eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
267 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5972183842205730851.mp3
3.49M
✅✅ باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم 🎤دکتر سید‌مهدی‌هومان بهشتی @arayehha
. اا═.🍃.═════════╔     چه گویی نیست مولانا از ایران؟ اا═════════.🍃.═╚ اگر از شما بپرسند که جلال الدین محمد بلخی ایرانی  است یا ترک؟ بگویید این خُراسانی قطعاً پارسی زبان بوده است.  اما پیش از آن که به زندگینامۀ مولانا استناد کنید، سراغ آثار خود مولانا بروید. هر مؤلف یک "جهان‌-متن" دارد و جهان-متن وی با  سپهرهای فرهنگی و هویتی پیوند استوار می‌خورد. در درون آثار مولانا یک ایران فرهنگی، راسخ ایستاده است و خاستگاه هویتی او را فریاد می‌زند؛ جلال الدین بلخی، تعلقِ تمام عیار به سپهر فرهنگی ایرانی دارد که اگر آن را از آثارش بیرون بکشیم، غزلیات شمس و مثنوی و دیگر آثار مولانا بخش عمدۀ رمزگان فرهنگی و بنیان هویتی خود را از دست می‌دهد. شاخص‌هایی که تعلق هویتی و فرهنگی متن و مؤلف را نشان می‌دهد، از ناخودآگاه مؤلف در متن می‌نشیند. حتی زمانی که مؤلف به زبان دیگری می‌نویسد، یا اثرش ترجمه می‌شود آن سازه‌ها در شالودۀ متن می‌مانند. برخی از عناصر ایرانی که در صفحه‌صفحۀ آثار مولوی خود را به رخ خواننده می‌کشند از این قرارند: ۱.  جغرافیای ایران‌زمین نام شهرها و مکانهای ایرانشهر: ایران (۲ بار)، تبریز (۶۰۰)، بخارا (۳۰)، سمرقند (۱۳)، سبزوار (۹)، سپاهان (۷)، بلخ (۵)، خراسان (۵)، کُهستان (۴)، همدان (۴)، کرمان (۳)، نشابور (٢)، خوارزم (3)، قزوین، غزنی، توسی، ری (رازی)، مرو (مروزی)، کابل، خوزی، گیلی، غوری، اما از شهرهای ترکیه و سوریه  که مولانا بخش عمدۀ زندگی خود را در آن دو منطقه  گذرانده فقط این‌ نامها را می‌بینیم: ترکیه: قونيه (۴)، قيصريه (۱)، لارنده (۱)، انطاکیه (۱) سوریه: دمشق، حلب، از یاد نبریم که در روزگار مولوی، ترکیه امروزی، جزو ایران فرهنگی بود؛ هم به لحاظ زبانی و ادبی و هم به لحاظ ساختار سیاسی و دیوانی سلجوقیان در گسترۀ ایرانشهر فرهنگی قرار داشت. ۲. نامها و نشانهای تقویم خورشیدی ایرانی نوروز (۹)، مهرگان (۲)، بهمن (۲۰)، دی، تیر ماه. این تقویم و مناسبتهای آن که به ایام العجم مشهور است از ایران باستان متمایز کنندۀ ایرانیان از دیگر ملل پیرامون بوده است. (نک. آثار الباقیه بیرونی) ۳. موسیقی ایرانی نظام موسیقی ایرانی که پیشینه‌اش را به روزگار ساسانیان می‌رسانند در غزلیات مولانا پر رنگ است. مولانا  بنا به گواه سخنان خود او در غزلهایش غالباً با  آهنگها و نواهای ایرانی در سماع می‌رفته است. نام برخی از نواهای ایرانی در غزلیات شمس از این قرار است. پردۀ عشاق، پردۀ حجاز، رهاوی، بوسلیک، حسینی، راست‌، پرده‌های شاهوار، زیر خرد، زیر بزرگ، سپاهان، و سازهای ایرانی: سرنا، بربط، چنگ، چغانه، تنبور و ... ۴. اساطیر و تاریخ ایران رستم (زیاد)، سیمرغ (٣٧)، کیقباد-قباد (۳۰)،  کیخسرو (١٢)، خسروانی (٩)،  بهرام (٨)، جام جم (٨)، مانی (٨)، ضحاک (٦)،  فریدون/افریدون (٦)،  جمشید (٥)، تهمتن (٤)، کاووس (٤) کیکاووس (٤)، زال (٤)، زردشت (٢)،  سهراب (٢)، نوشروان (٢)، سیاوش، رخش و ... سنجر (٢١)، محمود و ایاز (١٨)، خوارزمشاه (٥)؛ نظام الملک توسی نظام اسطوره‌ای ایرانشهری، بیش از دو هزار سال جزو سازه‌های پایدار ایرانیت در معنابخشی به جهان و انسان و ایران بوده است. مولانا با رمزگان این نظام مفهومی به جهان و انسان اندیشیده، تخیل کرده و سروده است. ۵. کتابهای پارسی و ایرانی در آثار مولوی نام این کتابهای فارسی را می‌بینیم: اوستا، شاهنامه، کلیله و دمنه، ویس و رامین، الهی‌نامه (حکیم غزنوی=حدیقۀ سنایی)، منطق الطیر خاقانی، آیا در آثار مولوی از کتابی به زبانهای ترکی، رومی، یونانی، نشانی هست؟ ۶. تعلق به زبان پارسی بگذریم از این که جهان-متن مولانا به زبان پارسی است اما وی تعلق خاطر خود به این زبان را نیز چند بار بر زبان آورده است. زبان پارسی، زبان میانجیِ ایرانیان از همۀ تیره‌ها و طوایف است و تعلق ایرانیان به هویت دیرین خود در احترام و عشق به زبان پارسی نمود یافته است. مولوی هم تعلق خاطر خود را چنین سروده است. مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی پارسی گوییم شاها آگهی خود از فؤاد ماه تو تابنده باد و دولتت پاینده باد مدعیانی که آرزوی محال می‌پرورند تا به دروغ مولانا را پروردۀ فرهنگ و هویتی غیر از ایران بنمایانند، باید سپهر فرهنگی و هویتیِ مطلوب خود را در آثار مولانا نشان دهند. البته اذعان خواهند کرد که فکر، زبان و فرهنگ مولانا بر بستر هویت ایرانی شکل گرفته است. و همه می‌بالیم که آن مرد تعلق به تمام اعصار و همۀ جهان دارد زیرا جهانیان به او تعلق خاطر دارند. عناصر ایرانی زیادی در جهان-متن مولانا هنور هست که مهمانان عزیز کاروند مرا به آنها رهنمون خواهند کرد. مولانا و ایران # دکتر محمودفتوحی @arayehha
دهم مهرماه، زادروز مهرداد بهار (۱۳۰۸-۱۳۷۳) @arayehha
آرایه های ادبی
دهم مهرماه، زادروز مهرداد بهار (۱۳۰۸-۱۳۷۳) @arayehha
‍ ۱۰ مهر زادروز ملک‌مهرداد بهار (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۸ تهران – درگذشته ۲۲ آبان ۱۳۷۳ تهران) نویسنده و پژوهشگر  "فرزند ملک‌الشعرای بهار" او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی نام‌نویسی کرد اما دوسال پس از آن به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی از دانشگاه رانده‌شد و به زندان افتاد. در بهار ۱۳۳۴ آزاد شد و دوباره به دانشگاه رفت و سرانجام در ۱۳۳۶ تحصیلاتش را در دوره کارشناسی به‌پایان رساند. وی در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و از مدرسه زبان‌های شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن فوق لیسانس گرفت. سال‌ها پس از آن، با دریافت دکترا به دانشگاه تهران رفت و در رشته اساطیر ایران باستان به تدریس پرداخت. آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است. آثار: واژه‌نامه بُندهش "پهلوی - فارسی" انتشارات بنیاد فرهنگ، تهران ۱۳۴۵ جمشید شاه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهران ۱۳۴۶ بَستور، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهران ۱۳۴۷ واژه‌نامه گزیده‌های زاداسپرم "پهلوی - فارسی" انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران ۱۳۵۱ اساطیر ایران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران ۱۳۵۲ پژوهشی در اساطیر ایران، انتشارات توس، تهران ۱۳۶۲ چاپ دوم "با تجدیدنظر و افزوده‌های تازه، انتشارات آگاه، تهران ۱۳۷۵ درباره قیام ژاندارمری خراسان به‌رهبری کلنل محمدتقی‌خان پسیان، انتشارات معین، تهران ۱۳۶۹ بُندهش، فرنبغ دادگی، انتشارات توس، تهران ۱۳۶۹ رستم و دیوسفید، انتشارات نگار، تهران ۱۳۷۰ سخنی چند درباره شاهنامه "پیوست کتاب - داستان‌های شاهنامه فردوسی" انتشارات سروش/نگار، تهران ۱۳۷۲ تخت جمشید "با نصراله کسراییان" تهران ۱۳۷۲ رستم و سهراب، انتشارات نگار، تهران ۱۳۷۳ جُستاری چند در فرهنگ ایران، انتشارات فکر روز، تهران ۱۳۶۳ چاپ دوم ۱۳۶۴ ادبیات مانوی "با ابوالقاسم اسماعیل‌پور" انتشارات زنده رود/نشرکارنامه، تهران ۱۳۹۴ ادیان آسیایی، نشرچشمه، تهران چاپ اول: ۱۳۷۵ چاپ دوم: تابستان ۱۳۷۵ از اسطوره تا تاریخ، نشرچشمه، تهران ۱۳۷۶. @arayehha
۱۰ مهر ( اول اکتبر ) روز جهانی سالمندان  ... 💠 : فارغ از نگاه ِهیز می شوی، در کنار سال های عاشقی؛ پیر می شوی، عزیز می شوی. @arayehha
آرایه های ادبی
۱۰ مهر ( اول اکتبر ) روز جهانی سالمندان  ... 💠 #سه‌گانی: فارغ از نگاه ِهیز می شوی، در کنار سال های
  در من پُلی شکسته تر از تاریخ   در انتهای خاطره سازی هاست   من روستای گم شده ای هستم   که خسته از تمامیِ بازی هاست    @arayehha
بانو! چقدر ساده، چه گيرا نگاهتان می‌چرخد آسمان و زمين دور ماهتان گيسويتان شبيه من و روز و حال من می‌آيد اين چه خوب به چشم سياهتان سرباز، دل ندارد و بی‌بی خجالتی‌ست لطفا سفارشی بشود پيش شاهتان دستان من به دست شما، اين گناه نيست اما نترس، پایِ دل من گناهتان يكبار  اشتباه " عزيزم" صدا زديد عمری‌ست دلخوشم به همين اشتباهتان    دهم مهر ماه زادروز «سیدمهدی موسوی» شاعر، داستان نویس، منتقد و ترانه سرا بسیاری او را به عنوان "پدر غزل پست مدرن" می شناسند @arayehha
🗒یادداشت 🔺آیا می‌توان نوشتار زنانه را از نوشتار مردانه تشخیص داد؟ (بخش اول) ✍محسن احمدوندی دو نوشته‌ای که در ادامه می‌آیند، بخش‌هایی از دو نامهٔ عاشقانهٔ زنانه هستند، با این تفاوت که نویسندهٔ یکی از این نامه‌ها در جهان واقع هم زن است و نویسندهٔ دیگری مردی است که در قالب  زنی فرورفته و از زبان او چنین نامه‌ای را نوشته است. به نظر شما نویسندهٔ کدام یک از این نامه‌ها هم در جهان متن و هم در جهان واقع زن است؟ ۱. دو سه روز است همهٔ فکر من در اطراف زندگی آتیه‌ام دور می‌زند، نمی‌دانی چه فکرها می‌کنم، چه نقشه‌ها می‌کشم و چه برنامه‌هایی تنظیم می‌کنم، اگر بدانی به من می‌خندی، چون من خودم هم در میان این همه نقشه و برنامه سرگردان مانده‌ام. تو را در نظر مجسّم می‌کنم، بچه‌مان را، خودم را، خانه‌مان و همه چیز در نظرم جلوهٔ مطبوعی دارد. من به زندگی آتیه‌ام بسیار خوش‌بین هستم. به خدا من وقتی فکر می‌کنم که خانمِ خانه‌ای شده‌ام و باید بلند شوم و برای شوهر خوبم صبحانه درست کنم، قلبم از شوق می‌لرزد، من پیوسته انتظار آن روزها را می‌کشم، من دلم می‌خواهد تو زودتر بیایی و آرزوهای من تحقّق پیدا کند. ۲. دیشب خواب دیدم که تو بی‌خبر برگشته‌ای. من در اتاقم بودم و تختم را درست می‌کردم. مامان آمد و مژدهٔ آمدنت را داد. من بیرون دویدم و سرِ پله‌ها به هم رسیدیم. اینجا خوابم قطع شد و من نمی‌دانم چه برخوردی با هم داشتیم و چه جور سلام و روبوسی کردیم. تو نمی‌توانی تصور بکنی چه نقشه‌ها من می‌کشم، درست برای همچو لحظه‌ای که به هم خواهیم رسید و میان یک جمع بیگانه خودمان را روبه‌روی هم خواهیم دید. گمان می‌کنم از شادی چنان منقلب خواهم شد که بی‌‌اختیار خودم را در آغوش تو خواهم انداخت، هر چند که می‌دانی من از تظاهرات عاشقانه در حضور دیگران یکسر بیزارم. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @arayehha
🗒یادداشت 🔺آیا می‌توان نوشتار زنانه را از نوشتار مردانه تشخیص داد؟ (بخش دوم) ✍محسن احمدوندی نظرسنجی بالا نشان می‌دهد تشخیص نوشتار زنانه از نوشتار مردانه آنقدرها هم که فمنیست‌ها می‌گویند ساده نیست. هرچند آن‌ها براساس یافته‌های زبان‌شناسی اجتماعی برای نوشتار زنانه ویژگی‌هایی را برمی‌شمرند و نوشتار زنانه را متفاوت از مردانه می‌دانند ()؛ اما گاهی یک نویسندهٔ مرد می‌تواند چنان بنویسد که نوشتارش کاملاً زنانه به نظر برسد. چنان‌که می‌بینید ۳۰℅ از شما نوشتهٔ اول را زنانه دانسته‌اید و ۷۰℅ نوشتهٔ دوم را. این در حالی است که اتفاقاً نوشتهٔ اول از یک زن است و نوشتهٔ دوم از یک مرد. نوشتهٔ اول بخشی از نامهٔ فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور و نوشتهٔ دوم بخشی از نامهٔ یولاند - شخصیتِ زنِ رمانِ «از آن سوی دیوار» نوشتهٔ محمود اعتمادزاده (به‌آذین) - به معشوق ایرانی‌اش مسعود است. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @arayehha
. «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ»   ستایش خدای را که درهم شکننده سرکشان و نابودکننده ستم‌کاران است. @arayehha
   یازدهم مهرماه    سالروز درگذشت «عمران صلاحی» شاعر،    نویسنده، مترجم و طنزپرداز "روحش شاد و یادش گرامی" @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۱ مهر سالروز درگذشت عمران صلاحی (زاده ۱ اسفند ۱۳۲۵ تهران – درگذشته ۱۱ مهر ۱۳۸۵ تهران) شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز او تحصیلاتش را در شهرهای قم، تهران و تبریز به‌پایان رسانید. نخستین شعرش در مجله اطلاعات کودکان به‌سال ۱۳۴۰ به‌چاپ رسید و نوشتن را از مجله توفیق و به‌دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدی‌پور منتشر کرد که مجموعه‌ای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم می‌سرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد. وی با مجله گل‌آقا با نامهای مستعار ابوقراضه، بلاتکلیف، کمال‌تعجب، زرشک، تمشک، ابوطیاره،  حلبی، آب‌حوضی، زنبور، بچه‌ی جوادیه، مراد محبی، جواد مخفی، راقم این سطور و ... و نشریه بخارا همکاری داشت. سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد و همچنین سالها همکار شورای‌عالی ویرایش سازمان صداوسیما بود. عمده شهرت او در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به‌طور مرتب مطالبی باعنوان ثابت حالا حکایت ماست می‌نوشت و از همان زمان بر اساس این نوشته‌ها، آقای حکایتی لقب گرفت و بعدها توسط انتشارات مروارید به‌چاپ رسید. از او آثاری به‌زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است. @arayehha