#غزل_عاشقانه
خوابیده روی دامنم سرباز چشمانت
جنگی به راه افتاده با آن ناز چشمانت
فرمانده ی کل سپاهت را خبر کن که
دل را به تسخیرش کشاند اعجاز چشمانت
چه بُرد-بُردی می شود این جنگ وقتی که
پر می شود احساس من از راز چشمانت
من از سکوت شب میان موی تو گیجم
وقتی که غوغا می کند آواز چشمانت
برقی که از چشمان تو ساطع شود شعر است
حافظ غزل می چیند از شیراز چشمانت
بر روی خطّ ابرویت راهی شدم، حالا
پایـان عاقل بودنم؛ آغــاز چشمانت
اردیبهشت94
شعر از زهرا آراسته نیا -suzestan.blog.ir
@arastehnia
#غزل_عاشقانه
خوابیده روی دامنم سرباز چشمانت
جنگی به راه افتاده با آن ناز چشمانت
فرمانده ی کل سپاهت را خبر کن که
دل را به تسخیرش کشاند اعجاز چشمانت
چه بُرد-بُردی می شود این جنگ وقتی که
پر می شود احساس من از راز چشمانت
من از سکوت شب میان موی تو گیجم
وقتی که غوغا می کند آواز چشمانت
برقی که از چشمان تو ساطع شود شعر است
حافظ غزل می چیند از شیراز چشمانت
بر روی خطّ ابرویت راهی شدم، حالا
پایـان عاقل بودنم؛ آغــاز چشمانت
شعر از زهرا آراسته نیا -suzestan.blog.ir
@arastehnia
#غزل_عاشقانه
هی خودم را به دل آینه ها می ریزم
حرف دل را به نخ قافیه می آویزم
میچکم بر سر و روی غزلم بی وقفه
"باز باران" شده تکدرس خیال انگیزم
می کِشم لاشه ی دل را به سر راهت باز
من که از زخم ترین حادثه ها لب ریزم
برگه ها ریخته از دفتر شعرم بی تو
خش خشی بی رمق از خاطره ی پاییزم
بلکه گنجشک شوی روی سرم بنشینی
مرد پوشالی بی مغز سر جالیزم
کم کم انگار نگاهت به نگاهم تابید
باید اهواز شود با تو تن تبریزم
روی "صغرا"ی دلم سایه ی "کبرا"ت نشست
وقت آن است که از "حد وسط" برخیزم
✍ زهرا آراسته نیا -suzestan.ir
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
اینجا برای پر زدن بال و پری نیست
حتی اگر هم سوختی خاکستری نیست
باید بدانی عاشقی درد بزرگی ست
راه رهایی از مدارش سرسری نیست
تا چشم هایت را ببندی در کمین است
رویای او می تازد و این آخری نیست
من می روم از قصه ی شاه پری ها
این قصه بی روح است وقتی که پری نیست
تــو کُــنیه ات گندم و من در آرزویت
آدم شدم اما بهشت دیگری نیست
باید خدا یاری کند تا دل بفهمد
چشمت برای شعرهایم دفتری نیست
۹۳/۰۳/۱۹
✍ #زهرا_آراستهنیا
#غزل_عاشقانه
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c