الان توی اون نقطه از زندگی ایستادم که کافکا میگه:
از زندگی با مردم، از حرف زدن، عاجزم !
کاملا در خود فرو رفتهام، به خودم فکر میکنم چیزی ندارم به کسی بگویم.. هرگز؛ به هیچکس !
- so many lonely
people in a crowded world.
یه عالمه آدم تنها، تو یه دنیای شلوغ !
آرامجای .
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجرهای در دل سیمانی ماست #شعرگرافی
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ .
#شعرگرافی
آرامجای .
جسارت را در تو دیدم اما تو سرکوبش کردی، پنهانش کردی کاری که اغلب آدم ها می کنند. به تو نمی گویم از س
"دیوانگی" یعنی ناتوانی در بازگو کردن اندیشهها !
مانند این است که در کشوری بیگانه هستی ، میتوانی همه چیز پیرامونت را ببینی و درک کنی، ولی نمیتوانی توضیح دهی به چه چیز احتیاج داری یا چه کمکی میخواهی چون با زبانی که در آن کشور صحبت میکنند ، بیگانه ای ...
همهی ما با چنین مسئلهای روبرو شدهایم !
و همهی ما با شکلی دیوانهایم !
برشیازکتاب ورونیکاتصمیممیگیردبمیرد
نوشتۀپائولوکوئلیو
#دیالوگکتاب