اندر احوالات پیامهای بازرگانی سیما یا یکی پیامک نداد مرد!
شدم بی حوصله از دست دنیا
کنون روشن کنم تلویزیون را
ببینم صحنه های عاشقانه
بهشتی را بسازم توی خانه
ببینم فیلم های سینمایی
در این حال و هوای کرونایی
سخنرانی ببینم حی و حاضر
سپارم چشم بر سریال فاخر
ولی اول بیاید دید تبلیغ
که هر گل لاجرم دارد بسی تیغ
پنیر لاکتیکی چیز عجیبی ست
که حاوی مواد دلفریبی ست
نه قافیه مهم است و نه وزنم
اولین چیزی که واسه صباح مهمه سلامتی گاوه!
به قبر شاعران شد لرزه برپا
که ضعف و گل شده قافیه اینجا
فروش کشک بادمجان جدید است
ولی گوید ننهش عمری خریده است!
تمام لکه ها را اسپری برد
دهان وامانده و مغزم تکان خورد
میان باغ و با کلی افاده
طرف کنسرو ماهی را نهاده
تو با این لاکچری، با این دک و پز
بزن جوجی و درکن بعد قمپز
گمانم درس لقمان درس دورتو ست
که آداب ادب را کلهم شست
بگفت از بوی ظرف میزبانش
کنف کرده تمام بستگانش
اگر که خسته ای یا بی بخاری
اگر حتی تو پایی هم نداری... پیاده تا روی سرحال و چالاک
پیامک ده، بخر از کفش تن تاک
***
در این جا کم کمک خوابید چشمم
ندیدم باقی سریال را هم😒
#زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
Instagram.com/arastehnia
#تبلیغات_صداوسیما
#شعر_طنز