حقترین مکالمهای که با یک راننده اسنپ داشتم دیروز بود. پیرمردی شیرازی که یک جمله عجیب و دلنشین گفت. قبلش اجازه گرفت سیگارشو روشن کنه و بعدش گفت:
پسرجون میدونی عشق مثل چی میمونه؟ عشق مثل سیگاری هست که دست منه، بهش عادت میکنی و درگیرش میشی ولی میدونی یه روز همین سیگار میکشتت:)
حقیقتاً من آدم خسیسی نیستم ولی وقتی دارم غذا میخورم و یکی ناخونک میزنه انگار داره یه تیکه از قلبمو برش میده، انگار داره روحم رو تکهتکه میکنه،
بابا من برای قسمت به قسمت این غذا پلن چیدم نکن اینجوری 🙂🔪
راننده اسنپ تو ماشینش یه نوشته با این مضمون که ناشنواست گذاشته بود.
وسط مسیر گوشیش زنگ خورد، برداشت و با گوشی صحبت کرد.
گفتم: “پس چرا این کاغذو چسبوندی؟”
گفت: “بعضی روزا حوصلهی آدما رو ندارم.”