✅ داستان کوتاه (273)
🔸 داستانی از بهشت
(بر اساس آیات 51 تا 72 سوره صافات)
🌹 در بهشت، یکی از بهشتیان به یاد رفیقش می افتد و میگوید: «من در دنیا رفیقی داشتم که از من میپرسید واقعاً تو از کسانی هستی که قیامت را قبول دارند؟ واقعاً آیا ما بعد از اینکه مردیم و مشتی خاک و استخوان شدیم، دوباره زنده شده و به خاطر گناهانمان مجازات میشویم؟»
او در ادامه از بهشتیان میپرسد: «آیا شما از آن رفیق من خبری دارید؟»
آنگاه از بالا به جهنّم نگاه میکند و آن رفیقش را در وسط آتش میبیند و با تعجّب به او میگوید: «به خدا قسم نزدیک بود با آن عقیده و آن حرفهایت مرا هم به سقوط بکشانی و اگر لطف مولایم خدا نبود، بدون شک من هم از احضار شدگانِ در جهنّم بودم.»
بعد، از شدّت خوشحالی از اینکه به جهنّم نیفتاده و بهشتی شده، از بقیهی بهشتیان میپرسد: «پس ما دیگر نمیمیریم؟ جز همان بار اوّل که در دنیا مردیم؟ عذاب هم اصلاً نمیشویم؟»
قطعاً پیروزی بزرگ، همین است. پس همهی کسانی که اهل عملند، باید از طریق انجام دستورات #واجب و #حرامِ خدا فقط برای چنین پیروزیای کار کنند. واقعاً آیا برای پذیرایی شدن، این بهشت با این همه نعمت بهتر است یا درخت زقّوم جهنّم؟ همان درختی که ما آن را برای عذاب کافرانی گذاشتهایم که با کفر و تمرّدشان از دستورات #واجب و #حراممان در حق ما ظلم کردهاند؟ زقّوم درختی است که در قعر جهنّم میروید. شکوفههایش انگار شبیه سرهای شیاطین است.
بنابراین کافرانی که با کفر و تمرّدشان از دستورات #واجب و #حرام ما، در حق ما ظلم کردهاند، از شدّت گرسنگی، از درخت زقّوم در قعر جهنّم قطعاً خواهند خورد و شکمهایشان را از میوهی آن پر خواهند کرد.
بعد از خوردن میوهی درخت زقّوم، روی آن، چرکابهای جوشان برای نوشیدنشان آماده است و بعد از نوشیدن آن، قطعاً دوباره به آتش برگردانده میشوند. چون آنها در دنیا فهمیده بودند که پدرانشان منحرفند و بعد از آن بود که بدون تعقّل و بیدرنگ دنبال آنها راه میافتادند؛ در حالی که بیشتر گذشتگانِ آنها منحرف بودند و ما در بین آنها پیامبرانی که به آنها هشدارِ چنین روزی را بدهند، یقیناً فرستاده بودیم.