ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﻠﺐ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖِ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩﺍﺵ ﺍﺳﺖ ؛ ﻣﺸﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﺑﻪ انگشتهای ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩاﻡ ، ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﯽﭼﺮﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺎﺩﻭﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﻢ ، ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻧَﺤﯿﻒ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﻠﺒﻢ !
ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﺤﯿﻒ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽﺷﻮﺩ میخواهم ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻭﺯﻡ !
ﻭقتی ﻣﯽﺷﮑﻨﺪ ﭼﻨﮓ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻪ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ میخواهد ﻭ نمیتواند ﻣﻮﺝ ﻣﻮﺝ ﺍﺷﮏ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺪ ﺳﺮﺍﻍ چشمهایم !
ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏِ ﻧﺤﯿﻒ ... :)
من میروم ...
و کلید این خانه دلگیر را
زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت
دلتنگ که شدی، آمدی نبودم؛ نگرد !
باران، هرگز شبیه آنچه بود
به آسمان بر نمیگردد.
یه نصیحت از جناب محمودخانِ دولت آبادی:
مهربان باشید،
اما از آدمهای پرتوقع فاصله بگیرید!
آنها، مقیاست را به هم میزنند و حرمتِ مهرت را می شکنند. آنها حافظه ضعیفی دارند، خوبیها را زود فراموش میکنند !!
آرامجای .
دل ِ تنگ که آرام و قرار نمیشناسد؛ فقط بلد است صاحبش را از درون ویران کند !
دلم میخواد بدونی حتی وقتی یه روز نمیبینمت،
قدِ همهی خونههای سالمندانِ جهان توی قلبم دلتنگی جمع میشه.