو آمد گفت: حاج آقا ما فردا بعد از ظهر نذر حضرت رقیه علیهاالسلام داریم می شود شما بیایید برای چند تا پیر زن روضه حضرت رقیه بخوانید؟ گفتم: باشد به او قول دادم. ساعت چهار بعد از ظهر فردا به این خانم وعده دادم. شب خانه آمدم یکی از دوستان بازاری من زنگ زد و گفت: فلانی بیا که نانت را پختم و آماده کردم. گفتم: چه خبره؟ گفت: تاجر ثروتمندی در بازار از دنیا رفته است من گفتم برای ختم، آقایش را من دعوت می کنم. پاکتش خیلی چرب است. فردا چهار بعد از ظهر ختمش است شما شرکت کن. گفتم: من به یک پیر زن قول دادم. گفت: سید عقلت قاطی کرده است خانه پیرزن چقدر به تو می دهند اینجا هزار برابر هم شاید بیشتر به تو بدهند. خلاصه این قدر به ما کوبید و ور رفت که گفتم: باشد می آیم به او قول دادم. گفت: شب خوابیدم خواب دیدم که آمدم همان کوچه ای که خانه آن پیرزن بود سر کوچه که آمدم دیدم آقا اباعبدالله(ع) سر کوچه آمدند. نگاهم که به آقا افتاد دیدم یک دختر ناز سه، چهار ساله دور آقا دارد می چرخد. گفتم: آقاجان این دختر کیست؟ فرمود: این دخترم رقیه است. گفتم: آقا اینجا چه کار می کنند؟ فرمود: این پیرزن برای دخترم روضه گرفته است می خواهم بروم در مجلسش شرکت کنم. آقا حرکت کردند و وارد خانه پیرزن شدند. این آقا گفت: از خواب بلند شدم ساعت دو نصف شب بود به آن بازاری زنگ زدم و گفتم: اگر همه عالم را طلا بکنی من فردا جلسه روضه شما نمی آیم. گفت :چرا؟ خواب را به او گفتم: او هم متغیر و منقلب شد. بیان استاد فرحزاد..
امام حسین علیه السلام در جلسه های باصفای بی سرو صدا شرکت می کند. خوشا به حال آن هایی که روضه امام حسین علیه السلام در خانه شان می گیرند.
نمی دانم داغ این دختر با بی بی زینب و امام سجاد علیه السلام چه کرد. دختر بچه سه چهار ساله نیمه های شب بهانه پدر گرفته بودند. می گفت: من پدرم را می خواهم الآن من را رو زانو نشانده بود الآن من را نوازش می کرد. به یزید ملعون خبر دادند. گفت: برید سر بریده پدرش را برایش ببرید، شاید آرام بگیرد. یک وقت صدا زد عمه جان من که غذا نخواستم من بابایم را می خواهم. وقتی روپوش را کنار زد دید سربریده پدر است. کدام دختر طاقت دارد. با این دست های کوچکش سر پدر را به سینه چسباند وگفت: «يا أبتاه، من ذا الذي أيتمني على صغر سنّي؟ بابا جان کدام ظالمی در بچگی یتیمم کرد پدر
بعد از تو محنت ها کشیدم بیابان ها و صحراها دویدم
مرابعد از تو ای شـاه یگانه پرستاری نبود جـز تازیانه
اما یک وقت دیدند سر یک طرف وبلبل حسین یک افتادند. اول فکر کردند خوابش برده است آرام شده است اما بعد دیدند ناز دانه ز فراق پدر جان داده است.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم».
حوزه مالک رجبی دارابی 11 شهریور 1401 ه ش التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
عرض سلام ارادت و تسلیت خدمت برادر ارجمند آقا شیخ محمد بابویه زید عزه همانطور که استحضار دارید جایگاه مادر در خانواده برای بسیاری از افراد مشخص و با ارزش است، با این حال مادران به عنوان نور و چراغ خانه لقب میگیرند .
مادر خورشیدی است که گرمای وجودش محیط خانه را در برمی گیرد.
مادر الطاف وجودیاش را نثار خانواده خود میکند . و غریزه مادری باعث میشود که حتی اگر در درد و رنج باشد به فکر فرزندان خود بوده و رفاه آنها را به آرامش خودش ترجیح دهد..هر چه از مادر بگویم کم گفتم .بگذرم اطاله کلام نشود چون خبر دار شدم مادر عزیزت را از دست دادی از این جهت درگذشت مادر گرامیتان را محضر جنابعالی و اخوی بزرگ شما حاج مهدی بابویه و به تک تک همشیره های بزرگوار شما و داماد ها و مخصوصا محضر حجت الاسلام حاج شیخ مرتضی چلویی ( امام جماعت مسجد جامع دارابکلا ) و سایر بازماندگان عرض تسلیت دارم
از خدای مهربا ن مسئلت دارم که آن مادر مومنه و فداکار را میهمان سفره با کرامت حضرت زهرای مرضیه و ائمه هدی علیهمالسلام قرار دهد و برای حضرتعالی و دیگر بازماندگان از درگاه حضرتش صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت داریم .
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی 13 شهریور 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم..
بمناست امروز هفتم صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام دلها را روانه میکنیم به قبرستان بقیع محضر امام حسن مجتبی علیه السلام ...
از روش امامان ما فهمیده میشود اگر امر دائر شد مظلوم باشی یا ظالم ؟ مظلوم باش ظالم نباش .
السلام علیک یا حسن بن علی المجتبی
آقایی که مظلوم بود
مظلوم زیست
و مظلوم تشییع شد
تابوتش بجای گلباران تیربارانش کردند
در زندگی امام حسن علیه السلام مظلومیت موج میزند
کسی که زنش به او خیانت کند مظلومیت از این بالاتر؟؟
کسی که یاران او به او خیانت کنند یا یاران او به او پشت کردند مظلومیت از این بالاتر ؟؟
یک یک فرماندهان و یاران پشت امام را خالی کردند این از یارانش و آن هم از همسرش
بعد از آنکه حضرت از کوفه به مدینه آمد بعضی ها که رد میشدند به آقا سلام نمی کردند بعضی جواب سلامش را نمیدادند .
بعضی به او میگفتند یا مذل المومنین ؟؟
از شام میامدند رو در روی امام میایستادند به او فحش میدادند و ناسزا میگفتند.
در مجلسی که نشسته بود خطیب منبر میرفت به پدرش امیرالمومنین جسارت میکرد . گاهی امام اشک می ریخت و از مجلس بلند می شد و گاهی مقابله میکرد.
قدرت در دست معاویه افتاده بود . قبل از این بیست سال فرماندار بود و اکنون خلیفه مطلق شده است و قدرت را قبضه کرده است . مدینه دست اوست . سایر بلاد دست اوست . و امام در این شرائط سخت مظلوم بود .
امروز هم قبرش در قبرستان بقیع بدون هیچ شمع و چراغی است .
لذا پیغمبر فرمود هر چشمی برای حسنم بگرید قیامت گریان نخواهد بود .
همه عالم برای غربت آقا اباعبدالله الحسین اشک می ریزند اما امام حسین علیه السلام بر غربت و مظلومی برادرش اشک می ریزد. خیلی از بزرگان ما معتقد بودند مظلومیت امام حسن علیه السلام حتی از امام حسین علیه السلام هم بالاتر بوده است. امام حسین علیه السلام بالاخره یک یارانی باوفایی داشتند اما امام مجتبی علیه السلام کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. در نماز سجاده را از زیر پای آقا کشیدند و آقا را به زمین انداختند و به آقا حمله کردند و به بدن آقا خنجر زدند. آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام همسر داشتند بنام حضرت رباب علیها السلام تاریخ میگوید یک سال زیر آفتاب ماند و گفت: چون آقا اباعبدالله را با لب های تشنه و زیر آفتاب کربلا به شهادت رساندند. من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم.
اما همسر امام مجتبی علیه السلام قاتلش بود و در خانه هم غریب بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود.
آن قدم هایی که برای زیارت حسنم برود بر پل صراط نمی لرزد. یک عمر خون دل خورد و مصائب فراوان دید. از دوست و دشمن و نزدیکان صدمه دید. زخم زبان شنید ..امام توسط همسر ملعونه اش جعده نانجیب مسموم می شود. صدا می زند برایم تشتی بیاورید. خواهر و برادرها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمی گرداند و حالش خوب می شود. اما دیدند لخته های خون در تشت ریخت. اینجا هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. در شام و در مجلس یزید هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. همه جا به قاری قرآن احترام می گذارند. به خانواده شهید احترام می کنند. اما پیش روی بچه ها و عزیزان امام حسین علیه السلام آن نانجیب چوب خیزرانش را برداشت و به سر بریده امام زد.
بزم شراب و چوب جفا ولب حسین
یارب از این مشاهده زهرا چه می کند
فریاد زدسکینه و گفتا که عمه جان
بنگر یزید با سر بابا چه می کند
مزن ظالم حسین مادر ندارد
غریب است وکسی بر سر ندارد
تنش در قتله گه افتاد پر خون
دگر انگشت و انگشتر ندارد
مزن چوب جفا ای بی مروت
دگر این تشنه لب اکبر ندارد.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی... 13 شهریور 1401 ه ش
سلام..
اگر خواستی اشکت جاری شود
تا آخر بخوان.... کمتر از سه دقیقه
مدال افتخار شهادت نصیب عاشق و شیفته غلام امام حسین علیه السلام شد
«جُون» غلام سیاه پوست «ابوذر غفاری» یک غلا سیاه چهره نه نسب هاشمی دارد نه نسب سیادت دارد و
و نه در منابع تاریخی زیاد از پدرش سخن به میان آمد و نه از مادرش
نه در میان کسانیکه آنجا هستند ویژگی خاصی دارد فقط خدمتگذار است
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
( روضه جُون غلام ابوذر )
مقدمه روضه
جون_چه_کسی_بود؟
«جون» کسی بود که امیرالمومنین(علیه السلام) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند این غلام برای کمک به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(علیه السلام) و سپس به خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
سلام بر جون در زیارت ناحیه این گونه آمده است: «السلام علی جون بن حُویّ ابن حَریّ مولی ابی ذر الغفاری»؛ سلام بر جون غلام ابوذر غفاری.
💠هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت #امام_حسین(علیه السلام) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست بنابر نقل مورخین ۹۰ ساله بود.....
💠حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
....تا اینجا مقدمه روضه...
سلام بر جون در زیارت ناحیه این گونه آمده است: «السلام علی جُون بن حُویّ ابن حَریّ مولی ابی ذر الغفاری»؛ سلام بر جون غلام ابوذر غفاری.
بروم سراغ ولیّ بزرگی از اولیاء خدا، انسان برتر عالم وجود، تا ببینيد دعایش چه می کند! امام حسین(علیه السلام) غلام سیاهی دارد كه «جون» نام دارد. می گویند روز عاشورا وقتی اصحاب رفتند و شهید شدند، جون دید كه همه رفته اند و نوبت به او نرسیده است. آمد خدمت امام حسین(علیه السلام) و گفت: اجازه می دهید میدان بروم؟ حضرت به او فرمود:«أنْتَ فِی إذْنٍ مِنّی یَا جُوْن»؛ تو برو! تو مرخصی! تو در راحتی ها با ما بودی، خودت را به این بلاهای ما مبتلا نکن. ما گرفتار شدهایم، تو خودت را به گرفتاری های ما گرفتار نکن. می نویسند: «فَوَقَعَ جُوْنُ عَلَی قَدَمَیْ أبِی عَبْدِالله(علیه السلام)». اینجا بود كه جون ديگر تحمل نیاورد و خود را به روي پاهای حسین(علیه السلام) انداخت و شروع کرد به بوسیدن پاهاي حضرت. گفت: «یَابْنَ رَسُولِ الله»، درست است كه من بدبو هستم؛ دارای شخصیت خانوادگی نیستم؛ رویم سیاه است؛ این ها همه درست است، اما بیا بر من منّت بگذار، اجازه بده من خوشبو و رو سفید شوم... بعد دیگر تحمل نیاورد و گفت:«وَ اللهِ لَا اُفَارِقُکُم»؛ به خدا قسم دست از شما برنمیدارم،«حَتَّی مَا اختَلَطَ دَمِيَ الأسْوَدَ بِدِمَائِکُم»، تا اينكه این خون سياهم را به خون های شما آمیخته کنم. همین که این سخنان را گفت اشک در چشمان اباعبدالله حلقه زد فرمود به خدا پیش ما سیاه و سفید ندارد برو
در مقاتل دارد: «فَأذِنَ لَهُ الحُسَینُ (علیه السلام)»، حسین به او اجازه داد. جون به میدان رفت و جنگید غالبا کسانیکه به میدان میامدند اسمشان را میگفتند و اسم پدرشان را میگفتند گفت هرکس مرا نمیشناسد من غلام حسینم من اربابم اباعبدالله است هرکس مرا نمیشناسد من خدمتگذار آل رسولم.. رجزهایش را خواند..
کیف یری الکفار ضرب الاسود
بالسیف ضربا عن بنی محمد
همینطور مشغول نبرد بود تیرها و نیزه ها به طرفش میاید لبخند میزند یکی از این نیزه ها به سینه اش اصابت کرد . روی زمین افتاد . همین قدر مرا بس است که اباعبدالله به من اجازه داد میدان بیایم تا به روی زمین افتاد. اما مگر می تواند به خودش اجازه بدهد كه آقایش را صدا کند و بگوید «یا اباعبدالله»؟ من کجا، حسین کجا؟ طولی نکشید که دید سرش را یکی دارد از روی زمین بلند می کند. ابي عبدالله سرِ جون را بر دامان خود گرفت. می نویسند:«فَتَبَسَّمَ جُوْن»؛ این غلام سیاه لبخندی زد. گریه
می نویسندامام حسین(علیه السلام) صورت به صورت جون گذاشت. اینجا امام دعای حسین(علیه السلام) شروع شد:«اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ»
خدا! روسفیدش کن... می خواهم بگویم یا حسین، امشب یک چنین دعایی هم برای ما می کنی؟...گریه
ولعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
استفاده شده از مقاتل آیت الله نظری منفرد و مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی و مقتل دکتر رفیعی و منتهی الامال
و بحارالأنوار - ج 45 - ص 23
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی 15 شهریور 1401
السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام و السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
بزرگواران
سلام علیکم
سعادت نصیب شد الان عازم کربلا هستم حلالم کنید و نائب الزیاره هستم
التماس دعا
ممکن است دو عمل از نظر ظاهری مثل هم باشد، ولی اموری چون حسن فاعلی و نیت و معرفت و مانند آن میتواند ماهیت عمل را دگرگون سازد. زناشویی و زنا از نظر رفتار جنسی مانند هم است، ولی میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
بنابراین، تفاوت در کیفیت عمل با اشتراک در ظاهر و کمیت، شدنی است. ممکن است دو نفر از بام تا شام چیزی نخورند، ولی یکی روزه دارد و عبادت میکند و آن دیگری گرسنگی میکشد و مزدی از این جهت نمیبرد.
ممکن است دو نفر در کنار هم نماز گزارند و همه حرکات و سکنات، همانند باشد، اما تفاوت ماهوی میان آن دو از نظر خداوند است؛ زیرا یکی حضور قلب و نیت خالص دارد و آن دیگری بیحضور قلب یا با نیت ریاورزی نماز میگزارد.
یا دو نفر دست ناتوانی را گرفته از خیابان عبور میدهند؛ یکی بیچشمداشتی میآید و این کار را میکند و میگوید: لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً؛ از شما مزد و تشکر خشک و خالی هم نمیخواهیم؛(انسان، آیه 9) و آن دیگری برای مزد و تشکر و یا ریاورزی و از سردلسوزی و ترحم و آرامش درونی خود و مانند آن این کار را انجام میدهد. دو نفر به تبلیغ دین میروند یکی به نیت مزد و کسب شهرت و تجربه اندوزی میرود و آن دیگری برای اجرای حکم اسلامی دعوت به حکم الهی.
دو نفر بندگی میکنند، یکی از ترس آتش و یا اشتیاق بهشت: «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّه»(علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج1، ص57) این کار را میکند و آن دیگری لوجهالله(انسان، آیه 8) آن را انجام میدهد.
دو کس قربانی میکند، یکی برای گوشت آن و آن دیگری برای رضایت خداوندی؛ البته میداند که خداوند غنی و بینیاز است و نیازی به عبادت و قربانی ما ندارد و آنچه خداوند از بندهاش میخواهد تقوای الهی و حفظ خود از عظمت و جلال الهی است؛ چرا که: لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَ لاَ دِمَاؤُهَا وَ لکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ؛ گوشت و خون قربانی به خدا نمیرسد بلکه آنچه میرسد و مراد است همان امر باطنی است که تقوای الهی از سوی شماست.(حج، آیه 37)
جالب اینکه در دوره جاهلیت وقتی قربانی میکردند خونش را به کعبه میمالیدند تا قربانی به خدا برسد اما خداوند در این آیه این روش را نهی میکند؛ زیرا آن که مایه عمل و عبادت قربانی است، خون نیست بلکه نیت و حسن فاعلی است که برخاسته از شناخت و معرفت به جلال و جمال الهی است. از این رو، میفرماید: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ؛ آنچه به سوی خداوند بالا میرود همان کلام پاک و عمل صالح است.(فاطر، آیه 10) البته وقتی این کلام پاک و عمل نیک بالا میرود بهطور طبیعی خود عامل را نیز با خود بالا میبرد، این صعود چون معنوی است در آخرت دیده میشود؛ از این رو، گفته شده مومن صابر است؛ زیرا مزد عمل خودش را در صعود معنوی در آخرت درو میکند که فرشتگان میفرمایند: سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ و به آنان مىگویند: «درود بر شما به پاداش آنچه صبر کردید. راستى چه نیکوست فرجام آن سراى!»(رعد، آیه 24).
- ویژگی های کلام زیبا
اکـنـون بـه بـیـان پـاره ای از ویـژگـی هـای کـلام زیـبـا مـی پـردازیـم. بـاشـد کـه آنها را در مـعـاشـرتـهـای اجـتماعی، مورد توجه قرار دهیم، تا از آثار و برکات آن در زندگی بهره مند گردیم. کلام زیبا، سخنی است با خصوصیات زیر:
الف ـ بـرخـاسـتـه از فـکـر و انـدیـشـه بـاشـد. قـدرت تفکّر و اندیشه یکی از گرانبهاترین نـعـمـت هـای الهـی بـوده و شـایـسته است که انسان قبل از هر کاری درباره پیامدهای آن بخوبی بـیـنـدیـشد و جوانب نیک و بد آن را ارزیابی کند و چنانچه انجام آن را مصلحت دید، اقدام نماید و گرنه از انجام آن چشم بپوشد. روشن است که سخن گفتن نیز از این قاعده مستثنا نیست.
نـسـنـجـیـده سخن گفتن، علاوه بر زشتی ظاهری چه بسا موجب بی آبرویی و رسوایی گوینده شـده، نـشانه حماقت و نادانی او به حساب آید و خطراتی را برایش به بار آورد، یا ضرری را متوجّه او سازد. از این رو علی علیه السّلام فرمود:
(فَکِّرْثُمَّ تَکَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ الزَّلَلِ) (۹۷) بیندیش، سپس سخن بگو تا از لغزشها در امان باشی.
در سخنی دیگر اندیشه پیش از سخن را نشانه خردمندی و ناپخته سخن گفتن را علامت بی خردی دانسته، می فرماید:
(لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الاَْحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ) (۹۸) زبان خردمند در آن سوی قلب اوست، ولی قلب ابله در آن سوی زبان او.
آورده انـد که مردی پارچه ای زربفت و گرانبها بافته بود. با خود اندیشید که بهتر است این طاقه زربفت را به سلطان هدیه کنم و جایزه ای بگیرم. از این رو، به دربار سلطان شتافت و اجـازه ورود خـواسـت و طـاقـه زربـفـت را ارائه داد. سـلطـان کـه از آن اثـر هـنـری خـوشـحـال و شـگـفـت زده شـده بود، از اطرافیان خود برای چگونگی استفاده از آن نظر خواست. یـکی از آنان گفت : (این پارچه برای انداختن روی مرکب شما مناسب است.) دیگری آن را برای پـوشش تخت سلطنت مناسبتر دانست. سومی گفت : (برای پرده درب کاخ سلطنتی بهتر است.) سـلطـان گـفـت : (بـهتر است نظر بافنده هنرمند را نیز جویا شویم، شاید نظر بهتری داشته باشد.) آن گاه رو به مرد پارچه باف کرد و پرسید: (این پارچه زربفت برای چه مصرفی مـنـاسـبـتـر اسـت؟) مـرد بیچاره! بدون آنکه عاقبت کار خویش و موقعیّت مجلس را بسنجد، گفت : (قـربـان! بـه نـظـر حـقـیـر، ایـن پـارچـه فـقـط بـرای انـداخـتن روی جنازه پادشاه مناسب است!)(۹۹)
بـدیـن تـرتیب نه تنها خود را از گرفتن جایزه سلطان بی بهره ساخت که خطری بزرگ نیز برای جان خود آفرید.
به پای شمع شنیدم ز قیچی پولاد // زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
ب ـ هـمـراه بـا ادب اسـلامـی بـاشـد. ادب یـعـنـی انـجـام عمل مشروع اختیاری توأم با ظرافت و زیبایی. (۱۰۰)
شایسته است که انسان در هنگام سخن گفتن، ادب اسلامی را رعایت کند، یعنی طوری حرف بزند که در سخن او نه تنها به شخصیّت دیگران اهانتی شود، بلکه مقصود خود را در نهایت احترام و فـروتـنـی ابـراز کند.
از عباس عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم پرسیدند: شما بـزرگـتـریـد یا رسول خدا(ص)؟ عبّاس که سنّش از پیامبر(ص) بیشتر بود، در پاسخ گفت : (رسول خدا بزرگتر است، ولی من پیش از ایشان متولّد شده ام). (۱۰۱)
گـاهـی لازم می شود که انسان سخن حقّی را بگوید که ذهن شنونده آمادگی شنیدن آن را ندارد و یا زمینه برداشت منفی در سخن او هست. در این صورت نیز انسان باید کلام را بگونه ای ادا کند و الفـاظ را در قـالبـی بـریـزد کـه مـیـزان بـازتـاب مـنـفـی و تـنـش ایـجـاد شـده بـه حدّاقل برسد.
نـقـل شـده که یکی از خلفای عبّاسی، خواب وحشتناکی دید. معبّری را احضار کرد و خواب خود را برای او بازگفت و درخواست کرد که خوابش را تعبیر کند. معبّر گفت : (تعبیر این خواب آن است کـه قـبـل از فـرا رسیدن زمان مرگ خلیفه، همه خویشاوندانش خواهند مُرد و و مرگ خلیفه بعد از مرگ آنان واقع خواهد شد.) خلیفه از این سخن برآشفت، او را از نزد خود راند و معبّر دیگری را احـضـار کـرد.
مـعـبّر دوم پس از شنیدن جواب خلیفه گفت : (تعبیر خواب شما این است که خداوند به شما عمری طولانی عطا می کند، بطوری که عمر شما از همه خویشاوندانتان طولانی تر می شود.) خلیفه او را مورد نوازش قرار داد و جایزه ای بدو بخشید.
چـنـان کـه مـلاحـظـه کـردید، محتوای سخن هر دو یکی است، لیکن دوّمی چون در گفتار خود ادب را مراعات کرد سخنش مقبول واقع شد.
ج ـ راست و همراه با عمل باشد. ملاک زیبایی کلام، تنها زیبایی لفظ و ظاهر نیست، بلکه لازم اسـت عـمـل انـسـان نـیز گفته اش را تصدیق کند و این زمانی است که گوینده به وسیله کلام، ادّعـایـی را مـطـرح کـنـد.
بـرای مـثـال در قالب زیباترین الفاظ، دم از وفا و محبّت بزند. چنین سخنی را اگر عمل او تصدیق نکند، سخنی از سر نفاق و تزویر خواهد بود و دیگر نمی توان آن را کلام زیبا نامید.
قرآن در این باره می فرماید:
یـا اَیُّهـَا الَّذیـنَ
امـَنـُوا لِمَ تـَقـُولُونَ مـا لا تـَعـْمـَلُونََ کـَبـُرَ مـَقـْتـاً عـِنـْدَاللّهِ اَنْ تـَقـُولُوا مـا لا تَفْعَلُونَ (۱۰۲)
ای کـسـانی که ایمان آورده اید، چرا سخنانی می گویید که انجام نمی دهید. این گناه بزرگی است در نزد خدا، که بگویید آنچه را که به جا نمی آورید.
و نـیـز سـخـن باید از روی صدق و راستی بوده و با واقع مطابقت داشته باشد و این در جایی اسـت کـه گـوینده در مقام ارائه خبر باشد. خبر دروغ را هر چند فصیح و زیبا بیان کنند، زشتی آن، زیبایی ظاهری اش را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
امام علی علیه السلام فرمود:
(شَرُّ الْقَوْلِ الْکِذْبُ) (۱۰۳) بدترین سخن دروغ است.
و نـیـز سـخـن بـاید مبتنی بر حق باشد. سخنی که باطلی را ترویج می کند، یا درصدد کتمان حقیقتی است، هراندازه هم زیبا بیان شود، چون دربردارنده پیام پلیدی است، زیبا نخواهد بود.
در ماجرای جنگ صفّین وقتی خوارج گمراه، از غوغای حکمیّت، طرفی نبستند و حَکَم تحمیلی آنان ـ ابـو مـوسـی اشـعـری ـ در مـذاکـره بـا عـمـر و عـاص شـکـسـت خـورد، شـعـار (لا حـُکـْمَ اِلاّ لِلّه) (۱۰۴) را سردادند. وقتی این شعار خوارج به گوش امیرمؤ منان (ع) رسید، فرمود:
(کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الْباطِلُ) (۱۰۵) سخن حقی است که به وسیله آن، باطل اراده شده است.
پی نوشت ها:
۹۷- شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۵۰۶ .
۹۸- نهج البلاغه، حکمت ۳۹.
۹۹- نـقـش زبـان در سـرنـوشـت انـسـانـهـا، مـهدی فقیه ایمانی، ص ۳۸۴، تلخیص، چاپ اسماعیلیان، قم.
۱۰۰- ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۳۶۶ .
۱۰۱- عِقدُ الفرید، ابن عبد ربه، ج ۲، ص ۲۶۲، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
۱۰۲- صفّ (۶۱)، آیات ۲ ـ ۳ .
۱۰۳- نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ص ۱۸۷ .
۱۰۴- حکم و فرمان جز برای خدا نیست.
۱۰۵- نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص ۱۲۱ .
🏴سوالات قبر چیست⁉️
✍دو ملک به نام نکیر و منکر در قبر از عقاید و اعمال کلی انسان، سوالاتی را مطرح میکنند که انسان باید بالاجبار به آن سوالات جواب دهد.
✍امام سجاد (ع) در این باره میفرماید:
1⃣ اولین سؤال آن دو فرشته این است که آیا خدا را پرستش می کردی یا مشرک بودی⁉️
2⃣ دوم این که از پیامبر و مکتب و دین و کتاب (قرآن) سؤال میشود؛
3⃣ سوم این که از رهبری و ولایت می پرسند که کدام رهبر (حق یا باطل) را تقویت و یا تضعیف می کردی⁉️
4⃣ چهارم این که از عمر می پرسند که در چه راهی مصرف کردی⁉️
5⃣ پنجم این که از مال و درآمدها می پرسند که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی⁉️
◀️ بعد حضرت در ادامه می فرمایند: خودتان را برای پاسخ گویی به سؤالات شب اول قبر آماده نمایید.
📚بحار الأنوار، ج ۶، ۲۲۳٫
➖➖➖➖➖➖➖
⚫️ارزش يك قطره اشک براى اباعبدالله عليه السلام‼️
✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد.
خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی⁉️
🔹 میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری.
پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
🔶می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم‼️ ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید.
♦️ حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
✅نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید: من سررشته قیمت این درّ را ندارم.
✅نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد.
✅حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
✅وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند:
خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی.
🔆 خطاب می رسد :
او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 کتاب حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵
➖➖➖➖➖➖➖
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
( روضه امشب شب اربعین حسینی بیستم صفرالمظفر)
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
از فراق من و دلدار چهل روز گذشت
از شب آخر دیدار چهل روز گذشت
از همان شب که زن و بچهی دلخونت را
من شدم قافله سالار چهل روز گذشت
از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم
وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت
از شب شام غریبان که زمین میافتاد
پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت
از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت
من شدم بیکس و بییار چهل روز گذشت
از جسارت به من و هلهلهی نامردان
وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت
من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم
باورم نیست که این بار چهل روز گذشت
تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی
که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت:
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند.
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید.
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ
فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند.
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها
وَقُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند.
✅ کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد:
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً
بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً
لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود .
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ .
سفر تبلیغی دهه آخر ماه صفرالمظفر مازندران نوشهر مالک رجبی دارابی
25 شهریور 1401 ه ش
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
با سلام و احترام
و تسلیت اربعین آقا امام ابی عبدالله الحسین علیه السلام.
علاوه بر راهپیمایی اربعینی ارادتمندان آقا سیدالشهدا در سراسر کشور امید آنکه از زیارت اربعین که در روایت از جمله ۵ علامت مومن شمرده شده است غفلت نورزیم قبول باشه انشالله التماس دعا
این هم متن زیارت 👇🏾👇🏾
💠زیارت اربعین:
السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ
اللهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
پس دو ركعت نماز مىخوانی و دعا مىكنى به آنچه مىخواهى.
📗مفاتیحالجنان
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه خوانی شام اربعین شب بیست و یکم ماه صفر المظفر در خدمت مستمعین عزیز در محل تبلیغ بودم
( روضه جابر بن عبدالله انصاری و عطیه و ملاقات آنها با حضرت امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام )
چو خوب بود در چنین شبی شام اربعین در جوار حرم اباعبداللهالحسین(علیه السلام) باشیم در این روزها که حال و هوایمان اربعینی است باز هم دلمان هوای کربلا دارد ، چون جهت ادای تکلیف در تبلیغ برگشتم چند بیت را تقدیم میکنم «گرچه دور شدم اما دلمان پرواز حرم دارد التماس دعا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
دیدهگریان، دل غمین، یادش بخیر
تربتِ آن سرزمین، یادش بخیر
بارشِ رحمت، میانِ جادهها
از یَسار و از یمین، یادش بخیر
مردمی که باور و آیینشان
با یقین گشته عجین، یادش بخیر
آبِ رو را، آبروداری ز شوق،
پاک میکرد از جبین، یادش بخیر
التماسِ مردِ صحرایی که گفت:
یک نفس، با من نِشین، یادش بخیر
گوشها، پر از هَلَب ( زُوّار ) بود
آن نوای خوش طنین، یادش بخیر
جایجایِ جاده، پیدا گشته بود
دستِ حق از آستین، یادش بخیر
طعمِ شیرینِ زیارت، عطرِ وصل
ظهرِ روزِ اربعین، یادش بخیر
جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت میکند: هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (علیه السلام) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود. هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: دست مرا به قبر برسان. دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین».
✅ سپس گفت: چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمیدهد؟ سپس گفت: «چگونه میتوانی پاسخ بدهی، در حالی که رگهای گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟
در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: سوگند به خداوندی که محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم.
عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش با آنان شریکیم!؟ در حالی که شمشیری نزدهایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟».
✅ : جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از حبیبم پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) شنیدم که میفرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار میگیرد و با آنان در یک مکان گرد میآید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است».
عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان میکند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد! جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور، رفتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا (ص) بیا.
اینک زین العابدین است که همراه عمه ها و خواهرانش میآیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد (علیه السلام ) رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمه های ما را آتش زدند.»
و لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
از همان منابع قبلی..
سفر تبلیغی دهه آخر صفر المظفر نوشهر مالک رجبی دارابی 26 شهریور 1401 ه ش