eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن ناطق امام صادق علیه‌السلام و الیه التسليم: ◁به راستی که با سکوت طولانی را به دست می آورند و با طلب کردن، دارای و دانش می‌شوند و از راه خشوع و عبادتهای طولانی به مرتبه صدق و راستی می‌خواهند برسند و کسی که از این راه‌ها طی مسیر نموده و راه خود را بپیماید به مقصد رسیدنش قطعی و صد در صد نیست، بلکه دو احتمال دارد؛ یا اینکه انحطاط و تنزل روحی پیدا می‌کند و به طرف سقوط می‌رود، یا اینکه قوس صعودی را گرفته و مقام و مراتب بلند انسانیت را طی می‌کند، البته اکثراً از ارتقاء و بالا رفتن باز می‌مانند و قوس نزولی را می‌گیرند. چون حق الهی و وظیفه خود را مراعات ننموده و فرمان خدا را آن طوری که باید انجام نمی‌دهند و این چنین است حالت کسی که نشناسد خدا را آن طوری که لازم است و محبت واقعی و دوستی کامل با خدا ندارد. ◁این عبادتها و نمازها و روزه های آنها و نقل و و و آنها تو را فریب ندهد که آنان خران رمنده و گریزانند. 📕كفاية الاثر فى النصوص على الائمة الاثنى عشر، ص۳۶۷ اللهم عجل لولیک الفرج اللهم لعن جبت و الطاغوت ▪️‌‌دوستان خود را از فیض این پست بهره مند سازید و نشر دهید ▪️ایـن کانال را بـه دوســتان خـود معــرفی کنید‌ ‌
💠حاج اسماعیل دولابی؛ 🔸در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و، چون هرچه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد و سایه‌اش از بین می‌رفت، آرام می‌گرفت. 🔸در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آن‌ها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد.
💠حاج اسماعیل دولابی؛ 🔸در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و، چون هرچه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد و سایه‌اش از بین می‌رفت، آرام می‌گرفت. 🔸در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آن‌ها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد.