5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِاَیِذَنبٍقُتِلَت؟💔
#دستساز🎥
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#خاطره✨
|مثل جوانهای امروز نیست...|
داییاش میگفت: با اینکه آرمان دهه هشتادی است ، مثل جوان های امروز نیست.
طرز فکر و بیانش مثل باسوادهاست. اصلاً فیلسوفی است برای خودش. اگر کسی سر دین و انقلاب با او بحث کند، طوری جواب میدهد که به طرف برنخورد.
باسند و دلیل حرف میزند. آرمان درباره جریان اغتشاشات میگفت: «اینکه میگن زن، زندگی، آزادی، اصلا مفهومی نداره، آزادی حدودی داره اگر بدون حدود الهی باشه پس یه دزد هم آزادی میخواد چرا باید دستگیر بشه؟»
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
2.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داغ جدایے به دِلــ
آتشِحسرت به جانـــ..!✨️🥲
-----------
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
هوالشّهید ..
ما شما را
به هر زبانی
که ترجمہ کردیم
عشق شدید ...🫀✨️
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#خاطره✨
|همانجاییکهمیخواست|
یکی از خصوصیاتِ آرمان این بود که خیلی اهلِ ارتباط با شهدا بود .
طوری که سعی میکرد اگه میشد حداقل هرهفته به زیارتِ شهدا برود .
حالا گلزارشهدا یا کهفالشهدا و...
حدودِ یک ماه پیش بود که با هم گلزار شهدا رفتیم .
زیارت کردیم و فاتحه و روضه خوندیم تا رسیدیم به قطعهء ۵۰ .
به مزارِ شهید سجادِ زبرجدی که رسیدیم ،
آرمان کنارِ مزار خوابید و با لبخند به من نگاه کرد .
گفت : حاجی چی میشه ما هم شهید شیم اینجا خاکمون کنن ، همین جا کنارِ شهید زبرجدی دفنمون کنن .
من اصلا فکرش را نمیکردم ، یک ماه بعد ، آرمان شهید بشود و کنارِ همان شهید هم دفن شود ...
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#خاطره✨
|صدایهمهیمداحهاروگوشمیکرد...|
وقتی در ماشین مینشستیم یا میخواست کاری انجام بدهد
مداحی گوش میکرد و کارش رو شروع میکرد.
صدای همهی مداح هارو گوش میکرد
حتی هشدار های گوشیاش برای بیدار شدن یا برای نماز...
زیر صدای یاحسین(ع) و یا صوتِ زیارات عاشورا بود و با این صداها بلند میشد
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
ویژگیای که شهید آرمان رو خیلی خاص میکرد 🌱
هر مشکلی بود برای رفقا و حتی تو مملکت از اقتصادی گرفته تا فرهنگی دغدغه داشت...
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#خاطره✨
|حاجآقاآرمان|
یکی از بچهها دست انداخته بود دور گردنش و از پشتِ سر گردنش رو میکشید ، دیگری تکیه داده بود به پای راست آرمان و سرجایش وول میخورد .
آن یکی آستین آرمان را میکشید که توجهِ آرمان را جلب کند به سمتِ خودش.
سروصدا و جیغ بچه ها حیاط رو برداشته بود و صدای اذان مغرب به سختی راهش را از میان همهمه باز میکرد تا به گوش آرمان برسد
آرمان میانِ شیطنت بچههایی که از سروکولش بالا میرفتند ، با حوصله افطار میکرد و هر بار که لقمه نان و پنیر و خیار در دهان میگذاشت ، پاسخِ بگومگوی بچهها را با لبخند یا جملهای کوتاه میداد.
آرمان برخاست ، عبایی روی دوشش انداخت و رو به قبله ایستاد.
بچه ها صدای اذان و اقامه گفتنش را که شنیدند
با ذوق گفتند: آخ جون حاجآقا آرمان برای نماز وایساده! و پشت سرش صف بستند.
چند نفری رفته بودند عباهای بزرگ و قهوه ای رنگی را که در مسجد بود، پوشیده بودند تا بیشتر شبیه آرمان باشند.
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر مزار تو نشستن یا کریما:)...✨️🕊
------------
#دستساز🎥
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
مادر آرمان رو به من کرد و گفت:
فیلم پسرم رو دیدی؟
فیلم رفیقت رو دیدی؟
دیدی چجوری میزدنش؟
دیدی بهش فحش میدادن؟
آرمان من تو عمرش یه بار هم فحش نداده بود
چرا لباسش رو درآوردن؟
بچهام از خجالت مُرد...
دوست#شهیدآرمانعلیوردی
مـن معتقـدم خدا با آوࢪدن بعضیـا
تو زندگیامون بغلــ🫂ــمون میکنه..♥️(:
#شهیدآرمانعلیوردی
#دِݪتَنگِتَمدآدآشے