ما اشکهایی هستیم که بند نمیآید
ما بغضهایی هستیم هزارساله
ما سیاهپوشان همیشگی هستیم
ما غمهای متحرکی هستیم و زندههای بیجان
اما...
ما تمام نمیشویم !
آرامجای .
کسی ك غرق شده ؛ از خیس شدن نمیترسه !
Finish it before it finishes you.
تمومش كن قبل از اينكه تمومت كنه.
اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اداشو درآورد !
اصالت یعنی من راه درست رو میرم؛حتی اگه هیچکس متوجهش نشه !
اصالت یعنی حق کسیو نمیخورم؛ حتی اگه به ضررم تموم شه !
اصالت یعنی دروغ نمیگم؛ چون از حقیقت ترسی ندارم.
اصالت یعنی خیانت نمیکنم،نه به این خاطر که کسی نمیفهمه؛ بلکه به این دلیل که برای خودم شخصیت و احترام قائل هستم.
اصالت یعنی دل کسی رو نمیشکنم؛ چون میدونم با هر دستی بدی با همون دست پس میگیری.
اصالت یعنی دوست نداری دورو باشی؛ چون صداقت انتخاب تو بوده.
و این اسمش بی عرضگی نیست ! اسمش
اصالته »
آرامجای .
کلمهی"illifuria" یعنی : دلتنگی برای کسی که تا حالا باهاش ملاقات نداشتی و ندیدیش، آدمایی که یه تیکه
کلمهی "Forelsket" یعنی :
شادی و نشاط فوق العادهای که موقعه اولین دفعهی عاشق شدن تجربه میشه .
اگه به یه آدم بگی فوق العاده ایی، فوق العاده تر از قبل میشه.
اگه یه آدمو برای تلاشش تحسین کنی، بیشتر تلاش میکنه.
اگه به یکی بگی که چقدر قشنگ میخندی قشنگتر میخنده.
اگه به یکی بگی عجب چایی خوش عطر رنگی دم کردی، قند تو دلش آب میشه.
اگه به یکی بگی چقدر خوشگل شدی، دنیاش قشنک تر میشه.
و از همه مهم تر اگه تو مهربون بمونی، تو نسبت به بقیه قشنگ تر میشی.
آرامجای .
کلمهی"illifuria" یعنی : دلتنگی برای کسی که تا حالا باهاش ملاقات نداشتی و ندیدیش، آدمایی که یه تیکه
کلمهی ''یکسیدِنتیزیَست''
کسی که دردش رو پشت لبخندش پنهان میکنه !
من موظفم در قبال حال خودم؛ موظفم که خوب بمانم و زمین که خوردم و غمگین که بودم، زودتر بلند شوم و دوباره لبخند بزنم و دوباره امیدهای جدیدی برای خودم دستوپا کنم. من موظفم که زود خوب شوم و زود دردهام را التیام ببخشم و زود زخمهام را ترمیم کنم؛ چون اساساً غمگین بودنِ من، چیزی را درست نمیکند، بلکه همه چیز را بدتر میکند !
آرامجای .
سیوش کن :setinom یعنی تکیه گاه و همهی قوتِ دل و زندگیت !
سیوش کن : Irripetibile
یعنی کسی که هرچقدرهم زمان بگذره بازم واست تکراری نمیشه و هر روز بیشتر از روز اول دوسش داری، یه عشق تکرار نشدنی.
سايهها،
زير درختان، در غروب سبز میگريند .
شاخهها چشم انتظار سرگذشت ابر،
و آسمان،
چون من، غبارآلود دلگیری.
باد، بوي خاکِ بارانخورده می آرد .
سبزه ها در راهگذار شب پريشانند .
آه، اكنون بر كدامين دشت می بارد؟!
باغ، حسرتناکِ بارانی ست،
چون دل من
در هوای گريهٔ سيری !
-جنابهوشنگابتهاج !